شناسهٔ خبر: 76057539 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: مردم‌سالاری‌آنلاین | لینک خبر

چند نکته پیرامون بحران اعتماد در اقتصاد - مردم سالاری آنلاين

در ایران امروز، مسئله‌ اصلی اقتصاد تنها تورم یا رکود نیست؛ بلکه فقدان اعتماد عمومی به تصمیمات و ...

صاحب‌خبر - در ایران امروز، مسئله‌ اصلی اقتصاد تنها تورم یا رکود نیست؛ بلکه فقدان اعتماد عمومی به تصمیمات و وعده‌های اقتصادی است. مردمی که سال‌ها با موج‌های متوالی سیاست‌های ناگهانی، وعده‌های بی‌ سرانجام و تغییر مداوم برنامه‌ها روبه‌رو شده‌ اند، دیگر به حرف‌‌ها واکنش نشان نمی‌‌دهند؛ بلکه تنها به قیمت‌ها گوش می‌سپارند.
اعتماد، سرمایه‌‌ای است که به‌ سادگی تولید نمی‌شود و اگر از میان برود، بازگرداندنش گاه از اصلاح ساختارهای مالی هم دشوارتر است. جامعه‌ امروز ما دچار شکاف میان گفتار و واقعیت اقتصادی است؛ از نرخ ارز گرفته تا قدرت خرید، از شاخص بورس تا وضعیت اشتغال، همه‌ چیز تصویری دوگانه دارد. یک تصویر رسمی در رسانه‌ها منعکس می شود و تصویر دیگر، تجربه‌ زیسته در زندگی مردم است و مشاهده بی‌طرفانه تعارضات میان این دو تصویر، واقعیت‌های اقتصاد امروزمان را روشن‌تر می‌کند.
اقتصاد، در ذات خود، بر پیش‌ بینی و ثبات استوار است؛ و هرگاه سیاست‌ها ناپایدار باشند، اقتصاد نیز به تردید و اضطراب می‌افتد. در چنین شرایطی، حتی تصمیمات درست هم با سوءظن نگریسته می‌شوند، چون حافظه‌ جمعی جامعه پر از تجربه‌های تلخ است. تجربه‌هایی چون وعده‌های ارزی که به‌ سرعت بی‌اثر شدند، حمایت‌های معیشتی که با تورم بعدی خنثی گشتند و طرح‌های کلان و ملی‌ای که نیمه‌ تمام ماندند.
این بحران اعتماد البته تنها اقتصادی نیست؛ بلکه جنبه فرهنگی و روانی هم دارد. مردم دیگر اعداد رسمی را باور ندارند و آمارها برایشان بی‌ معنا شده است. وقتی فاصله‌ میان سفره‌ واقعی و نمودارهای آماری زیاد می‌شود، زبان اقتصاد به زبان بیگانگان تبدیل می‌گردد. در چنین وضعیتی، نوعی «خودمحافظی اجتماعی» شکل گرفته می‌گیرد. به طوری که مردم برای بقا، به جای اعتماد به تصمیمات کلان، به شبکه‌های کوچک و غیررسمی خود پناه می‌برند. شبکه‌هایی چون خانواده، دوستان، شبکه‌های اجتماعی و کانال‌های اطلاع‌رسانی غیر رسمی. این جابجایی اعتماد، نشانه‌ یک گسست ساختاری است؛ گسستی که نه تنها اقتصاد، بلکه پیوند اجتماعی را نیز از درون فرسوده می‌کند.
راه بازسازی اعتماد نه در شعار که در پایداری تصمیم‌هاست. هر سیاستی اگر پایدار، شفاف و با گفت‌وگوی واقعی با مردم همراه باشد، حتی اگر تلخ و سخت باشد، در درازمدت اثرگذار است. اما تکرار تغییرات بدون توضیح، مردم را از گفتگو با دولت و حاکمیت دور می‌کند.
اعتماد، ستون نامرئی اقتصاد است. کشوری که مردمش به حرف و تصمیم حاکمان اقتصادی‌‌اش ایمان داشته باشند، حتی بحران‌ها را آسان‌ تر تاب می‌آورد. اما بی‌ اعتمادی، هر تصمیمی را به تردید و هر وعده‌ای را به شوخی بدل می‌کند.
اقتصاد ایران برای خروج از رکود، بیش از هر چیز به «اعتماد» نیاز دارد؛ اعتمادی که باید نه با آمار، بلکه با صداقت بازسازی شود. شاید زمان آن رسیده است که به‌ جای وعده‌ بهبود، وعده‌ شفافیت بدهیم. چرا که اعتماد، نخستین و گران‌‌ترین سرمایه‌ هر اقتصادی است.
و شفافیت به این معنا که مردم را به متن تصمیم‌ها و نه به حاشیه‌ اخبار بازگردانیم. یعنی گفتن واقعیت همانگونه که هست، پیش از آنکه به‌ صورت شایعه منتشر شود. وقتی دولت یا هر نهاد اقتصادی، اطلاعات را به‌ جای پنهان کردن، به‌ اشتراک بگذارد، مردم احساس مشارکت می‌کنند نه فریب. وعده‌ شفافیت وعده‌‌ای سیاسی نیست، بلکه وعده‌ ای اخلاقی است؛ نوعی احترام به شعور عمومی که می‌تواند زیربنای هر اصلاح اقتصادی باشد. هیچ اصلاحی، در فضایی مبهم و بی‌‌اعتماد، پایدار نمی‌ماند؛ اما در پرتو شفافیت، حتی تصمیم‌های دشوار نیز به فهم جمعی و پذیرش عمومی نزدیک‌تر می‌شوند.