به گزارش خبرگزار ی تسنیم از تبریز، اجرای نمایش کوراوغلی در تبریز با حواشی مختلفی طی ده روز گذشته همراه بوده است. عبور از خط قرمزهای قانونی و هنجاری که موجب اعتراض فعالان فرهنگی شد و به تذکر بیسابقه امام جمعه تبریز ختم شد. ارشاد اسلامی ادعا کرد با دو تذکر و پذیرش اشتباه توسط کارگردان موضوع ختم به خیر شده است. اما این بار ادعای کارگردان درباره سطح اجتماعی بینندگان خود ، بحثها را داغ نگه داشت و بلافاصله حواشی و انتقادات درباره نسبت کار با مدیریت شهری سر بر آورد. انتقادها از شهرداری بهخاطر حمایت از اثر و اظهارات رئیس شورای اسلامی شهر که با صحبتهای کنایهآمیز کارگردان و حضور شهردار برای تماشای تئاتر همراه شد.
دعوای زرگری در کار است؟
فعالان فرهنگی و هنری نگاههای متفاوتی به این کار داشته اما النهایه واکنشهای مختلف به سود تهیه کننده و کارگردان تمام شده است تا بلیط بیشتری بفروشند و شهرت بیشتری کسب کنند. این را امیررضا عباسزاده، فعال فرهنگی میگوید.
وی معتقد است: جمالی بلد است نمایش خود را بفروشد. از ساختن درگیری و کشاندن موضوع به خبرگزاریها تا ارتباطات مجازی که متناسب با ذائقه مخاطب تبریزی است.
وی ادامه میدهد: با این وجود حمایتهای نهادی از این نمایش جای تأمل دارد. حمایت نهادی در فرهنگ برای جلوگیری از شکست بازار است، نه اینکه حمایت باعث شکست بازار شود.
کپی برابر جعل!
عباسزاده در باب تحلیل این کار از منظر هنری میگوید: هنر او در بازآفرینی آثار فاخر تاریخی است. بازآفرینی فاخر حرکت بر لبه شمشیر است. مخاطب حس هم هویتی با اثر دارد. بنابراین باید اثر بزرگ داشته شود. برای پوشش این حس، جمالی میزانسن های بزرگ با بازیگران پر تعداد و رقص حماسی را انتخاب می کند. هرچند با محدودیت های اجرا در تبریز مواجه بوده. اما ضعف اصلی نمایش های جمالی در نمایشنامه است.
وی ضعف اصلی نمایشنامه این اثر و دیگر آثار کارگردان را اقتباسهای سطحی از نمایش های دوران شوروی باکو میداند و اذعان دارد: اینکه دوران شوروی، هنر و فرهنگ جمهوری آذربایجان به اوج خودش رسید و هر بازآفرینی لاجرم نیم نگاهی هم باید به آن ها داشته باشد، شکی نیست؛ اما هنر بازآفرین در عدم تقلید است. در حالی که صدیق جمالی، حداکثر سعی خود را می کند تا در اقتباس های خود معادل سازی کند. حال آنکه باید نمایشنامه هایش نسبتی با قرائت ایرانی از تاریخ میداشت.

این فعال فرهنگی و هنری ادامه میدهد: گفتمان های سوسیالیستی و قومی همچنان در این آثار بازتولید میشوند و در نتیجه این آثار در مسیر تعریف هویتی جدید برای مخاطب تبریزی قرار میگیرند.
اینجاست که باید گفت چنین نمایشهایی یک کپی از سند جعلی هویت خطه آذربایجان هستند.
عباسزاده ذکر این توضیح را ضروری میداند که سالهاست از روی دغدغهای که به فرهنگ آذربایجان دارد؛ به تماشای آثار این کارگردان میرود؛ همینطور مطالعه و آشنایی کافی با فرهنگ و هنر و تاریخ جمهوری آذربایجان دارد فلذا دیدگاهش تحت الشعاع جریان ایرانشهری قرار نیست.
انتهای پیام/