علیاصغر زرگر، کارشناس مسائل منطقه در تشریح علل احتمالی سقوط اجتماعی دولت موقت سوریه در گفتوگو با ایلنا عنوان کرد: امکان بروز یک بحران اجتماعی در سوریه از چند جهت قابل پیشبینی است و شاید در میانمدت نیز تحقق یابد. نخست آنکه باید توجه داشت که جولانی یک سیاستمدار حرفهای نیست؛ یعنی فردی نیست که دورههایی از سیاستورزی و اداره یک بخش از کشور را تجربه کرده باشد. او یک فرد نظامی است که رهبری یک گروه مسلح و بهنوعی تروریستی را برعهده داشت و پس از ادغام چند گروه دیگر، در رأس یک گروه شبهنظامی قرار گرفت و دمشق را تصرف کرد. بنابراین از چنین شخصیتی نمیتوان انتظار داشت که طراح یک ساختار سیاسی یا اجتماعی کارآمد باشد یا بتواند بهسادگی بر سوریه حکومت کند. حکومتداری تنها با داشتن نیروی نظامی امکانپذیر نیست. درست است که داشتن سلاح و توان نظامی برای کنترل یک کشور لازم است، اما کافی نیست. فردی که در رأس قدرت قرار میگیرد باید تجربه مدیریت سیاسی، مالی، اداری و دیپلماتیک داشته باشد یا دستکم گروهی از سیاستمداران کارآزموده را تحت فرمان خود داشته باشد. سوریه کشوری است که سالها درگیر جنگ، ویرانی و کشمکشهای متعدد بوده و برای سامان یافتن نیازمند تجربه و تخصص در اداره کشور است. از شخصیتی مانند جولانی و افرادی که او به عنوان وزیر دفاع، وزیر اقتصاد یا مسئولان دیگر انتخاب کرده نمیتوان انتظار داشت که در کوتاهمدت یا حتی میانمدت بتوانند کشوری با این حجم از نابسامانی را اداره کنند.
وی ادامه داد: عامل دوم مربوط به ساختار جمعیتی سوریه است. سوریه کشوری همسان و یکدست نیست؛ جمعیت آن شامل گروههای متنوعی از کردها، سنیها، شیعیان، دروزیها و دیگر اقلیتهای مذهبی، زبانی و قومیتی است. مدیریت چنین کشوری، آن هم پس از سالها جنگ و بیثباتی، بسیار دشوار است. هر یک از این گروهها انتظارات خود را دارند، برای خود حقوق و جایگاه جداگانهای قائل هستند و حتی ممکن است حکومت مرکزی را بهطور کامل نپذیرند. برخی از این گروهها نیز نوعی وابستگی و وفاداری فرامرزی دارند و این عوامل، حکومتداری را برای جولانی و مجموعه او بسیار دشوار میسازد؛ گروهی که تجربهای در کشورداری ندارد، صرفاً با تکیه بر قدرت اسلحه بر سر کار آمده و اکنون باید کشوری موزاییکی را اداره کند، اقتصاد و جامعه آن را سامان دهد و تمام مسائل پیچیده یک کشور را پیش ببرد. این وضع در حقیقت پیچیدگی و بحران ایجاد میکند و مشکلی بر مشکلات قبلی میافزاید. عامل سوم نیز دخالتهای خارجی است. برخی کشورها حساسیت چندانی برای دخالت در امور داخلی دیگر کشورها ندارند و از نظر امنیتی نیز چالشآفرین نیستند، اما در مورد سوریه، شرایط متفاوت است.
این تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: پیشتر غربیها و آمریکاییها نظر مساعدتری نسبت به حکومت مرکزی داشتند و حتی بخشی از تحریمها را برداشته و زمینه سرمایهگذاری را فراهم کرده بودند تا اقتصاد کشور بهبود یابد و رضایت عمومی افزایش پیدا کند. اما دخالت برخی قدرتهای خارجی مانع ایجاد ثبات شده است. اسرائیل نقش بسیار پررنگی در این بیثباتی دارد و نتانیاهو همواره در ذهن خود «شبحی از ناامنی» را در مناطق مختلف میبیند و به سرعت دستور اقدام نظامی صادر میکند؛ اقدامی که اغلب بر پایه احساساتی است که با واقعیت فاصله دارد. به گفته مقامات سوری، اسرائیل پس از فروپاشی دولت اسد بیش از هزار حمله نظامی به این کشور انجام داده است و این نشان میدهد که اسرائیل بهدنبال ثبات در سوریه نیست؛ بلکه میخواهد با تداوم ناامنی مانع از سرمایهگذاری خارجی، همگرایی اجتماعی و سیاسی و شکلگیری یک ساختار دولتی باثبات شود. این بیثباتی برای اسرائیل نوعی «کمربند امنیتی» ایجاد میکند تا هر زمان که بخواهد به این کشور آسیب وارد کند.
وی افزود: بنابراین با توجه به سه عامل مذکور بحران و بیثباتی در این کشور تشدید شده است. بسیاری از نیروهایی که اکنون با جولانی همکاری میکنند نه تنها خود را «سوری» نمیدانند، بلکه با انگیزههای مختلف و گاهی فرصتطلبانه به او پیوستهاند. از سوی دیگر، جامعه سوریه به دلیل تنوع مذهبی، زبانی و قومیتی فاقد حداقل سرمایه اجتماعی لازم برای شکلدهی به یک ملت همگرا و یکپارچه است. هر گروهی بخشی از کشور را تحت نفوذ خود گرفته و از سوی دیگر، دخالتهای خارجی نیز مانع از ایجاد ثبات و حل مسائل اقتصادی و اجتماعی شده است. در نتیجه، نوعی فروپاشی اجتماعی در این کشور در حال عینیت یافتن است. اما پیامدهای این فروپاشی چیست؟ برخی پیشبینیها در گزارشهای مختلف مطرح شده است. یک احتمال این است که اسرائیل، شاید همراه با آمریکا یا ترکیه، در پی تجزیه سوریه باشد. به این ترتیب که بخشهایی که اکنون تحت اشغال یا کنترل اسرائیل است کاملاً تحت سیطره اسرائیل قرار گیرد و بهعنوان نوار امنیتی عمل کند.
زرگر در پایان خاطرنشان کرد: مناطق سنینشین احتمالاً در اختیار جولانی و گروه او باقی بماند، علویها هم در بخشهای محدود خود بمانند و کردها نیز با وجود توافق و مذاکره با جولانی برای مشارکت در انتخابات، همچنان تحت تأثیر احساسات قومیتی قرار دارند و وفاداری آنها بیشتر قومی است تا ملی. اگر این فروپاشی اجتماعی ادامه یابد، احتمال آن وجود دارد که طوایف مذهبی و قومیتها بهسمت استقلالطلبی و تجزیه حرکت کنند. احتمال دیگر آن است که بخشی از ارتش سابق سوریه یا رهبران نظامی تبعیدی در لبنان، عراق یا کشورهای دیگر دوباره ظهور کنند و در صورت عدم مداخله اسرائیل و دیگر کشورها، رهبری جدیدی را شکل دهند و سوریه را از وضعیت فعلی نجات دهند؛ اما با توجه به میزان تخریب ارتش سوریه، بعید به نظر میرسد که یک «ناپلئون» جدید بتواند از دل این فروپاشی سربرآورد.