به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو؛ یک گزارش تازه از خبرگزاری «رویترز» کافی بود تا دماسنج تنش میان واشنگتن و کاراکاس یکباره جهشی خطرناک را نشان دهد. چهار مقام آمریکایی که همگی خواستهاند نامشان مخفی بماند فاش کردهاند که ایالات متحده آمادهی آغاز مرحلهای جدید از عملیات سری علیه دولت نیکولاس مادورو است؛ مرحلهای که ممکن است نهتنها مسیر سیاست داخلی ونزوئلا را تغییر دهد، بلکه ساختار امنیتی نیمکرهٔ غربی را نیز وارد دوران تازهای کند.
اما این بار داستان تنها یک برنامهٔ جاسوسی یا یک عملیات محدود نیست؛ بلکه ترکیبی است از نظامیسازی منطقه، جنگ رسانهای، فشار روانی، عملیات دریایی، و تلاشی آشکار برای تغییر رژیم آن هم در زمانی که دونالد ترامپ در واشنگتن فرماندهی سیاست خارجی تهاجمیتری را در دست گرفته است.
اواخر نوامبر ۲۰۲۵، کاخ سفید و پنتاگون هر دو در ظاهری آرام فرو رفته بودند، اما پشت این آرامش، ماشین امنیت ملی آمریکا با سرعتی بیسابقه در حال بازتنظیم خود بود. جرقهٔ ماجرا از جایی زده شد که «رویترز» در گزارشی انحصاری اعلام کرد:واشنگتن در آستانهٔ اجرای عملیات سری تازهای علیه دولت مادوروست.
بهنظر میرسد مجموعهای از عوامل همزمانی، شرایط را برای گام بعدی آمریکا مهیا کرده است:
رویکرد تهاجمی دولت ترامپ
ترامپ از آغاز دورهٔ اخیر ریاستجمهوری خود بارها اعلام کرده بود که سیاست خارجی آمریکا باید «کمتر دیپلماتیک و بیشتر عملیاتی» باشد.او برخلاف روسایجمهور گذشته، حتی اعلام عمومی عملیات مخفی را نیز مخفی نمیکند.
افزایش نفوذ چین در بخش انرژی و استخراج معادن ونزوئلا
پکن در ماههای اخیر قراردادهایی امضا کرده که نفوذ آمریکاییها در جنوب قاره را تهدید میکند.
موقعیت ژئوپلیتیکی ونزوئلا
مرزهای شمالی آمریکای جنوبی، دسترسی دریایی استراتژیک، و منابع عظیم نفتی همیشه آن را به اولویت امنیتی آمریکا تبدیل کرده است.
در چنین زمانی بود که تصمیم گرفته شد «مرحلهٔ تازه» آغاز شود؛ مرحلهای که دو مقام آمریکایی آن را «پیشدرآمدی بر تلاش برای سرنگونی مادورو» توصیف کردهاند.
حضور ۱۵ هزار نیروی آمریکایی در کارائیب
هر عملیات مخفی، معمولاً پوششی دارد؛ اما در مورد ونزوئلا، پوشش آنچنان آشکار است که برخی تحلیلگران آن را «پوشش نمایشی» مینامند.از آغاز پاییز امسال، آمریکا نزدیک به ۱۵ هزار نیروی نظامی را در منطقهٔ دریای کارائیب مستقر کرده است. عنوان رسمی این عملیات:«مبارزه با تروریسم مرتبط با مواد مخدر.»
اما شواهد نشان میدهد که این عنوان، بیش از آنکه یک برنامهٔ ضدقاچاق باشد، ساختاری برای ایجاد برتری نظامی و روانی است. منابع اطلاعاتی در آمریکای لاتین میگویند ناوشکنها و هواپیماهای شناسایی آمریکا به مناطق نزدیک آبهای ونزوئلا اعزام شدهاند؛واحدهای ویژهٔ عملیات دریایی (Navy SEALs) در چند پایگاه همسایه حضور دارند؛شبکهٔ راداری منطقه تقویت شده است.
از سوی دیگر، ترامپ شخصاً طرحهایی برای «انهدام شناورهای هدف» صادر کرده است عملیاتی که او از آن بهعنوان نابودی قایقهای قاچاقچیان یاد میکند، اما در حقیقت ماهیگیران محلی قربانی اصلی آن بودهاند.
مواد مخدر: بهانهای آشنا برای جنگی جدید
در نیم قرن گذشته، «جنگ علیه مواد مخدر» تقریباً در تمام تحرکات نظامی واشنگتن در نیمکرهٔ غربی نقش داشته است. از پاناما و کلمبیا گرفته تا مکزیک و گواتمالا، این عبارت تبدیل به مجوزی شده که هر اقدامی را توجیهپذیر جلوه دهد.اما در مورد ونزوئلا، شکافی بزرگ وجود دارد:ونزوئلا تولیدکنندهٔ فنتانیل نیست.
با این حال، دولت ترامپ میکوشد مادورو را مسئول بحران فنتانیل در آمریکا معرفی کند. رسانههای جریان اصلی آمریکا نیز بارها یادآور شدهاند مواد مخدر ورودی به آمریکا عمدتاً از مکزیک است؛تولید فنتانیل، عمدتاً در مکزیک انجام میشود؛کارتلهای ونزوئلایی تمرکز خود را روی بازار اروپا گذاشتهاند، نه آمریکا.بنابراین، چرا آمریکا اینگونه بر این روایت پافشاری میکند؟ پاسخ روشن است:"فنتانیل" فقط پوششی برای عملیات ژئوپلیتیکی است.
در واقع، این سیاست نه محدود به مبارزه با قاچاق، بلکه بخشی از تلاش بزرگتر برای بازتعریف نظم امنیتی نیمکرهٔ غربی و مهار هر دولت غیرهمسو با واشنگتن است.
رسانهها و جنگ روانی
وقتی «واشنگتنپست» افشا کرد که کاخ سفید در حال بررسی طرحی است که بر اساس آن هواپیماهای نظامی آمریکا اعلامیههایی روانی-عملیاتی را در آسمان کاراکاس پخش کنند، بسیاری از کارشناسان یاد نمونههای مشابه در عملیات ارتش اسرائیل افتادند.
این اعلامیهها معمولاً برای:ایجاد اختلاف داخلی،ترساندن بدنهٔ اجتماعی،القای ناتوانی دولت،و تشویق تسلیم سیاسی به کار میروند.بهنظر میرسد آمریکا در ونزوئلا نیز همان نسخهٔ عملیات روانی را دنبال میکند؛ ترکیبی از جنگ رسانهای، جنگ شناختی و جنگ اطلاعاتی.
پروژه شخصی مارکو روبیو در ونزوئلا
در پشت این تحولات، نام یک سیاستمدار بیش از همه شنیده میشود: مارکو روبیو.
روبیو که سالهاست یکی از چهرههای ضدچپ در سنا و حامی مخالفان دولتهای کوبا و ونزوئلاست، اکنون بهعنوان وزیر خارجه دولت ترامپ نقشی محوری یافته است.برخی رسانهها او را «جان بولتون جدید» میدانند؛ سیاستمداری که مشتاقانه بهدنبال اجرای طرحهای مداخلهجویانه در آمریکای لاتین است.
اهداف روبیو:جلب حمایت جریانهای راستگرای لاتینتبار در فلوریدا؛برجستهسازی نقش خود برای انتخابات آینده؛ثبت یک «پیروزی ژئوپلیتیکی» در کارنامهٔ سیاسی.
بسیاری از تحلیلگران آمریکای لاتین باور دارند که طرح سرنگونی مادورو، در واقع پروژهٔ شخصی مارکو روبیو است؛ پروژهای که اکنون از حمایت کامل کاخ سفید برخوردار است.
بهانه تکراری نجات دموکراسی
برای درک بهتر این ماجرا، باید آن را در پسزمینهٔ تاریخی گستردهتری دید. آمریکا در طول قرن گذشته بارها و بارها به بهانهٔ «نجات دموکراسی»، «حفظ امنیت منطقه»، یا «مبارزه با قاچاق» به کشورهای آمریکای لاتین وارد شده است:
کودتای ۱۹۵۴ گواتمالا
عملیات کندور
سقوط آلنده در شیلی
اشغال پاناما
حمایت از کنتراها در نیکاراگوئه
در همهٔ این موارد، روایت رسمی این بود: مردم را از دیکتاتورها نجات میدهیم. اما نتیجه همیشه چیز دیگری بود:بیثباتی،بحران انسانی،گسترش فقر،و افزایش نفوذ شرکتهای آمریکایی.
طمع به منابع نفتی کاراکاس
تحلیل مستقل از هر گزارش رسمی نشان میدهد که سیاست واشنگتن در برابر کاراکاس تنها یک محرک واقعی دارد:ثروت عظیم ونزوئلا. این کشور دارای:بزرگترین ذخایر نفت جهانمعادن طلا، بوکسیت، کلمبیت، و مواد معدنی استراتژیکموقعیت بندری بینظیر در دریای کارائیب است.
در سالهای اخیر، بسیاری از این منابع در اختیار قراردادهای چین و روسیه قرار گرفته است؛ موضوعی که برای آمریکا قابل پذیرش نیست.
اهداف واقعی واشنگتن میتواند چنین باشد:
-
بازپسگیری کنترل بر بازار نفت ونزوئلا
-
مهار نفوذ اقتصادی چین
-
جلوگیری از حضور روسیه در آمریکای لاتین
-
ایجاد دولتی همسو و مطابق با منافع آمریکا
این اهداف، زیربنای تحرکات امنیتی اخیر هستند؛ اهدافی که هیچ ارتباطی با «مواد مخدر» یا «حقوق بشر» ندارند.
مادورو در تیررس واشنگتن
نیکولاس مادورو، رئیسجمهور ونزوئلا، سالهاست که هدف اصلی حملات رسانهای، تحریمهای اقتصادی و اقدامات اطلاعاتی آمریکا بوده است.
تحلیلگران میگویند مادورو بخشی از یک ساختار ژئوپلیتیکی است که واشنگتن آن را تهدیدی برای نظم آمریکایی در نیمکرهٔ غربی میبیند:متحد چین، شریک نفتی روسیه ،منتقد سیاستهای آمریکا، حامی ساختارهای منطقهای مستقل مانند آلبا در واقع، واشنگتن فقط با «یک سیاستمدار» مشکل ندارد؛ بلکه با «نوعی جهانبینی سیاسی» مواجه است—جهانبینیای که از استقلال، عدالت اجتماعی و سیاست خارجی مستقل دفاع میکند.
از عملیات ویژه تا جنگ روانی: آمریکا چه میخواهد؟
طبق جمعبندی منابع مختلف، هدف نهایی واشنگتن را میتوان در سه مرحله دید:
۱. تضعیف داخلی
جنگ رسانهای
عملیات روانی
ایجاد شکاف در بدنهٔ سیاسی
۲. فشار امنیتی
محاصرهٔ دریایی
افزایش حضور نظامی
حملات محدود تحت عنوان «مبارزه با قاچاق»
۳. تغییر رژیم
حمایت از اپوزیسیون تحت هدایت آمریکا
طرحهای آلترناتیو برای دولت موقت
ایجاد محیط سیاسی مناسب برای مداخلهٔ گستردهتر
این الگو پیشتر در عراق، پاناما، لیبی و افغانستان آزمایش شده است.