شناسهٔ خبر: 76107943 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

دکتر هما هماوندی، روانشناس روشندل:

وقتی معلول از سوی خانواده باور شود جامعه نیز او را می‌پذیرد

افراد دارای شرایط خاص تا جایی که ممکن است، باید در جامعه حضور داشته باشند و صرفاً در گروه‌های خاص محدود نشوند. مثلاً اگر من نابینا هستم، اشکالی ندارد که در مدرسه نابینا‌ها کار کنم، اما خوب است با بچه‌های دیگر هم کار کنم. چه اشکالی دارد یک مدرسه عادی یک معلم نابینا یا معلم با ویلچر داشته باشد؟ بچه‌ها می‌بینند که انسان‌ها با هم متفاوت هستند و این تجربه برای‌شان مفید است

صاحب‌خبر -


جوان آنلاین: دکتر هما هماوندی، روانشناسی که خودش روشندل است، بر این باور است که افراد دارای شرایط خاص نباید در گروه‌های محدود ایزوله شوند، بلکه حضور فعال آنها در مدارس، محیط‌های آموزشی و اجتماعی هم برای خودشان مفید است و هم نگاه جامعه را اصلاح می‌کند. علاوه بر این، اشتغال مناسب و دیده‌شدن حرفه‌ای افراد معلول از فروشندگی در کافه گرفته تا تدریس یا مشاغل خدماتی نه تنها استقلال مالی و اجتماعی آنها را تضمین می‌کند، بلکه الگویی مثبت برای جامعه ایجاد می‌کند. 
 
 مردم آگاه‌تر شده‌اند
هماوندی از شکاف میان فرهنگ عمومی و زیرساخت‌های ناکافی سخن می‌گوید و در توضیح می‌افزاید: «امکانات هنوز هم محدود است، ولی خوشبختانه فرهنگ مردم پیشرفت کرده و سطح دانش، سواد و آگاهی مردم بالاتر رفته است. این نقطه قوت با فراهم‌شدن امکانات مناسب می‌تواند بسیاری از چالش‌ها را برای جامعه معلولان حل کند.»
 محدودیت جسمی مانع نیست، اگر امکانات باشد
این روانشناس روشندل، در بخش دیگری از سخنانش بر نقش آموزش صحیح و تأثیر آن بر رشد شناختی معلولان تأکید می‌کند و می‌گوید: «روانشناسی امروز معتقد است هوش انسان‌ها قابل ارتقاست. حتی یک کودک یا نوجوان با سندروم داون یا مشکلات ذهنی، اگر درست آموزش ببیند و مورد حمایت قرار بگیرد، می‌تواند به دانشگاه برود و توانمندی‌هایش رشد کند. در مقابل، فردی سالم مثل کسی که نابیناست، اگر به خاطر کم سوادی خانواده یا نبود امکانات در خانه بماند، حتی با استعداد بالا ممکن است توانایی‌هایش کاهش یابد. این یعنی محدودیت جسمی مانع رشد هوشی نیست، بلکه نبود امکانات و حمایت، مهم‌ترین عامل بازدارنده است.»
او در ادامه به ضرورت آموزش مهارت‌های زندگی برای معلولان اشاره می‌کند و بیان می‌دارد: «یکی از بزرگ‌ترین نیاز‌های جامعه ما برای افراد دارای معلولیت این است که امکانات رشد در سایر زمینه‌ها فراهم شود. مثلاً کسی که نابیناست، باید مهارت‌های درست حرف زدن را یاد بگیرد. کسی که مشکل حرکتی دارد، باید به ظاهر و بهداشت خود برسد.»
وی اظهار می‌دارد: «یکی دیگر از چالش‌ها این است که حتی وقتی افراد دارای معلولیت تحصیل می‌کنند یا دکترا می‌گیرند، بعضی مهارت‌های دیگرشان رشد نمی‌کند. مثلاً نمی‌توانند کار‌های شخصی‌شان را انجام دهند یا ارتباط اجتماعی درست برقرار کنند، چون آموزش درست نگرفته‌اند. فرهنگ جامعه هم هنوز کافی نیست و بسیاری از مردم نگاه ترحم‌آمیز دارند، نه نگاه برابر. بنابراین آموزش و فرهنگ اجتماعی مکمل هم هستند. بدون مهارت‌های زندگی و حمایت جامعه، حتی تحصیلات عالی نیز تضمین کننده استقلال واقعی معلولان نیست.»
 خانواده، نقطه آغاز استقلال و پیشرفت اجتماعی معلولان
هماوندی همانند دیگر همکاران خود ریشه اصلی بسیاری از مسائل را به خانواده بازمی‌گرداند و تأکید می‌کند: «خانواده‌ها اصل هستند. متأسفانه بعضی خانواده‌ها با ترحم بیش از حد رفتار می‌کنند. جامعه در واقع از مجموع خانواده‌ها تشکیل شده است. وقتی خانواده‌ها بچه‌های‌شان را باور کنند، به مرور جامعه هم یاد می‌گیرد آنها را باور کند و این باعث استقلال در فرد معلول می‌شود. تجربه من نشان می‌دهد وقتی مادرم من را باور کرد، جامعه اطرافم نیز کم کم مرا باور می‌کنند.»
او بار دیگر رابطه مستقیم میان حمایت خانواده و پیشرفت اجتماعی را مطرح می‌کند و می‌گوید: «خانواده می‌تواند با حمایت درست، هم حضور اجتماعی و هم تحصیل فرد را تقویت کند. با باور داشتن به توانایی‌های فرزند، دادن فرصت یادگیری و استقلال و همراهی هوشمندانه، فرد با محدودیت‌ها هم رشد می‌کند و توانمند می‌شود.»
هماوندی می‌افزاید: «نکته مهم این است که جامعه از خانواده‌ها ساخته شده است. وقتی خانواده‌ها به رشد فرزندان خود اهمیت دهند و آنها را باور کنند، این باور به کل جامعه منتقل می‌شود.»
 گاهی سخت‌گیری لازم است نه ترحم
این روانشناس روشندل از تجربه و نگاه شخصی اش درباره استقلال معلولان می‌گوید: «باور خانواده به استقلال بچه‌ها خیلی اهمیت دارد. البته در بعضی مواقع اقتدار لازم است، حتی کمی سخت‌گیری یا بی رحمی. مثلاً وقتی بچه زمین می‌خورد، یا نمی‌تواند مسیرش را پیدا کند، یا باید کفش و لباسش را خودش مرتب کند، سختی لازم است تا توانمند شود. برای کسی که محدودیت دارد، انجام کار‌های روزمره سخت‌تر است. اگر خانواده کنار او باشد و همه کار‌ها را برایش انجام دهند، فرد ضعیف بار می‌آید. مثلاً وقتی نابینایی سوار اتوبوس می‌شود، بسیاری می‌خواهند همه کار‌ها را برایش انجام دهند. البته ما از مهربانی‌شان قدردانی می‌کنیم، اما این باعث می‌شود، دیگران فکر کنند او توانایی ندارد. مهربانی جامعه گاهی به جای کمک به استقلال، به ناتوان بار آمدن فرد منجر می‌شود.»
 الگو بودن معلولان وظیفه نشود!
در سال‌های اخیر، بحث «الگوبودن معلولان» یکی از پرتکرارترین بحث‌ها در رسانه‌ها بوده است. وی در این باره می‌گوید: «مثلاً وقتی یک فرد دارای معلولیت به عنوان الگویی الهام بخش معرفی می‌شود، باید حوصله کرد و دقیق نگاه کرد. واقعیت این است که فرد معلول وظیفه ندارد الهام بخش باشد. او باید روی خودش کار کند، زندگی اش را بسازد و از زندگی لذت ببرد. خیلی وقت‌ها فکر می‌کنیم افراد باید الهام بخش جامعه باشند، در حالی که معلولیت آنها وسیله نمایش یا الگو شد نیست. می‌توانند الهام بخش باشند، ولی این وظیفه شان نیست. آنچه مهم است نگاه جامعه است و اینکه چگونه می‌توان این نگاه را اصلاح و ترمیم کرد.» هماوندی در ادامه اظهار می‌دارد: «خوشبختانه امروز جامعه تحصیلکرده و فرهیخته رفتار بهتری دارد. در میان آنها، کمتر احساس می‌کنید نگاه ترحم آمیز وجود دارد. این جامعه فرهیخته نه تنها روی خودشان، بلکه روی نسل قدیمی‌تر و حتی فرزندان‌شان هم تأثیر می‌گذارد.»
 سبک زندگی توانمندساز از خانه می‌گذرد
هماوندی در ارائه سبک زندگی مناسب معلولان می‌گوید: «سبک زندگی مناسب برای افراد دارای معلولیت، شامل حمایت خانواده، تشویق به استقلال، آموزش مهارت‌های اجتماعی و زندگی روزمره و باور به توانایی‌های فرد است. وقتی این موارد در خانواده رعایت شود، فرد دارای معلولیت نه تنها توانمند می‌شود، بلکه نگاه جامعه به او نیز مثبت و عادلانه می‌شود.»


 ادغام اجتماعی، راهی برای تغییر نگاه‌ها
ادغام در جامعه، نه جداسازی یکی از بحث‌های ریشه‌ای و روزآمد در حوزه معلولیت است، موضوعی که بسیاری از کارشناسان آن را یکی از راه‌های مؤثر در اصلاح نگاه عمومی می‌دانند. این روانشناس روشندل نیز به این موضوع مهم یعنی «ادغام در جامعه» پرداخت و در توضیح می‌گفت: «نکته‌ای که می‌خواهم بگویم، این است که افراد دارای شرایط خاص تا جایی که ممکن است، باید در جامعه حضور داشته باشند و صرفاً در گروه‌های خاص محدود نشوند. مثلاً اگر من نابینا هستم، اشکالی ندارد که در مدرسه نابینا‌ها کار کنم، اما خوب است با بچه‌های دیگر هم کار کنم. چه اشکالی دارد یک مدرسه عادی یک معلم نابینا یا معلم با ویلچر داشته باشد؟ بچه‌ها می‌بینند که انسان‌ها با هم متفاوت هستند و این تجربه برای‌شان مفید است. حتی در مهدکودک هم می‌توانند مشاهده کنند که کسی روی ویلچر نشسته، یا نابینا پیانو می‌زند، یا موسیقی تدریس می‌کند. ادغام افراد در جامعه بهتر از ایزوله کردن آنهاست.»


 اشتغال، محدودیت در فرصت‌ها یا محدودیت در نگاه‌ها
یکی دیگر از جدی‌ترین مباحث جامعه امروز معلولان، موضوع اشتغال و باور به توانایی‌های حرفه‌ای است. هماوندی مثال‌هایی از مشاغلی می‌آورد که می‌تواند حضور معلولان در جامعه را طبیعی و پذیرفتنی‌تر کند. او معتقد است این موضوع در اشتغال هم اهمیت دارد. افراد دارای معلولیت نباید فقط در بخش‌های خاص کار کنند. مثلاً یک فرد ویلچری می‌تواند در کافه، آبمیوه‌فروشی یا آرایشگاه مشغول شود. مردم نباید فکر کنند دیدن یک فرد معلول باعث ناراحتی آنها می‌شود. حضور فعال و دیده شدن افراد دارای معلولیت هم برای خودشان مفید است و هم می‌تواند الهام‌بخش دیگران باشد. 
او می‌افزاید: «در بسیاری جوامع، افراد با شرایط خاص در فعالیت‌های اجتماعی و کاری ادغام می‌شوند و فرقی بین آنها و دیگران گذاشته نمی‌شود که این باعث رشد و توانمندی هر فرد می‌شود.»