به گزارش رکنا، تهران، ۱ آذر ۱۴۰۴ دختری ۱۷ ساله به نام ندا، به همراه مادرش به واحد مشاوره کلانتری مراجعه کرد، پس از آن که دو هفته پیش بدون اطلاع خانواده از خانه خارج شده و به منزل یکی از دوستانش پناه برده بود. ندا پس از سه روز، در پی اطلاع والدینش پیدا شد.
به گفته منابع کلانتری، ندا هنگام مراجعه به واحد مشاوره، حالتی مضطرب و دفاعی داشت، تماس چشمی برقرار نمیکرد و به سختی حاضر میشد در مورد علت فرار صحبت کند. در جلسات بعدی، دختر نوجوان توضیح داد که فضای خانه برای او بسیار محدودکننده و پرتنش بوده است.
ندا بیان کرد که پدرش فردی سختگیر و سلطهجوست و اجازه نمیدهد دختران خانواده بدون اجازه حتی با دوستانشان بیرون بروند، و مادر نیز غالباً از ترس درگیری سکوت میکند و جانب پدر را میگیرد. او اظهار داشت که سالها احساس کرده در خانه صدایی ندارد و نظرش بیارزش است و بارها برای ادامه تحصیل در رشته مورد علاقهاش با مخالفت خانواده مواجه شده است. چند ماه پیش، پس از درگیری شدید با پدرش بر سر بیرون رفتن با دوستانش، تصمیم گرفته خانه را ترک کند.
ندا گفت: «نمیخواستم فرار کنم، فقط میخواستم یکجا آرام بگیرم… نمیخواستم دیگر فریادهای پدرم را بشنوم.» او اضافه کرد که در مدت سه روز پناه بردن به دوستش دچار اضطراب، بیخوابی و احساس گناه شدید شده است و در حال حاضر از بازگشت به خانه میترسد و مطمئن نیست خانواده او را ببخشند یا دوباره محدودش نکنند.
تحلیل روانشناختی و آسیبشناسی
بر اساس گزارش روانشناسان واحد مشاوره کلانتری، وضعیت ندا ناشی از ترکیبی از تعارض نسلها، فشار خانوادگی و ضعف مهارتهای ارتباطی والدین است:
تعارض نسلها و نیاز به استقلال: نوجوانی مرحله شکلگیری هویت و استقلال است. در خانوادههایی با سبک تربیتی اقتدارگرایانه، نوجوانان احساس خفگی روانی میکنند. فرار ندا تلاشی ناکارآمد برای دستیابی به کنترل بر زندگی خود محسوب میشود.
آسیب روانی ناشی از فشار خانوادگی: ندا دچار علائم اضطراب و افسردگی خفیف است و رفتار او نشاندهنده اختلال سازگاری با موقعیتهای استرسزا است.
ضعف مهارتهای ارتباطی والدین: نبود گفتوگوی سازنده و مشاهده مداوم تنش میان والدین، باعث ایجاد «خاموشی عاطفی» در ندا شده است؛ یعنی تمایل دارد احساسات خود را پنهان کند تا از درگیری اجتناب کند.
احساس بیپناهی و ازخودبیگانگی: فرار از خانه در بسیاری از موارد نشانه احساس طردشدگی عاطفی است. ندا حتی در خانه نیز احساس تنهایی و بیپناهی میکرد.
راهکارهای مقابلهای ناکارآمد: ندا به جای گفتوگو یا درخواست کمک از مشاور مدرسه، تصمیم به گریختن گرفته است. این نشان میدهد که اعتماد او به بزرگسالان کاهش یافته و باور دارد هیچکس حمایت واقعی ارائه نمیدهد.
پیشنهاد مداخلات و درمان
روانشناسان واحد مشاوره کلانتری و کارشناسان رواندرمانی، برنامهای چندمرحلهای برای حمایت از ندا پیشنهاد کردهاند:
رواندرمانی فردی: جلسات مبتنی بر CBT و درمان متمرکز بر هیجان (EFT) برای کمک به ندا جهت شناخت احساسات، مدیریت خشم و افزایش حس خودکارآمدی.
مشاوره خانوادگی مشترک: مداخله در سطح خانواده برای افزایش درک متقابل والدین و فرزند، آموزش مهارتهای گفتوگو و شنیدن بدون قضاوت، و مرزبندیهای سالم.
افزایش حمایت اجتماعی: مشارکت ندا در گروههای نوجوانان تحت حمایت روانشناسان برای افزایش احساس تعلق و امنیت اجتماعی.
آموزش والدین: تغییر سبک رفتاری والدین از طریق آموزش مهارتهای فرزندپروری مثبت، کنترل خشم و نحوه اعتماد تدریجی به نوجوان.
پایش روانی-اجتماعی: پیگیری مستمر جهت اطمینان از بازگشت سالم ندا به محیط خانوادگی و پیشگیری از رفتارهای پرخطر مانند ترک مجدد خانه یا روابط ناسالم.
زینب کاظمی مشاور کلانتری ۱۸۱ چیتگر