شناسهٔ خبر: 76054648 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: آنا | لینک خبر

یک روانشناس در گفت‌و‌گو با آناتک:

فضای آنلاین ساختار طبیعی ادراک زمان را مختل می‌کند

زمان در فضای آنلاین بی‌صدا ناپدید می‌شود؛ لحظه‌ها چنان سریع از برابر چشم می‌گذرند که فرد گاهی احساس می‌کند روز پیش از آنکه فرصت تجربه کردنش را داشته باشد، تمام شده است. این گفت‌و‌گو، دریچه‌ای تازه به این واقعیت می‌گشاید که چگونه مغز انسان در عصر شبکه‌های اجتماعی دچار تحریف زمانی می‌شود و چرا چند دقیقه اسکرول در حافظه فرد ردپایی برجای نمی‌گذارد.

صاحب‌خبر -

در استفاده روزمره از شبکه‌های اجتماعی، مفهوم زمان دچار دگرگونی می‌شود. این مسئله، هرچند پدیده‌ای نوظهور به نظر می‌رسد، ریشه در تاریخ تحول فناوری دارد. از اختراع تلگراف و سرعت گرفتن انتقال پیام گرفته تا ورود رادیو، تلویزیون و سپس اینترنت، هر دوره تحولی تازه در احساس انسان از جریان زمان ایجاد کرده است. اما انقلاب دیجیتال و ظهور شبکه‌های اجتماعی نخستین دوره‌ای است که در آن، انسان نه فقط داستان‌ها و تصاویر را با سرعت بالا دریافت می‌کند، بلکه خود در تولید و مصرف بی‌وقفه محتوا مشارکت دارد. این مشارکت دائمی، زمان را از چارچوب سنتی آن خارج و به تجربه‌ای سیال، غیرخطی و گاه نامحسوس تبدیل کرده است.

 کمیل حاجی‌محمدی، روان‌شناس و مشاور، در گفت‌وگو با خبرنگار آناتک به بررسی یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های عصر دیجیتال پرداخته است. وی سازوکار‌های مغزی را توضیح می‌دهد که چگونه اسکرول‌کردن ممتد، تمرکز، حافظه، ادراک لحظه‌ها و تجربه زمان را تغییر می‌دهد و به احساس کمبود وقت و افت کیفیت زندگی منجر می‌شود.

چرا هنگام اسکرول‌کردن زمان به‌طور کامل از دست می‌رود؟

اسکرول‌کردن مداوم نوعی فعالیت است که هیچ نقطه آغاز و پایان مشخصی ندارد. مغز زمان را زمانی بهتر تشخیص می‌دهد که فعالیت ساختارمند باشد و فرد بتواند برای آن نقطه شروع و خاتمه‌ای تعریف کند. اما شبکه‌های اجتماعی محتوایی را ارائه می‌کنند که جریان آن پیوسته است و مغز در مواجهه با چنین جریانی مرز مشخصی برای اندازه‌گیری زمان نمی‌یابد. سیستم پاداش مغز با دریافت محرک‌های کوچک، سریع و پشت سرهم، فرد را وارد وضعیت توجه پراکنده می‌کند. در این وضعیت، مغز فرصت پردازش عمیق را ندارد و همین امر باعث می‌شود ادراک زمان کند، مبهم و ناقص شود. در چنین شرایطی کاملا طبیعی است که چند دقیقه اسکرول‌کردن برای فرد به اندازه چند لحظه احساس شود و در پایان نیم ساعت یا حتی یک ساعت زمان از دست رفته باشد بدون آنکه فرد متوجه جریان واقعی آن شده باشد.

آیا زندگی دیجیتال باعث شده مغز ما زمان کوتاه و زمان بلند را متفاوت تجربه کند؟

تقسیم‌بندی روز به بلوک‌های زمانی مشخص، ثبت کار‌های انجام‌شده و فاصله‌گذاری از شبکه‌های اجتماعی در ساعات ثابت، ذهن را به جریان طبیعی زمان بازمی‌گرداند. حضور در فعالیت‌های واقعی مانند پیاده‌روی، گفت‌و‌گو یا انجام کار‌های دستی، مرز‌های زمانی واضح‌تری ایجاد می‌کنند، زیرا آغاز و پایان مشخص دارند

تجربه‌های دیجیتال عمدتا بر لحظه‌های کوتاه، محرک‌های سریع و جابه‌جایی پیوسته توجه استوار شده‌اند؛ بنابراین مغز به این شکل از دریافت اطلاعات عادت می‌کند. در نتیجه زمان‌های کوتاه مانند چند دقیقه اسکرول محتوا کوتاه‌تر از واقع احساس می‌شوند، چون مغز برای پردازش آنها نیازی به تمرکز پیوسته ندارد و حجم اطلاعات زودگذر اجازه ثبت دقیق زمان را نمی‌دهد.

از سوی دیگر، فعالیت‌های بلندمدت مانند مطالعه، نوشتن یا کار عمیق دشوارتر و طولانی‌تر ادراک می‌شوند، زیرا نیازمند تداوم توجه هستند؛ توجهی که در عصر دیجیتال به آسانی از دست می‌رود. این تفاوت نتیجه انتقال توجه مغز از جریان پایدار به محرک‌های سریع است. تغییری که به مرور ساختار تجربه زمانی را دگرگون می‌کند.

ارتباط بین استفاده از شبکه‌های اجتماعی و احساس کمبود وقت چیست؟

شبکه‌های اجتماعی زمان را به صورت لحظه‌هایی که در حافظه ثبت نمی‌شوند مصرف می‌کنند. فرد پس از نیم ساعت استفاده احساس نمی‌کند کاری انجام داده است، زیرا مغز تجربه مشخصی برای ذخیره‌سازی پیدا نمی‌کند. این لحظه‌های بدون ردپا در طول روز انباشته می‌شوند و فرد در پایان روز احساس می‌کند وقتش از دست رفته یا به اهدافش نرسیده است. 

زمان در واقع نابود نشده، بلکه صرف فعالیت‌هایی شده که ذهن توان ذخیره‌کردن آنها را ندارد. نتیجه این است که حافظه روزانه فرد خالی به نظر می‌رسد. او این وضعیت را یکی از دلیل‌های مهم ایجاد حس کمبود وقت و اضطراب ناشی از عقب‌بودن از کار‌ها می‌داند.

آیا این تحریف زمان می‌تواند بر تمرکز و حافظه کوتاه‌مدت اثر بگذارد؟

تاثیر آن بسیار قابل توجه است. مصرف مداوم محتوای کوتاه و سریع، تمرکز پایدار را کاهش می‌دهد، زیرا توجه مدام جابه‌جا می‌شود و مغز فرصت رمزگذاری اطلاعات را پیدا نمی‌کند. حافظه کاری که بخشی از مغز برای نگهداری موقت اطلاعات است، با دریافت حجم زیادی از محرک‌های سریع اشباع می‌شود. در چنین حالتی فرد نه تنها تمرکز کمتری دارد، بلکه جزئیات بیشتری را نیز فراموش می‌کند. این نوع استفاده از شبکه‌های اجتماعی نوعی تمرین ناپایداری توجه ایجاد می‌کند؛ تمرینی که به مرور توان ذهن را برای کار‌های عمیق کاهش می‌دهد.

آیا احساس اینکه، روز‌ها سریع می‌گذرند، محصول سبک زندگی دیجیتال است؟

این احساس تا حد زیادی نتیجه سبک زندگی دیجیتال، به ویژه مصرف منفعلانه محتوا است. روز‌هایی که در آنها تجربه معنادار، تعامل عمیق یا فعالیت بدنی وجود ندارد، در حافظه فشرده‌تر ذخیره می‌شوند. مغز تنها رویداد‌های برجسته و متفاوت را به خوبی ثبت می‌کند. زمانی که روز پر از تکرار اسکرول و مشاهده محتوای مشابه باشد، در نگاه به گذشته به شکل لحظه‌ای کوتاه و بی‌جزئیات به نظر می‌رسد. از همین رو هفته‌ها و ماه‌ها برای فرد کوتاه می‌شوند. این الگو نه تنها تجربه زمان، بلکه کیفیت زندگی را نیز تحت تاثیر قرار می‌دهد.

این پدیده چه تاثیری بر کیفیت کار، مطالعه و تصمیم‌گیری می‌گذارد؟

تحریف زمان باعث می‌شود فرد به سمت انجام کار‌های کوتاه و آسان سوق داده شود، زیرا ذهن در برابر فعالیت‌های طولانی مقاومت بیشتری نشان می‌دهد. کار‌های نیازمند تفکر عمیق نیمه‌کاره می‌مانند و تصمیم‌گیری شتاب‌زده‌تر انجام می‌شود. این شتاب به دلیل فشار ناشی از احساس عقب‌بودن از برنامه است. این احساس نوعی استرس شناختی ایجاد می‌کند و این استرس خود عاملی برای افت کیفیت عملکرد در کار، تحصیل و حتی روابط انسانی است.

چگونه می‌توان حس واقعی زمان را در روزمره بازیابی کرد؟

بازسازی ادراک زمان با ایجاد فعالیت‌های ساختارمند آغاز می‌شود. تقسیم‌بندی روز به بلوک‌های زمانی مشخص، ثبت کار‌های انجام‌شده و فاصله‌گذاری از شبکه‌های اجتماعی در ساعات ثابت، ذهن را به جریان طبیعی زمان بازمی‌گرداند. حضور در فعالیت‌های واقعی مانند پیاده‌روی، گفت‌و‌گو یا انجام کار‌های دستی، مرز‌های زمانی واضح‌تری ایجاد می‌کنند، زیرا آغاز و پایان مشخص دارند. زمانی که فرد دوباره با تجربه‌های ملموس در تماس باشد، زمان برای او قابل لمس‌تر می‌شود و دیگر به سادگی گم نمی‌شود.

والدین چگونه باید این تحریف زمان را در رفتار دیجیتال فرزندان مدیریت کنند؟

نخستین گام، ایجاد چارچوب زمانی مشخص برای استفاده از فناوری است. کودک باید بداند که مصرف ابزار دیجیتال محدود، قابل پیش‌بینی و همراه با قواعد روشن است. والدین می‌توانند با معرفی فعالیت‌هایی که گذر زمان را نمایان می‌کنند، مانند بازی‌های فیزیکی، کار‌های دستی یا حضور در طبیعت، کمک کنند کودک حس زمان را از تجربه‌های واقعی بیاموزد. مهم‌ترین عامل الگوی رفتاری والد است. اگر والد خود گرفتار زمان از دست رفته، باشد، کودک نیز رفتاری مشابه خواهد آموخت.

انتهای پیام/