روحالله فردوسی - روزنامه اطلاعات| اتفاقی به ظاهر کوچک اما پرمعنا، در یکی از خیابانهای تهران رخ داد؛ دکتر ظفرقندی وزیر بهداشت هنگامی که با خودرو دولتی از برابر خیابانی فرعی عبور میکرد، در برابر حادثهای ساده اما انسانی ایستاد. توقف کرد، بر بالین شهروندی که در تصادفی دچار آسیب سطحی شده بود نشست، دست به معاینه برد و تا مطمئن نشد که زمینه انتقال مصدوم به بیمارستان فراهم است، از کنار او حرکت نکرد.
این صحنه شاید در قاب یک خبر روزمره بگنجد، اما نشانهای روشن از معنای بزرگ مسئولیت در تراز خدمت است؛ نشانهای که ماجرا را میتوان در چند جمله روایت کرد و عبور نمود، اما حقیقت آن نه در خونابه آسفالت که در رفتار انسانی یک مقام مسئول نهفته است. واقعه، مقدمهای شد تا بار دیگر بیندیشیم که یک مسئول اگر خادم مردم باشد، چگونه باید هر لحظه بر صراط وظیفه گام بردارد؟
مسئولیت در نظامی که داعیه مردممحوری دارد، نام دیگر عهد است؛ عهد میان صاحب منصب و مردمی که او را بر صدر نشاندهاند.
صاحب قدرت اگر کرسی را امتیاز بداند، مردم را از یاد میبرد؛ اما اگر آن را امانت ببیند، کف خیابان نیز برایش همانند اتاق وزیران اهمیت مییابد. روزی که یک وزیر توقف میکند تا بر پای یک مصدوم خم شود، در حقیقت اعلام میکند که جایگاه حقیقی قدرت، نه پشت میزش، که کنار مردم است. این رفتار نه یک عکس یادگاری، که برگی از دفتری است که نامش «پاسداری از حقوق شهروند» است.
جامعه زمانی رشد میکند که با چشم خود ببیند مسئولانش نه فقط دستور میدهند، بلکه عمل میکنند. وقتی وزیر بر زمین مینشیند و نبض شهروندی را میگیرد، فرهنگ میسازد؛ فرهنگی که کودک رهگذر میآموزد و شهروند مجروح میفهمد و حتی آنکه از پشت پنجره نظارهگر است، در ذهن خود بازنویسی میکند که قدرت اگر با تواضع همراه شود، معجزه اخلاق میآفریند. جامعهای که مسئولانش در تکاپوی مداوا باشند، مردمش نیز در یاری یکدیگر کوتاه نخواهند آمد. زیرا رفتار مسئول،در ترازوی فرهنگ سنگین تر از هزاران شعار است.
خادم مردم بودن یعنی آمادهبودن برای حضور در لحظههای ناگهانی؛ یعنی اگر حادثهای رخ داد، اولین کسی باشد که میایستد، نه آخرین کسی که عبور میکند. ویژگیهای چنین مسئول ترا ز مردمی را میتوان چنین برشمرد؛ آگاهی و تخصص؛ نه برای تفاخر، که برای خدمت.
تواضع در برابر انسانها؛ حتی اگر لباسش خاکی شود و برنامهاش بر هم بخورد. حضور د ر میدان زندگی مردم، نه پشت دیوارهای اداری. مسئولیتپذیری در لحظه بحران؛ هنگامی که فرصت تصمیمگیری کوتاه و نگاهها فراوان است. پاسداری از کرامت انسان؛ که نخستین قانون اخلاق عمومی است. پرهیز از نمایش و تبلیغ، خدمت اگر برای دیده شدن باشد، روح خود را از دست میدهد. مسئولیت حقیقی، آنجاست که فرد منصبدار میتوانست «بگذرد» ولی ایستاد .
آنچه دو روز پیش در گوشهای از تهران رخ داد، شاید در شمار اخبار روزانه بگنجد؛ اما معنایی ژرفتر در خود دارد. اگر هر صاحب منصب، خود را پزشکی در بحرانهای اجتماعی بداند ـ کسی که بر زخمها خم میشود ـ آنگاه جامعه نه تنها درمان میشود بلکه اخلاق نیز جان میگیرد. مسئول تراز مردم، نه با امضاء، بلکه با عمل شناخته میشود؛ و کشوری که چنین مردانی در آن قدم میزنند، از بیم فردا نمیهراسد.
روحالله فردوسی - روزنامه اطلاعات| اتفاقی به ظاهر کوچک اما پرمعنا، در یکی از خیابانهای تهران رخ داد؛ دکتر ظفرقندی وزیر بهداشت هنگامی که با خودرو دولتی از برابر خیابانی فرعی عبور میکرد، در برابر حادثهای ساده اما انسانی ایستاد. توقف کرد، بر بالین شهروندی که در تصادفی دچار آسیب سطحی شده بود نشست، دست به معاینه برد و تا مطمئن نشد که زمینه انتقال مصدوم به بیمارستان فراهم است، از کنار او حرکت نکرد.
این صحنه شاید در قاب یک خبر روزمره بگنجد، اما نشانهای روشن از معنای بزرگ مسئولیت در تراز خدمت است؛ نشانهای که ماجرا را میتوان در چند جمله روایت کرد و عبور نمود، اما حقیقت آن نه در خونابه آسفالت که در رفتار انسانی یک مقام مسئول نهفته است. واقعه، مقدمهای شد تا بار دیگر بیندیشیم که یک مسئول اگر خادم مردم باشد، چگونه باید هر لحظه بر صراط وظیفه گام بردارد؟
مسئولیت در نظامی که داعیه مردممحوری دارد، نام دیگر عهد است؛ عهد میان صاحب منصب و مردمی که او را بر صدر نشاندهاند.
صاحب قدرت اگر کرسی را امتیاز بداند، مردم را از یاد میبرد؛ اما اگر آن را امانت ببیند، کف خیابان نیز برایش همانند اتاق وزیران اهمیت مییابد. روزی که یک وزیر توقف میکند تا بر پای یک مصدوم خم شود، در حقیقت اعلام میکند که جایگاه حقیقی قدرت، نه پشت میزش، که کنار مردم است. این رفتار نه یک عکس یادگاری، که برگی از دفتری است که نامش «پاسداری از حقوق شهروند» است.
جامعه زمانی رشد میکند که با چشم خود ببیند مسئولانش نه فقط دستور میدهند، بلکه عمل میکنند. وقتی وزیر بر زمین مینشیند و نبض شهروندی را میگیرد، فرهنگ میسازد؛ فرهنگی که کودک رهگذر میآموزد و شهروند مجروح میفهمد و حتی آنکه از پشت پنجره نظارهگر است، در ذهن خود بازنویسی میکند که قدرت اگر با تواضع همراه شود، معجزه اخلاق میآفریند. جامعهای که مسئولانش در تکاپوی مداوا باشند، مردمش نیز در یاری یکدیگر کوتاه نخواهند آمد. زیرا رفتار مسئول،در ترازوی فرهنگ سنگین تر از هزاران شعار است.
خادم مردم بودن یعنی آمادهبودن برای حضور در لحظههای ناگهانی؛ یعنی اگر حادثهای رخ داد، اولین کسی باشد که میایستد، نه آخرین کسی که عبور میکند. ویژگیهای چنین مسئول ترا ز مردمی را میتوان چنین برشمرد؛ آگاهی و تخصص؛ نه برای تفاخر، که برای خدمت.
تواضع در برابر انسانها؛ حتی اگر لباسش خاکی شود و برنامهاش بر هم بخورد. حضور د ر میدان زندگی مردم، نه پشت دیوارهای اداری. مسئولیتپذیری در لحظه بحران؛ هنگامی که فرصت تصمیمگیری کوتاه و نگاهها فراوان است. پاسداری از کرامت انسان؛ که نخستین قانون اخلاق عمومی است. پرهیز از نمایش و تبلیغ، خدمت اگر برای دیده شدن باشد، روح خود را از دست میدهد. مسئولیت حقیقی، آنجاست که فرد منصبدار میتوانست «بگذرد» ولی ایستاد .
آنچه دو روز پیش در گوشهای از تهران رخ داد، شاید در شمار اخبار روزانه بگنجد؛ اما معنایی ژرفتر در خود دارد. اگر هر صاحب منصب، خود را پزشکی در بحرانهای اجتماعی بداند ـ کسی که بر زخمها خم میشود ـ آنگاه جامعه نه تنها درمان میشود بلکه اخلاق نیز جان میگیرد. مسئول تراز مردم، نه با امضاء، بلکه با عمل شناخته میشود؛ و کشوری که چنین مردانی در آن قدم میزنند، از بیم فردا نمیهراسد.