خبرگزاری تسنیم ـ یادداشت ـ محمد عباسی دکترای آبخیزداری| پیکرههای آبی جاری، از دیرباز به عنوان نماد زندگی، پویایی و زایش در قلب تمدنها جای گرفتهاند. رودخانهها، این شریانهای حیاتبخش، فراتر از مجراهایی برای انتقال آب، کارکردهای اکولوژیک پیچیده و حیاتیای را بر عهده دارند که هستی انسان و طبیعت پیرامونش را مستقیماً تحت تأثیر قرار میدهد. با این حال، امروزه تصویری نگرانکننده در حال تکوین است؛ تصویری که در آن، این موهبتهای طبیعی، از جایگاه خود به مثابه «بسترهای حیات» تنزل یافته و تنها به چشم «معدنی» برای تأمین مصالح ساختمانی همچون شن و ماسه دیده میشوند.
این نگرش کوتاهبینانه، موجی از تقاضاهای فزاینده برای برداشت مصالح از بستر رودخانهها را به همراه آورده، غافل از آنکه این اقدام، تیشه به ریشه همان سیستمی میزند که حیات اقتصادی و زیستی ما به آن وابسته است. در این نوشتار، با نگاهی موشکافانه، به تشریح کارکردهای بیبدیل رسوبات رودخانهای، پیامدهای فاجعهبار برداشت از بستر و ضرورت تغییر نگاه بنیادین از «مصالحبرداری» به «حفاظت یکپارچه» میپردازیم.
رسوبات آبرفتی؛ مهندسان ناشناخته طبیعت
آنچه در بستر رودخانهها به صورت دانههای شن، ماسه و گراول (شن درشت) مشاهده میشود، در حقیقت محصول نهایی یک فرآیند زمینشناختی طولانی و پویاست. جریان آب، با انرژی جنبشی خود، سنگهای بزرگ را در مسیر، فرسایش داده و به ذرات ریزتر تبدیل میکند. این رسوبات، صرفاً مواد بیجان نیستند، بلکه مهندسان خاموش و کارآمدی هستند که نقشهای حیاتی متعددی ایفا میکنند از جمله؛
ترمز طبیعی سیلاب: ناهمواریای که این رسوبات در بستر رودخانه ایجاد میکنند، به عنوان «کاهنده سرعت» عمل کرده و اصطکاک بستر را افزایش میدهد. در هنگام وقوع سیل، این ساختار ناهموار، انرژی مخرب جریان را مستهلک کرده، از سرعت آن کاسته و در نتیجه، دامنه و شدت خسارات در پاییندست را به میزان قابل توجهی کاهش میدهد. این رسوبات، در حکم یک سیستم ترمز طبیعی و خودکار برای رودخانه عمل میکنند.
تغذیهکنندگان سفرههای زیرزمینی: کاهش سرعت جریان در اثر وجود این رسوبات، فرصت ارزشمند نفوذ آب به لایههای زیرین را فراهم میآورد. بدین ترتیب، این لایههای متخلخل، همچون اسفنجهای بزرگ مقیاسی عمل میکنند که نه تنها آب را در خود ذخیره کرده و به تغذیه سفرههای آب زیرزمینی میپردازند، بلکه در فیلتراسیون طبیعی آب و کاهش کدورت آن نیز نقش اساسی دارند.
تثبیتکننده بستر و حریم رودخانه: وجود لایهای از رسوبات، «سطح اساس» رودخانه را تثبیت میکند. این تثبیت، مانع از فرسایش کف و کنارههای رودخانه میشود و از گسترش بیرویه عرضی بستر و نهایتاً تخریب زمینهای اطراف جلوگیری میکند.
بستر تنوع زیستی: این رسوبات، زیستگاه و پناهگاه پیچیدهای برای هزاران گونه آبزی، از میکروارگانیسمها (میکروبنتوزها) تا بیمهرگان بزرگتر (ماکروبنتوزها) و حتی تخمریزی برخی ماهیان فراهم میکنند. این اکوسیستمهای ریز، حلقههای ابتدایی زنجیره غذایی را تشکیل داده و سلامت کلی رودخانه را تضمین میکنند.
برداشت مصالح، چرخهای خودتشدیدی از ویرانی
حال، با علم به این کارکردهای حیاتی، درک پیامدهای برداشت این رسوبات آسانتر خواهد بود. ورود ماشینآلات سنگین به بستر رودخانه و خارج کردن حجم وسیعی از این مواد، تنها یک «برداشت ساده» نیست؛ بلکه جرقهای است برای ایجاد یک چرخه مخرب و خودتشدیدگر.
تحریک بستر و افت تراز: خارج کردن مصالح، تعادل دینامیکی بستر را به هم میزند. رودخانه برای بازگشت به تعادل، شروع به فرسایش بیشتر بستر خود میکند تا خلأ ایجادشده را پر کند. این امر منجر به «افت القایی» تراز بستر میشود که پیامدهای آن به منطقه برداشت محدود نمانده و تا کیلومترها بالادست و پاییندست گسترش مییابد.
تشدید فرسایش و تخریب زیرساختها: با عمیقتر شدن بستر و افزایش شیب، سرعت جریان نیز بیشتر شده و قدرت فرسایندگی آن تشدید میشود. این امر، هم فرسایش کنارهها را افزایش داده و موجب ریزش دیوارهها و از بین رفتن پوشش گیاهی حاشیه رودخانه میشود و هم پیهای پلها، کابلهای زیرگذر و دیگر سازههای مهندسی در بستر رودخانه را در معرض خطر قرار میدهد.
تخریب زیستگاهها و کاهش کیفیت آب: نابودی لایه رسوبی، به معنای انهدام مستقیم زیستگاه انبوهی از آبزیان است که بقای بسیاری از گونهها را تهدید میکند. از سوی دیگر، از بین رفتن قدرت فیلتراسیون طبیعی این لایه، منجر به افزایش کدورت و کاهش کیفیت آب میشود.
کاهش ظرفیت نفوذ و تشدید خشکسالی: با حذف «اسفنج طبیعی» بستر، توان رودخانه در نفوذ دادن آب به آبخوانها به شدت افت میکند. این امر در بلندمدت، به معنای کاهش تغذیه سفرههای زیرزمینی و تشدید پیامدهای خشکسالی در منطقه است.
تضعیف کارکرد کنترل سیلاب: کاهش ضریب زبری بستر در اثر صاف و یکنواخت شدن آن پس از برداشت، باعث میشود در زمان سیلاب، آب با سرعت و انرژی بیشتری جریان یابد و ظرفیت مهارکنندگی طبیعی رودخانه از بین برود.
بسترهای قانونی و اجرایی ناکارآمد
یکی از مشکلات ریشهای در این حوزه، خود واژه «مصالح رودخانهای» است. این اصطلاح، ذهنیت «قابل استفاده بودن» و «لزوم بهرهبرداری» را القا میکند، در حالی که واژه دقیقتر و خنثیتر، «رسوبات آبرفتی» است که بر ماهیت طبیعی و کارکردی آن تأکید دارد. گاه نیز این برداشتها تحت عنوان «لایروبی» توجیه میشوند. در حالی که لایروبی به معنی برداشت لای و رس ریزدانه برای افزایش ظرفیت عبور آب است و نباید با برداشت شن و ماسه درشتدانه که خود عاملی برای کاهش سرعت و افزایش نفوذ هستند، اشتباه گرفته شود. این واژهسازیهای گمراهکننده، مجوزی برای تخریب صادر میکند.
از سوی دیگر، اگرچه در کشور دستورالعملهای فنی نسبتاً کاملی مانند «نشریه 336 مدیریت و بهرهبرداری از مصالح رودخانهای» و دیگر اسناد برای نظارت و صدور مجوز وجود دارد، اما چالش اصلی در مرحله اجرا و نظارت است. ضعف نظارت مستمر و مؤثر بر پروژههای دارای مجوز و همچنین ناتوانی در مهار برداشتهای کاملاً غیرمجاز، باعث شده آسیبهای جبرانناپذیری به پیکره رودخانهها وارد آید. نمونههای عینی این تخریب را میتوان در بسیاری از رودخانههای کشور مشاهده کرد.
یکی از ضعفهای جدی در این عرصه، نبود «مطالبهگری اجتماعی» مؤثر و آگاهی عمومی کافی است. در حالی که جامعه نسبت به مسائلی مانند قطع درختان یا ریختن زباله در طبیعت تا حدی حساس شده و گروههای مردمی برای مقابله با آن فعال شدهاند، این حساسیت و مشارکت سازمانیافته در قبال رودخانهها هنوز شکل نگرفته است.
رودخانهها اغلب در انزوا و دور از نگاه کنشگران محیط زیستی تخریب میشوند. تقویت این آگاهی که رودخانه یک «اکوسیستم زنده» و «درب ورودی سفرههای آب زیرزمینی» است، نه یک معدن یا زبالهدان، گام اولیه ضروری است. ایجاد و حمایت از شبکههای مردمی محلی برای پایش رودخانهها، گزارشدهی تخلفات و ترویج ارزشهای اکولوژیک آنان، میتواند قویترین بازوی نظارتی در کنار دستگاههای دولتی باشد.
رودخانهها معدن نیستند. آنها شریانهای حیات، مهندسان تنظیمکننده سیلاب، تغذیهکنندگان آبخوانها و خانههای تنوع زیستی هستند. هر برداشت از بستر آنها، صرفاً یک معامله اقتصادی کوتاهمدت نیست، بلکه وامی است از سرمایه طبیعی آیندگان که بهره آن به صورت سیلهای مخربتر، خشکسالیهای عمیقتر، نابودی تنوع زیستی و تخریب زیرساختها پرداخت خواهد شد.
زمان آن فرا رسیده که نگرش خود را از «بهرهبرداری» صرف به «مدیریت یکپارچه و حفاظت» تغییر دهیم. این تغییر، نیازمند تقویت قوانین و نظارت مؤثر، ترویج استفاده از جایگزینهای مصالح رودخانهای (مانند شنشویی معادن یا بازیافت مصالح)، و مهمتر از همه، توانمندسازی و حساسسازی جامعه به عنوان صاحبان واقعی این میراث طبیعی است. تنها با این نگاه کلنگر و مسئولانه است که میتوانیم این شریانهای زندگی را برای نسل امروز و فردا زنده و جاری نگاه داریم.
انتهای پیام/