تقریبا تمامی کودکان از زمانی که وارد مدرسه میشوند، آرزوی داشتن شغلهای خاص مانند پزشکی، مهندسی و مدیریتی دارند. در بحث کودکان مبتلا به سرطان گاهی اوقات همین شغل به عنوان امید به زندگی برآورد شده و کمک میکند تا برای زندگی بهتر تلاش کنند. وجود موسسه خیریه مطمئن جهت کمک به این کودکان و ایجاد امید، یکی از لازمههای کلیدی است و شما به منظور کمک به این کودکان باید همراه با افراد متخصص قدم بردارید. امروز قصد داریم داستان الهام بخش محمدرضا که از ۱۳ سالگی با این بیماری دست و پنجه نرم کرد را برای شما بازگو کنیم تا تاثیر حمایت مالی و عاطفی افراد در بهبود از سرطان را به بهترین شکل نمایان کنیم.
روزی که تب و تنگی نفس، مسیر زندگی یک نوجوان را عوض کرد
تعداد زیادی از خانوادهها تب و تنگه نفس را به عنوان علائم سرماخوردگی به حساب می آورند، ولی داستان محمد رضای ما که به صورت مستمر با این علائم زندگی میکرد، بسیار مهمتر از سرماخوردگی بود. هنگامی که او برای اولین بار به بیمارستان مراجعه میکند، بعد از سی تی اسکن متوجه میشوند که تودهای در بدن او وجود دارد و برای آغاز درمان او از مازندران به تهران میآید تا تحت درمان پروفسور پروانه وثوق قرار بگیرد. همین آشنایی با خانم پروفسور نه تنها روند درمان محمدرضا را به بهترین شکل پیش برد، بلکه سبب شد آینده شغلی او نیز به کلی دگرگون شود. اینجاست که نقش موسسه خیریه در زندگی کودکان مبتلا به سرطان آشکار میشود و کمک میکند تا بهبودی کامل را به دست بیاورند.
نقش بیتکرار پروفسور پروانه وثوق در امیدبخشی به یک کودک بیمار
در همان روزهای سخت، آشنایی با پروفسور پروانه وثوق، استاد بزرگ و نامآشنای حوزه خون کودکان، نقطه روشنی در دل تاریکی بود. او با آرامش، صبر و دقت مراحل درمان را توضیح داد و خانواده را برای یک مسیر دشوار اما ضروری آماده کرد. مسیری که با جراحی آغاز شد و سپس مراحل پرتو درمانی را شروع میشد. دقیقاً همین مهربانی و نگاه وسیع پروفسور وثوق بود که محمدرضا را مصمم کرد تا بعد از بهبود کامل وارد حوزه پزشکی شده و به دیگر کودکان صد البته موسسه خیریه کمک کند.
روایت روزهایی که یک نوجوان با جراحی و شیمی درمانی جنگید
محمدرضا در تمامی مراحل درمان خود اعلام میکرد مادر و موسسه خیریهای که از نظر عاطفی و مالی در کنار او حضور دارند اصلیترین دلایلی هستند که او در حال مبارزه با این بیماری است و حالا که ۲۰ سال از درمان او میگذرد، قصد دارد با خواندن رشته پزشکی کمک کند تا افراد دیگر از این بیماری آزاد شوند. محمدرضا بعد از ۱۰ ماه پرتو درمانی و کمکهای شایان پروفسور وثوق توانست به یکی از امیدهای جامعه بیماران ایران تبدیل شود و این مسئله در صورت نبود کمکهای نیکوکاران هیچ زمان میسر نمیشد.
تأثیر یک پزشک مهربان بر انتخاب مسیر آیندهی یک بیمار نوجوان
محمدرضا که هم اکنون یکی از پزشکان فعال در حوزه درمان کودکانه است، در مصاحبهای با سازمان خیریه عنوان کرد «کادر درمان در سختترین شرایط روحی کار میکنند و هر روز با رنج بیماران همراهند. اگر مردم همراهی و حمایت خود را دریغ نکنند، مسیر برای همه ما روشنتر خواهد شد.» این دید بزرگ و آینده نگر تحت تاثیر حضور یک پزشک مهربان و انسان دوست بوده که دید کلی محمدرضا و صدها کودک امثال او را تحت تاثیر قرار داده. هم اکنون خود محمدرضا یکی از اصلیترین فعالان بیمارستان موسسه خیریه است که توانسته تاثیر زیادی بر روی کودکان مثل خود داشته باشد.
محک، از یک تجربه شخصی تا رسالتی تازه برای نجات دیگران
موسسه خیریه محک بزرگترین مرکز درمان کودکان مبتلا به سرطان است که سالها با اتکا به کمکهای مردمی توانسته هزینه درمان تعداد زیادی از این بیماران را پرداخت کند. نیکوکاران باید به یاد داشته باشند تعداد فرزندانی که همانند محمدرضا نیاز به کمک مالی و عاطفی شما دارند کم نبوده و کوچکترین همکاری مالی از سمت شما میتواند تاثیر زیادی بر روی آینده این کودکان داشته و مسیر سبزی را برای آنها رقم بزند.
∎
روزی که تب و تنگی نفس، مسیر زندگی یک نوجوان را عوض کرد
تعداد زیادی از خانوادهها تب و تنگه نفس را به عنوان علائم سرماخوردگی به حساب می آورند، ولی داستان محمد رضای ما که به صورت مستمر با این علائم زندگی میکرد، بسیار مهمتر از سرماخوردگی بود. هنگامی که او برای اولین بار به بیمارستان مراجعه میکند، بعد از سی تی اسکن متوجه میشوند که تودهای در بدن او وجود دارد و برای آغاز درمان او از مازندران به تهران میآید تا تحت درمان پروفسور پروانه وثوق قرار بگیرد. همین آشنایی با خانم پروفسور نه تنها روند درمان محمدرضا را به بهترین شکل پیش برد، بلکه سبب شد آینده شغلی او نیز به کلی دگرگون شود. اینجاست که نقش موسسه خیریه در زندگی کودکان مبتلا به سرطان آشکار میشود و کمک میکند تا بهبودی کامل را به دست بیاورند.
نقش بیتکرار پروفسور پروانه وثوق در امیدبخشی به یک کودک بیمار
در همان روزهای سخت، آشنایی با پروفسور پروانه وثوق، استاد بزرگ و نامآشنای حوزه خون کودکان، نقطه روشنی در دل تاریکی بود. او با آرامش، صبر و دقت مراحل درمان را توضیح داد و خانواده را برای یک مسیر دشوار اما ضروری آماده کرد. مسیری که با جراحی آغاز شد و سپس مراحل پرتو درمانی را شروع میشد. دقیقاً همین مهربانی و نگاه وسیع پروفسور وثوق بود که محمدرضا را مصمم کرد تا بعد از بهبود کامل وارد حوزه پزشکی شده و به دیگر کودکان صد البته موسسه خیریه کمک کند.
روایت روزهایی که یک نوجوان با جراحی و شیمی درمانی جنگید
محمدرضا در تمامی مراحل درمان خود اعلام میکرد مادر و موسسه خیریهای که از نظر عاطفی و مالی در کنار او حضور دارند اصلیترین دلایلی هستند که او در حال مبارزه با این بیماری است و حالا که ۲۰ سال از درمان او میگذرد، قصد دارد با خواندن رشته پزشکی کمک کند تا افراد دیگر از این بیماری آزاد شوند. محمدرضا بعد از ۱۰ ماه پرتو درمانی و کمکهای شایان پروفسور وثوق توانست به یکی از امیدهای جامعه بیماران ایران تبدیل شود و این مسئله در صورت نبود کمکهای نیکوکاران هیچ زمان میسر نمیشد.
تأثیر یک پزشک مهربان بر انتخاب مسیر آیندهی یک بیمار نوجوان
محمدرضا که هم اکنون یکی از پزشکان فعال در حوزه درمان کودکانه است، در مصاحبهای با سازمان خیریه عنوان کرد «کادر درمان در سختترین شرایط روحی کار میکنند و هر روز با رنج بیماران همراهند. اگر مردم همراهی و حمایت خود را دریغ نکنند، مسیر برای همه ما روشنتر خواهد شد.» این دید بزرگ و آینده نگر تحت تاثیر حضور یک پزشک مهربان و انسان دوست بوده که دید کلی محمدرضا و صدها کودک امثال او را تحت تاثیر قرار داده. هم اکنون خود محمدرضا یکی از اصلیترین فعالان بیمارستان موسسه خیریه است که توانسته تاثیر زیادی بر روی کودکان مثل خود داشته باشد.
محک، از یک تجربه شخصی تا رسالتی تازه برای نجات دیگران
موسسه خیریه محک بزرگترین مرکز درمان کودکان مبتلا به سرطان است که سالها با اتکا به کمکهای مردمی توانسته هزینه درمان تعداد زیادی از این بیماران را پرداخت کند. نیکوکاران باید به یاد داشته باشند تعداد فرزندانی که همانند محمدرضا نیاز به کمک مالی و عاطفی شما دارند کم نبوده و کوچکترین همکاری مالی از سمت شما میتواند تاثیر زیادی بر روی آینده این کودکان داشته و مسیر سبزی را برای آنها رقم بزند.