به گزارش قدس آنلاین، حامد هادیان در گفت و گو با خبرنگار ما درباره انتخاب عنوان کتاب «اردک دیوانه» توضیح می دهد: در دهه شصت که تهران را بمباران می کردند، پسر بچه ای بودم که همراه با مادرم به پناهگاه می رفتیم و در آنجا با مادرم سایه بازی می کردیم که یکی از شخصیت های آن بازی «اردک دیوانه» بود، نام کتاب را از اینجا انتخاب کردم.
کارگردان مستند «نجات آمرلی» درباره انتخاب قالب مستندنگاری بجای مستندسازی می گوید: مستندنگاری و روایتگری برای من جدی است. در روزهای اول جنگ، تلاش کردم که مستند بسازم ولی نشد چون گرفتن مجوز فیلمبرداری در آن روزها بسیار سخت بود، یا نباید کاری می کردم یا راه دیگر این بود که بنویسم.
هادیان درباره مواجهه رسانه های رسمی بویژه رسانه ملی از اتفاقات جنگ اسرائیل علیه ایران می گوید: تجربه جنگ ایران و عراق نشان می دهد که در آغاز جنگ، فضای خبررسانی خوبی وجود داشت و عده ای از عکاسان و خبرنگاران در صحنه حضور داشتند ولی کم کم حضور رسانه ها محو شد، گویی اعتقاد به رسانه از بین رفت. در این جنگ هم برخلاف آنچه مسوولان درباره جنگ روایت ها و اهمیت آن می گفتند ولی در عمل به اهمیت رسانه ها اعتقادی نداشتند و نسبت به مسئله روایتگری، جدیت نداشتند گویی برایشان مهم نبود که تصویر و اثر رسانه ها از این جنگ چقدر می تواند جدی و مهم باشد.
* نمره مردودی رسانه های رسمی
او که به عملکرد رسانه های رسمی و رسانه ملی در اطلاع رسانی اخبار و تحلیل ها در جنگ دوازده روزه نمره مردودی می دهد، تاکید می کند: ظرفیت رسانه های رسمی در آن دوره بسیار زیاد بود ولی اصلا از قابلیت های رسانه ای شان استفاده نکردند به طوریکه اعتبار و محبوبتشان به دلیل عقب افتادن از شبکه های اجتماعی کم شد، اگرچه اتفاق بزرگی که خانم سحر امامی در استودیو خبر موقع بمباران ساختمان جام جم رقم زدند به اعتباربخشی رسانه ملی کمک زیادی کرد ولی هنوز جای کار بیشتری دارد.
به گفته هادیان، بخشی از عقب افتادگی رسانه های رسمی از شبکه های اجتماعی دست خودشان نیست چون اعتماد به رسانه کم شده است حتی از سوی مدیران دولتی و سیاستگزاران هم نسبت به رسانه ها بی اعتمادی وجود دارد طبیعتا به مردم هم تسری می یابد و اصلاح آن، کار بسیار سختی است.
این مستندساز با اشاره به عدم صدور مجوز تصویربرداری در روزهای جنگ می گوید: تقریبا در آن دوران به کسی مجوز تصویربرداری داده نمی شد. خبرنگاران صدا و سیما اگر تصاویری می گرفتند با مجوز نبود بلکه به اعتبار لوگو و رسانه شان بود.
او می گوید: به نظر می رسد پیکجور بی اعتمادی کلان دولتی نسبت به رسانه وجود دارد که اگر آن بی اعتمادی نباشد، اثر رسانه های رسمی بیشتر و موثرتر می شود. این اعتماد به رسانه ها باید در نگاه کلان سیاستگزاران باشد چرا که مستندسازی یا مستندنگاری فردی، اقدامات کوچکی است و باید کارهای جدی تری نسبت به بازیابی کارکرد و اهمیت رسانه های رسمی انجام شود.
به باور این خبرنگار بحران، کارکرد رسانه ها در دوران جنگ و پس از آن می تواند مثل قدرت موشکی اثرگذار باشد ولی الان رسانه های رسمی و رسانه ملی این اثرگذاری را ندارند.
* صداهایی متکی به خلاقیت های فردی
نویسنده کتاب «خبرنگار دودلاری» که روایت چهل روز سفر به مناطق جنگ زده اوکراین است در پاسخ به اینکه صدای خبرنگاران جبهه مقاومت در بحرانهای منطقه ای چقدر شنیده شده است، می گوید: ما در دنیای رسانه های فارسی، رقبای زیادی نداریم ولی وقتی وارد جهان رسانه های عربی و انگلیسی می شویم تفاوت امکانات و زیرساخت ها آشکار می شود. با وجود فشارهایی که درباره مسئله فلسطین بود و بسیاری از رسانه های جهان برای رساندن خبر نسل کشی در غزه توسط رژیم صهیونیستی همکاری نکردند ولی باز هم صدای مردم غزه شنید شد. در این فضا دور از انتظار نیست که صدای ما خیلی شنیده نشود چون رقبای جدی تری با امکانات و منابع مالی کلان داریم.
هادیان معتقد است که ما در جنگ دوزاده روزه از ظرفیت رسانه های بین المللی بسیار کم بهره بردیم چون برنامه جدی و مشخصی برای آن نداشتیم و اضافه می کند: البته در روزهای اول، وزارت ارشاد تعدادی از خبرنگاران خارجی را دعوت کرد ولی این مواجهه در میدان جنگ رسانه ای مثل آمادگی نیروهای نظامی در جنگ میدانی نبود. در فضای رسانه ای، مسوولان چند روز بعد از آغاز جنگ، تازه به این فکر افتادند که چند خبرنگار خارجی را برای مخابره اخبار و واقعیت های حمله متجاوزانه اسرائیل به ایران دعوت کنند.
او با بیان اینکه مدیران فرهنگی ما به اهمیت رسانه در دوران جنگ، نگاه جدی نداشتند درحالیکه اتاق جنگ دشمن به این اهمیت واقف بود، می گوید: در اواسط جنگ، ایران جایی را در تل آویو زد که در نزدیکی یک بیمارستان بود و بخاطر موج انفجار، شیشه های بیمارستان شکست، اسرائیلی ها شروع به مظلوم نمایی در رسانه های جهان کردند درحالیکه رژیم صهیونیستی قبل از آن چند بیمارستان را در ایران مورد هدف قرار داده بود. البته با اینکه برنامه ریزی دقیقی برای اتاق جنگ رسانه ای در آن شرایط بحرانی نداشتیم اما صداهایی از ایران شنیده شد که متکی به خلاقیت های فردی بود.
* نباید در جنگ روایت ها، قافیه را باخت
هادیان با بیان اینکه اکنون در میانه میدان جنگ روایت ها هستیم، خاطرنشان می کند: جنگ سخت موشکی تمام شده است اما جنگ نرم روایت ها ادامه دارد و هر روز یک اتفاق و ماجرای جدیدی مخابره می شود. آنچه مهم است اینکه نباید در جنگ روایت ها، قافیه را باخت و باید صداها و روایت های مختلف شنیده شود تا مخاطب به باورمندی برسد. تک صدایی باعث بی اعتباری می شود و مخاطب فهیم امروز در میان روایت های مختلف، روایت درست و صادقانه را می شناسد.
این خبرنگار مستقل و آزاد درباره چالشهای نداشتن یک رسانه حامی می گوید: تمام این مسیر پر از چالش و سختی است. خبرنگاری نیاز به زیرساخت مالی، امنیتی و ارتباطی دارد ولی رسانه های رسمی به دنبال قصه های جدید نیستند و می گویند سری که درد نمی کند را چرا دستمال ببندیم! بزرگترین چالش در این عرصه، راه میانه برای از دست ندادن حمایت های مالی و ارتباطی است.
به باور وی، در این شرایط ساختن برند شخصی بسیار دشوار است و گاهی برای این برندسازی باید از تحلیل فاصله گرفت و به سرگرمی نزدیک شد و می افزاید: مثلا شاهین صمدپور از فضای خبر و تحلیل فاصله گرفته و وارد فضای تبلیغات و سرگرمی شده است. اینکه خبرنگار باشید، صداقت داشته باشید و نیاز یا وسوسه مالی شما را مجبور به کاری نکند، خیلی سخت است. بنظرم فضای خبری رسانه ملی از نظر محتوایی و خلاقیت، با وضعیت ایده آل و استانداردهای بین المللی فاصله دارد و رسانه های رسمی برای اینکه جایگاه و اعتبارشان را بازیابند، چاره ای جز چندصدایی، صداقت، خلاقیت و روزآمدی ندارند.