شناسهٔ خبر: 76089821 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

[ منوچهر دانش ‎پژوهان ] شاهنامه و هویت ملی

شاهنامه به‌عنوان بزرگترین میراث فرهنگی و تبلور اندیشه‌های ناب ایران، تاریخ، ویژگی‌ها و مؤلفه‌های هویت ایرانی را بازگو نموده است؛ به‌گونه‌ای که می‌توان آن را آینة تمام‌نمای هویت و به ‌عبارت‌دیگر، هویت‌نامة ایرانیان دانست.

صاحب‌خبر -

منوچهر دانش ‎پژوهان - روزنامه اطلاعات: امروزه مسئله هویت یکی از دغدغه‌های فکری بسیاری از اندیشمندان عرصه های دینی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی است؛ چه، آن را شرط لازم توسعه پایدار می دانند.  هویت ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نیست و با توجه به اهمیت زبان در میان عناصر هویت ساز و نقشی که شاهنامه در این راستا دارد، نوشتار زیر  به بسط موضوع می پردازد.

داشتن هویت مشخص و مستقل برای افراد هر کشور، نه‌تنها عنصر اصلی زندگی تلقی می‌شود، بلکه به زندگی فردی و اجتماعی انسان معنی می‌دهد و آن را پویا می‌سازد.  شرط اصلی دستیابی به توسعه پایدار در هر کشور، تربیت نیروی انسانی کارآمد با گرایش‌های لازم  فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و… است. در عصری که تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، با شتاب زیادی در حال دگرگونی است و پدیده جهانی‌شدن و جهانی‌سازی، هضم و حذف فرهنگ‌ها و هویت‌های ملی را نشانه گرفته است، فرهنگی که هویت ملی خویش را حفظ و تقویت نماید، پایدار می‌ماند.
هویت ملی به نوعی میراث فرهنگی هر ملت است. 

برای ایرانیان ‌که دارای هویت ملی دیرین و ریشه‌داری هستند، شناخت هویت ملی موجب آگاهی و پایداری در برابر هویت‌های مهاجم می‌گردد. نقش عناصر و ساختارهای متعدد فرهنگی، اجتماعی و ملی در تکوین و تداوم روند نوسازی هویت ملی بسیار حیاتی است. برای آنکه به کار شناخت و حفظ هویت ملی بپردازیم، باید میراث سرزمین خویش را به‌خوبی بشناسیم و بدانیم که از چه سخن می‌گوید؛ زیرا میراث‌های فرهنگی و تاریخی هر ملت، نمودهایی از دین، تاریخ، هویت و فرهنگ آن به شمار می‎روند که روح آن ملت در وجودشان متجلی می‌شود.

اگر ملتی هویتش را به دست فراموشی بسپارد، راهی جز تقلید و تبعیت از بیگانگان نخواهد داشت؛ بنابراین باید با تلاش بسیار از هویت خویش، به‌مثابه بخشی از سرمایه‌گذاری، برای ساختن آینده‌ای پربار  استفاده نمود. 

پایه گذاران فرهنگ و هویت ایرانی، مردمانی سختکوش و آگاه به راز و رمز محیط بودند و می دانستند که یکی از سرمایه‌های بنیادین جامعه‌، هویت و ملیت است و بدون آن، حیات جامعه با خطرات گوناگون و روزافزون، روبرو می‌شود و درنهایت به ضعف و سستی می‌گراید.

احساس هویت درون یک ملت و جامعه، نشانة اعتماد گسترش‌یافته، رضایت و تجربه زندگی‌ در یک زیست‌بوم فرهنگی مشترک است. بدون تجربه‌های مشترک، هویت فرهنگی، دینی، تاریخی و جغرافیایی شکل نمی‌گیرد. هر ملتی که خواستار توانمندی و اقتدار ملی است و نمی‌خواهد در برابر دیگر فرهنگ‌ها سر تسلیم فرود بیاورد و خود را ببازد، باید بر توانایی‌های فرهنگی و تاریخی اش تکیه کند و با شناختی واقع‌بینانه از آنها بهره بگیرد. 

مشکل جهانی‌سازی 

بسیاری معتقدند طرح جهانی‌شدن با هدف یکسان‌سازی و همسان‌سازی فرهنگی، درصدد تحمیل شیوه زندگی غربی بر سایر جوامع و تسلط همه‌جانبة غرب بر جهان است تا از طریق خودباختگی ملتها (به‌ویژه کشورهای درحال‌توسعه) در برابر فرهنگ غربی، آنها را به تسلیم وادارد.  در هنگامة هجوم رسانه‌ای و گم‌گشتگی‌ فرهنگی، یکی از مهمترین دغدغه ها «هویت ملی» است؛ همان نیرویی که پیوند میان ملت را استوار می‌سازد. 

هویت ملی وامدار پیشینة فرهنگ، اندیشه‌ها، آمال و آرزوها، اراده و خواست ملتها در دوره‌های متمادی تاریخ است. فرایند «جهانی‌شدن»، با تجزیه‌کردن هویت‌های ملی، موجب ایجاد تنشهای سیاسی و اجتماعی و حتی از دست رفتن یکپارچگی و وحدت ملی کشورها خواهد شد؛ ازاین‌رو بر ماست که میراث پرارج ادبی و فرهنگی خود را پاس بداریم و برای شناخت تاریخ، فرهنگ و هویت خود، اهتمام بورزیم.

جایگاه شاهنامه

بیشتر اندیشمندان حوزه جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، زبان و ادبیات فارسی و… به اهمیت منحصربه‌فرد شاهنامه در معرفی هویت ملی ایرانیان و مؤلفه‌های تشکیل‌دهندة آن، اشاره‌کرده‌ و در این موضوع هم‌عقیده‌اند که اوج شکوفایی بازیابی این هویت را می‌توان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی مشاهده کرد و آن را معتبرترین شناسنامه ملی ایرانیان دانست. شاهنامه به سان ارزشمندترین گوهر اقیانوس ژرف «ادبیات حماسی» جهان، با بیان گونه‌های بسیاری از مؤلفه‌ها و الگوها، حلقه تکوین و تداوم هویت اصیل ماست.

فردوسی در شاهنامه به دنبال آن است تا ویژگی‎های سرشتی ایرانیان، عناصر مربوط به تفکر آنان و الگوهای کلی زندگی ایرانی را در سنتهای مشترک اجتماعی گرد آورد و  از ایجاد جدایی‌ها و حرکت‌های ناهماهنگ که موجب گسست مردم می‌شود، جلوگیری کند و از حدود جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی و در کل هویت ملی ایرانیان دفاع نماید.

اقوام بربادرفتة پیشین به‌واسطه نداشتن ستون استواری چون شاهنامه، یا ازهم‌پاشیدند و یا چنان دچار تحول شدند که بارها زبان، فرهنگ، آیین زندگی و هویت ملی شان دستخوش تغییر بنیادین شد. 

شاهنامه به‌عنوان بزرگترین میراث فرهنگی و تبلور اندیشه‌های ناب ایران، تاریخ، ویژگی‌ها و مؤلفه‌های هویت ایرانی را بازگو نموده است؛ به‌گونه‌ای که می‌توان آن را آینة تمام‌نمای هویت و به ‌عبارت‌دیگر، هویت‌نامة ایرانیان دانست. استفاده از زبان مشترک، یکی از بهترین راهها برای ایجاد وحدت و هم‌حسی میان مردم جامعه است. زبان ملی یا معیار، افراد یک ملت را مانند تاروپود در هم می‌تند و رشته‌ای محکم از آنان می‌بافد که هویت ملی آنان را شکل می‌دهد؛ چون رمز بقا و استمرار یک ملت و هویتش، در استمرار زبان ملی و معیار آن است؛ البته زبان‌های محلی نیز باید در کنار زبان ملی باشند و همچون ریشه های درخت سترگ، سبب تقویت آن بشوند. ملتی که زبان ملی اش را از دست بدهد، قطعاً هویت ملی خود را هم از دست خواهد داد.

مردمی که از اقوام مختلف با آداب‌ و رسوم متفاوت و زبان مادری خاص خود در یک سرزمین زندگی می‌کنند، به‌وسیله زبان ملی یا معیار، پیوستگی خود را با کل ملت و هویت ملی حفظ می‌کنند؛ چراکه زبان ملی وسیله تفاهم میان تمام اقوام موجود در یک سرزمین است که دارای هویت یکسان ملی، فرهنگی و تاریخی هستند.

 زبان فارسی با وجود لهجه‌ها و گاه زبان‌های محلی در ایران، در طول تاریخ به‌عنوان زبان آموزشی و نوشتاری مردمان کشور، بازتاب گوناگون تاریخی، علمی، ادبی، دینی و هنری ایرانیان بوده است و در تمامی گستره این‌ سرزمین، به‌عنوان زبان رسمی و ملی  پذیرفته شده است. باوجود اینکه بخشهای گوناگون ایران دیروز یا امروز، دارای لهجه‌های محلی و گاه گویش‌ها و زبان‌های متفاوت بوده و هستند، از زبان فارسی به ‌عنوان زبان آموزشی و نوشتاری برای آفرینش آثار ادبی و علمی و دینی  بهره گرفته‌اند.

با آنکه تنوع زبانی، لهجه و گویش، یکی از وجوه تنوع اجتماع ایرانی بوده و هست، فارسی به‌ عنوان زبان ملی یا معیار، همیشه محور اصلی و پیونددهندة اقوام این سرزمین، در طول تاریخ بوده است؛ بنابراین هنگامی‌که از حفظ، تقویت و توسعه فرهنگ جامعه سخن به میان می‌آید، زبان نیز به‌عنوان یک عامل اساسی مطرح می‌شود؛ زیرا زبان در حکم رشته‌ای است که فرهنگ گذشته‌ و حال را به هم پیوند می‌دهد.

افراد به‌وسیله زبان است که اندیشه، احساسات و عواطف خود را به دیگران انتقال می‌دهند و احساسات و عواطف دیگران را درک می‌کنند؛ بنابراین وسیله تفاهم و رسیدن به احساس مشترک و ابزار مهمی است برای شکل‌گیری، حفظ و انتقال فرهنگ و هویت ملی. زبان فارسی به دلیل ویژگی‌های خاص خود همواره به‌عنوان محور اصلی فرهنگ ایرانی، عاملی وحدت‌بخش بوده است و به لحاظ آفرینش آثار مکتوب شعری، علمی، دینی و هنری و تاریخی، از برجسته‌ترین زبان‌های بشری است. 

زبان فارسی فراتر از اینها، ابزار اصلی ایجاد ارتباط میان همه ایرانیان و فراهم‌کنندة زمینه‌های هویت اجتماعی و ملی بوده است؛ بنابراین یکی از مؤلفه‌های مهم هویت ملی ایرانیان محسوب می‌گردد و می‌توان گفت هویت ملی ایرانی، در پناه زبان فارسی حفظ شده است؛ چراکه در دوره خلافت اموی و عباسی، ایران‌زمین فاقد یکپارچگی سیاسی بود و تنها عاملی که توانست آنها را بدون وحدت سیاسی، حفظ کند، تاریخ و فرهنگ مشترک ایرانی و زبان فارسی بود.

در دوران اسلامی

پس از ورود اسلام به ایران و ریشه دواندن آن در زندگی ایرانیان، تغییرات عمده‌ای در نظام فرهنگی ایران‌زمین ایجاد شد و فرهنگ شکلی دیگر به خود گرفت و آنچه برای ملت ایران باقی ماند، زبان فارسی بود و کسانی که نگهدارندة آن بودند، یعنی شاعرانی همچون فردوسی. 

حکیم توس شاهنامه را در اواخر قرن چهارم هجری سرود و ایرانیانِ آن سده، جز با تکیه به زبان فارسی، نمی‌توانستند هویتشان را حفظ کنند. اندک اندک خودبودن و دیگری‌نبودن، برای ایرانیان تازه‌مسلمان شده، نمود پیدا می‌کرد و مسئولیت جلوه‌بخشیدن به این خود ایرانیِ مسلمان، بر دوش شاعرانی چون فردوسی بود. زبان فارسی چندی بعد از ورود اسلام، در کنار آن قرار گرفت و تشخّص جدیدی به ایران اسلامی داد و در ارتقای «خودآگاهی ملی» و بازخوانی هویت ملی نقش بسیار مهمی ایفا کرد. در این دوران، فردوسی پا به عرصه نهاد و از پایه‌گذاران عمده در احیای زبان فارسی و هویت ملی ایرانی شد. بعد از سرایش شاهنامه و البته یاری شاعران بزرگ دیگر، زبان ملی و معیاری به وجود ‌آمد که اسطوره‌ها، تاریخ و فرهنگ ایران و به‌طورکلی تمام میراث مکتوب ایرانیان در آن تجلی کرد. فردوسی از طریق شاهنامه و با تداوم حیات زبان فارسی، سبب انتقال عناصر فرهنگی، باورها،  اسطوره‌ها و آموزه‌های دینی، معنوی، اخلاقی و تاریخی به نسلهای بعد شد و از این راه، استحکام و تداوم هویت ملی ایرانی را سبب گردید. وی موفق شد با استفاده از این زبان، جغرافیای فرهنگی ایران‌زمین را گسترش دهد.

 نگهبان فرهنگ پربار

فردوسی در شاهنامه  ما را به ژرفای تاریخ می‌برد و با معرفی نسب‌نامه ایرانیان، حامل و نگهبان فرهنگ پربار ایرانی و هویت ملی ما می شود.   حکیم توس می‌دانست نابودی این دو مقوله، به احساس حقارت ایرانیان و از دست رفتن روحیات و صفات پسندیده‌ای می‌انجامد که در طی قرنها، به‌وسیله اقوام مختلف ایرانی ایجاد شده و مورد احترام همگان بوده است؛ ازاین‎روی شاهنامه را به زبانی سرود که افراد عامی نیز توانایی فهمیدنش را داشتند. 

فردوسی تلاش بسیاری برای حفظ واژگان فارسی کرد. با این کار افزون بر انتقال محتوای مورد نظر، حجم زیادی از نامهای جغرافیایی، تاریخی، اعلام و  اشخاص و موضوعات گوناگون را زنده نگه داشت و هزاران نشان و نماد و رویداد را در ذهن ایرانیان نشاند.

او در سرودن، اصل سادگی و بی‌پیرایگی را رعایت کرد، به‌گونه‌ای که بخش بزرگی از شاهنامه را هنوز هر فارسی‌دانی می‌تواند بدون مراجعه به فرهنگ واژگان بفهمد؛ ازاین‌روی می‌توان گفت امروزه اثر او گنجینه‌ای ارزشمند از واژگان نابی است که می‌تواند دستمایه ارجمندی برای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در موضوع واژه‌سازی فراهم آورد؛ بنابراین سخن فردوسی استوارترین کاخ زبان فارسی است و قلم و زبانش، شناسنامه و هویت ملی ما را ترسیم و تثبیت کرده است.

فردوسی با سرایش شاهنامه نه‌تنها تاریخ، فرهنگ و هویت ملی ایرانیان را از خطر نابودی رهانید، بلکه با گفتار شکوهمندش عمده‌ترین سهم را در تثبیت زبان ملی ایران ایفا کرد که ظرفیت ایجاد و توانایی انتقال یکی از مهمترین مواریث ذوق و اندیشه بشری را دارد. با شاهنامه، زبان فارسی توان مضاعفی یافت و آیینة خودآگاهی، هویت، حیات و روح یک ملت شد. این است که می گوید:
چو این «نامور نامه» آمد به بُن
ز من، روی کشور شود پرسخُن
جهان کرده‌ام از سخن، چون بهشت
از این بیش، تخم سخن کس نکشت
بناهـای    آبـاد    گـردد    خراب
ز   باران   و    از    تابـش    آفتاب
پی افکندم از نظم، کاخی بلند
که   از   باد   و   باران    نیابد   گـزند
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
هر آن کس که دارد هُش و رای و دین
پس از مرگ، بر من کند آفرین
از آن پس نمیرم که من زنده‌ام
که   تخم    سـخن   را   پراکنده‌ام
فردوسی به‌خوبی می‌دانست که با توجه به شرایط خاص آن عصر، زبان فارسی چگونه در معرض خطری بزرگ قرار گرفته است. همچنین می‌دانست که این زبان، به‌عنوان محکم‌ترین حلقه اتصال طوایف مختلف ساکن در ایران، باید حفظ شود؛ ازاین‌روی در آن موقعیت بسیار حساس، شاهنامه‌را ‌سرود که شناسنامه هویت ملی ایرانی و سند زنده توانمندی زبان فارسی است؛ زبانی که با وجود پست ‌و بلند و سرد و گرم روزگار و هجوم اقوام مختلف، از بین نرفت و زنده و پویا، به حیات خود ادامه داد.

زبان و سبک بیان فردوسی، وجه تمایز سخن او و دیگران است. سادگی بیان، صراحت گفتار، انسجام مطالب، پاکی قلم و عفت کلام، شاهنامه را به‌ عنوان نمونه اعلای ادب، فصاحت و بلاغت معرفی می‌کند. او در هنگام ذکر داستان رفتن کیخسرو به ایران‌زمین، از خداوند می‌خواهد یاری اش کند تا بتواند «نامورنامه باستان» را تمام کند:
همی خواهم از رَوشنِ کَردگار
که چندان زمان یابم از روزگار،
کز  این  نامـور نامة  باستان
به   گیتی،    بمانم   یکی داستان
که هر کس که اندر سخن داد داد
ز   من  جز  به  نیکی  نگیرند  یاد

وی با سرایش اثر سترگ خود، ضمن پایبندی به باورهای اسلامی، راه را برای ادامه حیات هویت ملی ایرانی و زبان فارسی هموار کرد و جانی دوباره به آن کالبد نیمه‌جان دمید؛ زیرا مانند گنجینه‌ای بزرگ، واژه‌های ناب را که از الزامات موجودیت دوباره زبان فارسی بود، حفظ کرد. به همین سبب این زبان توانست به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های تقویت‌کننده هویت ملی به تداوم تاریخی و فرهنگی ایرانیان یاری برساند.

منوچهر دانش ‎پژوهان - روزنامه اطلاعات: امروزه مسئله هویت یکی از دغدغه‌های فکری بسیاری از اندیشمندان عرصه های دینی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی است؛ چه، آن را شرط لازم توسعه پایدار می دانند.  هویت ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نیست و با توجه به اهمیت زبان در میان عناصر هویت ساز و نقشی که شاهنامه در این راستا دارد، نوشتار زیر  به بسط موضوع می پردازد.

داشتن هویت مشخص و مستقل برای افراد هر کشور، نه‌تنها عنصر اصلی زندگی تلقی می‌شود، بلکه به زندگی فردی و اجتماعی انسان معنی می‌دهد و آن را پویا می‌سازد.  شرط اصلی دستیابی به توسعه پایدار در هر کشور، تربیت نیروی انسانی کارآمد با گرایش‌های لازم  فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و… است. در عصری که تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، با شتاب زیادی در حال دگرگونی است و پدیده جهانی‌شدن و جهانی‌سازی، هضم و حذف فرهنگ‌ها و هویت‌های ملی را نشانه گرفته است، فرهنگی که هویت ملی خویش را حفظ و تقویت نماید، پایدار می‌ماند.
هویت ملی به نوعی میراث فرهنگی هر ملت است. 

برای ایرانیان ‌که دارای هویت ملی دیرین و ریشه‌داری هستند، شناخت هویت ملی موجب آگاهی و پایداری در برابر هویت‌های مهاجم می‌گردد. نقش عناصر و ساختارهای متعدد فرهنگی، اجتماعی و ملی در تکوین و تداوم روند نوسازی هویت ملی بسیار حیاتی است. برای آنکه به کار شناخت و حفظ هویت ملی بپردازیم، باید میراث سرزمین خویش را به‌خوبی بشناسیم و بدانیم که از چه سخن می‌گوید؛ زیرا میراث‌های فرهنگی و تاریخی هر ملت، نمودهایی از دین، تاریخ، هویت و فرهنگ آن به شمار می‎روند که روح آن ملت در وجودشان متجلی می‌شود.

اگر ملتی هویتش را به دست فراموشی بسپارد، راهی جز تقلید و تبعیت از بیگانگان نخواهد داشت؛ بنابراین باید با تلاش بسیار از هویت خویش، به‌مثابه بخشی از سرمایه‌گذاری، برای ساختن آینده‌ای پربار  استفاده نمود. 

پایه گذاران فرهنگ و هویت ایرانی، مردمانی سختکوش و آگاه به راز و رمز محیط بودند و می دانستند که یکی از سرمایه‌های بنیادین جامعه‌، هویت و ملیت است و بدون آن، حیات جامعه با خطرات گوناگون و روزافزون، روبرو می‌شود و درنهایت به ضعف و سستی می‌گراید.

احساس هویت درون یک ملت و جامعه، نشانة اعتماد گسترش‌یافته، رضایت و تجربه زندگی‌ در یک زیست‌بوم فرهنگی مشترک است. بدون تجربه‌های مشترک، هویت فرهنگی، دینی، تاریخی و جغرافیایی شکل نمی‌گیرد. هر ملتی که خواستار توانمندی و اقتدار ملی است و نمی‌خواهد در برابر دیگر فرهنگ‌ها سر تسلیم فرود بیاورد و خود را ببازد، باید بر توانایی‌های فرهنگی و تاریخی اش تکیه کند و با شناختی واقع‌بینانه از آنها بهره بگیرد. 

مشکل جهانی‌سازی 

بسیاری معتقدند طرح جهانی‌شدن با هدف یکسان‌سازی و همسان‌سازی فرهنگی، درصدد تحمیل شیوه زندگی غربی بر سایر جوامع و تسلط همه‌جانبة غرب بر جهان است تا از طریق خودباختگی ملتها (به‌ویژه کشورهای درحال‌توسعه) در برابر فرهنگ غربی، آنها را به تسلیم وادارد.  در هنگامة هجوم رسانه‌ای و گم‌گشتگی‌ فرهنگی، یکی از مهمترین دغدغه ها «هویت ملی» است؛ همان نیرویی که پیوند میان ملت را استوار می‌سازد. 

هویت ملی وامدار پیشینة فرهنگ، اندیشه‌ها، آمال و آرزوها، اراده و خواست ملتها در دوره‌های متمادی تاریخ است. فرایند «جهانی‌شدن»، با تجزیه‌کردن هویت‌های ملی، موجب ایجاد تنشهای سیاسی و اجتماعی و حتی از دست رفتن یکپارچگی و وحدت ملی کشورها خواهد شد؛ ازاین‌رو بر ماست که میراث پرارج ادبی و فرهنگی خود را پاس بداریم و برای شناخت تاریخ، فرهنگ و هویت خود، اهتمام بورزیم.

جایگاه شاهنامه

بیشتر اندیشمندان حوزه جامعه‌شناسی، علوم سیاسی، زبان و ادبیات فارسی و… به اهمیت منحصربه‌فرد شاهنامه در معرفی هویت ملی ایرانیان و مؤلفه‌های تشکیل‌دهندة آن، اشاره‌کرده‌ و در این موضوع هم‌عقیده‌اند که اوج شکوفایی بازیابی این هویت را می‌توان در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی مشاهده کرد و آن را معتبرترین شناسنامه ملی ایرانیان دانست. شاهنامه به سان ارزشمندترین گوهر اقیانوس ژرف «ادبیات حماسی» جهان، با بیان گونه‌های بسیاری از مؤلفه‌ها و الگوها، حلقه تکوین و تداوم هویت اصیل ماست.

فردوسی در شاهنامه به دنبال آن است تا ویژگی‎های سرشتی ایرانیان، عناصر مربوط به تفکر آنان و الگوهای کلی زندگی ایرانی را در سنتهای مشترک اجتماعی گرد آورد و  از ایجاد جدایی‌ها و حرکت‌های ناهماهنگ که موجب گسست مردم می‌شود، جلوگیری کند و از حدود جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی و در کل هویت ملی ایرانیان دفاع نماید.

اقوام بربادرفتة پیشین به‌واسطه نداشتن ستون استواری چون شاهنامه، یا ازهم‌پاشیدند و یا چنان دچار تحول شدند که بارها زبان، فرهنگ، آیین زندگی و هویت ملی شان دستخوش تغییر بنیادین شد. 

شاهنامه به‌عنوان بزرگترین میراث فرهنگی و تبلور اندیشه‌های ناب ایران، تاریخ، ویژگی‌ها و مؤلفه‌های هویت ایرانی را بازگو نموده است؛ به‌گونه‌ای که می‌توان آن را آینة تمام‌نمای هویت و به ‌عبارت‌دیگر، هویت‌نامة ایرانیان دانست. استفاده از زبان مشترک، یکی از بهترین راهها برای ایجاد وحدت و هم‌حسی میان مردم جامعه است. زبان ملی یا معیار، افراد یک ملت را مانند تاروپود در هم می‌تند و رشته‌ای محکم از آنان می‌بافد که هویت ملی آنان را شکل می‌دهد؛ چون رمز بقا و استمرار یک ملت و هویتش، در استمرار زبان ملی و معیار آن است؛ البته زبان‌های محلی نیز باید در کنار زبان ملی باشند و همچون ریشه های درخت سترگ، سبب تقویت آن بشوند. ملتی که زبان ملی اش را از دست بدهد، قطعاً هویت ملی خود را هم از دست خواهد داد.

مردمی که از اقوام مختلف با آداب‌ و رسوم متفاوت و زبان مادری خاص خود در یک سرزمین زندگی می‌کنند، به‌وسیله زبان ملی یا معیار، پیوستگی خود را با کل ملت و هویت ملی حفظ می‌کنند؛ چراکه زبان ملی وسیله تفاهم میان تمام اقوام موجود در یک سرزمین است که دارای هویت یکسان ملی، فرهنگی و تاریخی هستند.

 زبان فارسی با وجود لهجه‌ها و گاه زبان‌های محلی در ایران، در طول تاریخ به‌عنوان زبان آموزشی و نوشتاری مردمان کشور، بازتاب گوناگون تاریخی، علمی، ادبی، دینی و هنری ایرانیان بوده است و در تمامی گستره این‌ سرزمین، به‌عنوان زبان رسمی و ملی  پذیرفته شده است. باوجود اینکه بخشهای گوناگون ایران دیروز یا امروز، دارای لهجه‌های محلی و گاه گویش‌ها و زبان‌های متفاوت بوده و هستند، از زبان فارسی به ‌عنوان زبان آموزشی و نوشتاری برای آفرینش آثار ادبی و علمی و دینی  بهره گرفته‌اند.

با آنکه تنوع زبانی، لهجه و گویش، یکی از وجوه تنوع اجتماع ایرانی بوده و هست، فارسی به‌ عنوان زبان ملی یا معیار، همیشه محور اصلی و پیونددهندة اقوام این سرزمین، در طول تاریخ بوده است؛ بنابراین هنگامی‌که از حفظ، تقویت و توسعه فرهنگ جامعه سخن به میان می‌آید، زبان نیز به‌عنوان یک عامل اساسی مطرح می‌شود؛ زیرا زبان در حکم رشته‌ای است که فرهنگ گذشته‌ و حال را به هم پیوند می‌دهد.

افراد به‌وسیله زبان است که اندیشه، احساسات و عواطف خود را به دیگران انتقال می‌دهند و احساسات و عواطف دیگران را درک می‌کنند؛ بنابراین وسیله تفاهم و رسیدن به احساس مشترک و ابزار مهمی است برای شکل‌گیری، حفظ و انتقال فرهنگ و هویت ملی. زبان فارسی به دلیل ویژگی‌های خاص خود همواره به‌عنوان محور اصلی فرهنگ ایرانی، عاملی وحدت‌بخش بوده است و به لحاظ آفرینش آثار مکتوب شعری، علمی، دینی و هنری و تاریخی، از برجسته‌ترین زبان‌های بشری است. 

زبان فارسی فراتر از اینها، ابزار اصلی ایجاد ارتباط میان همه ایرانیان و فراهم‌کنندة زمینه‌های هویت اجتماعی و ملی بوده است؛ بنابراین یکی از مؤلفه‌های مهم هویت ملی ایرانیان محسوب می‌گردد و می‌توان گفت هویت ملی ایرانی، در پناه زبان فارسی حفظ شده است؛ چراکه در دوره خلافت اموی و عباسی، ایران‌زمین فاقد یکپارچگی سیاسی بود و تنها عاملی که توانست آنها را بدون وحدت سیاسی، حفظ کند، تاریخ و فرهنگ مشترک ایرانی و زبان فارسی بود.

در دوران اسلامی

پس از ورود اسلام به ایران و ریشه دواندن آن در زندگی ایرانیان، تغییرات عمده‌ای در نظام فرهنگی ایران‌زمین ایجاد شد و فرهنگ شکلی دیگر به خود گرفت و آنچه برای ملت ایران باقی ماند، زبان فارسی بود و کسانی که نگهدارندة آن بودند، یعنی شاعرانی همچون فردوسی. 

حکیم توس شاهنامه را در اواخر قرن چهارم هجری سرود و ایرانیانِ آن سده، جز با تکیه به زبان فارسی، نمی‌توانستند هویتشان را حفظ کنند. اندک اندک خودبودن و دیگری‌نبودن، برای ایرانیان تازه‌مسلمان شده، نمود پیدا می‌کرد و مسئولیت جلوه‌بخشیدن به این خود ایرانیِ مسلمان، بر دوش شاعرانی چون فردوسی بود. زبان فارسی چندی بعد از ورود اسلام، در کنار آن قرار گرفت و تشخّص جدیدی به ایران اسلامی داد و در ارتقای «خودآگاهی ملی» و بازخوانی هویت ملی نقش بسیار مهمی ایفا کرد. در این دوران، فردوسی پا به عرصه نهاد و از پایه‌گذاران عمده در احیای زبان فارسی و هویت ملی ایرانی شد. بعد از سرایش شاهنامه و البته یاری شاعران بزرگ دیگر، زبان ملی و معیاری به وجود ‌آمد که اسطوره‌ها، تاریخ و فرهنگ ایران و به‌طورکلی تمام میراث مکتوب ایرانیان در آن تجلی کرد. فردوسی از طریق شاهنامه و با تداوم حیات زبان فارسی، سبب انتقال عناصر فرهنگی، باورها،  اسطوره‌ها و آموزه‌های دینی، معنوی، اخلاقی و تاریخی به نسلهای بعد شد و از این راه، استحکام و تداوم هویت ملی ایرانی را سبب گردید. وی موفق شد با استفاده از این زبان، جغرافیای فرهنگی ایران‌زمین را گسترش دهد.

 نگهبان فرهنگ پربار

فردوسی در شاهنامه  ما را به ژرفای تاریخ می‌برد و با معرفی نسب‌نامه ایرانیان، حامل و نگهبان فرهنگ پربار ایرانی و هویت ملی ما می شود.   حکیم توس می‌دانست نابودی این دو مقوله، به احساس حقارت ایرانیان و از دست رفتن روحیات و صفات پسندیده‌ای می‌انجامد که در طی قرنها، به‌وسیله اقوام مختلف ایرانی ایجاد شده و مورد احترام همگان بوده است؛ ازاین‎روی شاهنامه را به زبانی سرود که افراد عامی نیز توانایی فهمیدنش را داشتند. 

فردوسی تلاش بسیاری برای حفظ واژگان فارسی کرد. با این کار افزون بر انتقال محتوای مورد نظر، حجم زیادی از نامهای جغرافیایی، تاریخی، اعلام و  اشخاص و موضوعات گوناگون را زنده نگه داشت و هزاران نشان و نماد و رویداد را در ذهن ایرانیان نشاند.

او در سرودن، اصل سادگی و بی‌پیرایگی را رعایت کرد، به‌گونه‌ای که بخش بزرگی از شاهنامه را هنوز هر فارسی‌دانی می‌تواند بدون مراجعه به فرهنگ واژگان بفهمد؛ ازاین‌روی می‌توان گفت امروزه اثر او گنجینه‌ای ارزشمند از واژگان نابی است که می‌تواند دستمایه ارجمندی برای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در موضوع واژه‌سازی فراهم آورد؛ بنابراین سخن فردوسی استوارترین کاخ زبان فارسی است و قلم و زبانش، شناسنامه و هویت ملی ما را ترسیم و تثبیت کرده است.

فردوسی با سرایش شاهنامه نه‌تنها تاریخ، فرهنگ و هویت ملی ایرانیان را از خطر نابودی رهانید، بلکه با گفتار شکوهمندش عمده‌ترین سهم را در تثبیت زبان ملی ایران ایفا کرد که ظرفیت ایجاد و توانایی انتقال یکی از مهمترین مواریث ذوق و اندیشه بشری را دارد. با شاهنامه، زبان فارسی توان مضاعفی یافت و آیینة خودآگاهی، هویت، حیات و روح یک ملت شد. این است که می گوید:
چو این «نامور نامه» آمد به بُن
ز من، روی کشور شود پرسخُن
جهان کرده‌ام از سخن، چون بهشت
از این بیش، تخم سخن کس نکشت
بناهـای    آبـاد    گـردد    خراب
ز   باران   و    از    تابـش    آفتاب
پی افکندم از نظم، کاخی بلند
که   از   باد   و   باران    نیابد   گـزند
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
هر آن کس که دارد هُش و رای و دین
پس از مرگ، بر من کند آفرین
از آن پس نمیرم که من زنده‌ام
که   تخم    سـخن   را   پراکنده‌ام
فردوسی به‌خوبی می‌دانست که با توجه به شرایط خاص آن عصر، زبان فارسی چگونه در معرض خطری بزرگ قرار گرفته است. همچنین می‌دانست که این زبان، به‌عنوان محکم‌ترین حلقه اتصال طوایف مختلف ساکن در ایران، باید حفظ شود؛ ازاین‌روی در آن موقعیت بسیار حساس، شاهنامه‌را ‌سرود که شناسنامه هویت ملی ایرانی و سند زنده توانمندی زبان فارسی است؛ زبانی که با وجود پست ‌و بلند و سرد و گرم روزگار و هجوم اقوام مختلف، از بین نرفت و زنده و پویا، به حیات خود ادامه داد.

زبان و سبک بیان فردوسی، وجه تمایز سخن او و دیگران است. سادگی بیان، صراحت گفتار، انسجام مطالب، پاکی قلم و عفت کلام، شاهنامه را به‌ عنوان نمونه اعلای ادب، فصاحت و بلاغت معرفی می‌کند. او در هنگام ذکر داستان رفتن کیخسرو به ایران‌زمین، از خداوند می‌خواهد یاری اش کند تا بتواند «نامورنامه باستان» را تمام کند:
همی خواهم از رَوشنِ کَردگار
که چندان زمان یابم از روزگار،
کز  این  نامـور نامة  باستان
به   گیتی،    بمانم   یکی داستان
که هر کس که اندر سخن داد داد
ز   من  جز  به  نیکی  نگیرند  یاد

وی با سرایش اثر سترگ خود، ضمن پایبندی به باورهای اسلامی، راه را برای ادامه حیات هویت ملی ایرانی و زبان فارسی هموار کرد و جانی دوباره به آن کالبد نیمه‌جان دمید؛ زیرا مانند گنجینه‌ای بزرگ، واژه‌های ناب را که از الزامات موجودیت دوباره زبان فارسی بود، حفظ کرد. به همین سبب این زبان توانست به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های تقویت‌کننده هویت ملی به تداوم تاریخی و فرهنگی ایرانیان یاری برساند.