رئالیتیشوها در سالهای اخیر به یکی از پرمخاطبترین گونههای سرگرمی در پلتفرمهای ایرانی تبدیل شدهاند از مسابقات استعدادیابی گرفته تا برنامههای آشپزی، سبک زندگی و حتی بقا در طبیعت. این برنامهها با بهرهگیری از فرمولهای موفق جهانی، ترکیبی از رقابت، هیجان، احساسات و روایتهای دراماتیک را ارائه میدهند و توانستهاند جای خود را در سبد رسانهای بسیاری از خانوادههای ایرانی باز کنند اما در کنار جذابیتهای سرگرمکننده، موج تازهای از انتقادها نسبت به محتوای برخی از این برنامهها مطرح شده است انتقادهایی که عمدتا به مساله اسراف منابع، بهویژه در برنامههای آشپزی و مصرفمحور، گره خورده است.
اسراف نمایشی در قاب سرگرمی
به گزارش برنا، یکی از نمونههای روشن اسراف در رئالیتیشوهای آشپزی، استفاده از حجم زیادی مواد غذایی برای چالشهایی است که خروجی آن نه مصرف میشود و نه حتی ارزشی تغذیهای برای مخاطب دارد برای مثال جایی که یک شانه کامل تخممرغ، چند کیلو گوشت یا مواد گرانقیمت وارد رقابتی میشود که بخش عمده آن یا پیچیده دور ریخته میشود یا صرفا در خدمت یک سکانس نمایشی و هیجانسازی لحظهای است.
در حالی که فناوری نوظهور این امکان را فراهم میکند که بخش عمدهای از این تجربهها بدون مصرف واقعی منابع بازسازی شود. استفاده از واقعیت مجازی (VR) و واقعیت افزوده (AR) در طراحی چالشهای آشپزی میتواند جایگزینی هوشمندانه برای رقابتهای پرمصرف باشد. بهجای مصرف واقعی یک شانه تخممرغ، شرکتکنندگان میتوانند در یک محیط شبیهسازیشده، با مواد مجازی، اما کاملا واقعنما، مهارت و خلاقیت خود را به نمایش بگذارند.
این تجربه نهتنها از نظر بصری میتواند جذابیت برنامه را حفظ کند، بلکه از منظر آموزش، حتی مؤثرتر خواهد بود چرا که تمرکز را از مصرف بیرویه به توانایی، دقت، زمانبندی و خلاقیت آشپزانه منتقل میکند. چنین رویکردی، نمونهای از بهکارگیری فناوری در خدمت کاهش اسراف است جایی که سرگرمی نه با نابودی منابع واقعی، بلکه با بازآفرینی هوشمندانه آنها در فضای دیجیتال تولید میشود.
انرژی، آب و بحران منابع
بعد دیگر این نقد، به مصرف بیرویه انرژی و منابع در تولید و اجرای این برنامهها مربوط است. بسیاری از رئالیتیشوهای تولید شده، بهویژه برنامههای آشپزی یا مسابقات بزرگ استودیویی، نیازمند استفاده گسترده از برق، آب، گاز، نورپردازیهای پرانرژی، تجهیزات سرمایشی و گرمایشی و زیرساختهای پرمصرف هستند. این در حالی است که ایران با بحرانهای جدی در حوزه کمبود آب، ناترازی برق و فرسودگی زیرساختهای انرژی مواجه است.
در شرایطی که در برخی استانها، مردم با قطعیهای مکرر برق، کاهش فشار آب روبهرو هستند، تولید برنامههایی که در آن دهها اجاق گاز همزمان روشن است یا هزاران لیتر آب برای ضبط چند قسمت مصرف میشود، پرسشهای جدی اخلاقی و اجتماعی ایجاد میکند. آیا سرگرمی باید به هر قیمتی ادامه یابد؟ آیا صنعت سرگرمی نباید مسئولیتی مضاعف در قبال شرایط بحرانی جامعه داشته باشد؟
رئالیتیشوها را باید حذف کرد؟
با وجود همه این نقدها، حذف یا ممنوعیت این برنامهها نه واقعگرایانه است و نه عادلانه. سرگرمی یکی از نیازهای بنیادین هر جامعه است بهویژه در دورههایی که فشارهای اقتصادی و روانی افزایش یافتهاند. رئالیتیشوها، با ایجاد لحظاتی برای رهایی موقت از فشارها، میتوانند به بهبود روحیه عمومی کمک کنند، حس مشارکت اجتماعی بسازند و حتی بستری برای کشف استعدادها و خلاقیتهای جدید باشند اما مساله، «چگونگی» ساخت و «مرزهای» این سرگرمی است. سرگرمی اگر بدون ملاحظات اجتماعی، اخلاقی و زیستمحیطی تولید شود، به ابزاری برای بازتولید نابرابری، ترویج مصرفگرایی افسارگسیخته و بیاعتنایی به بحرانها تبدیل میشود. آنچه امروز نیاز داریم، نه حذف رئالیتیشوها، بلکه بازتعریف چارچوبهای مسئولانه برای تولید آنها است.
درست این جاست که نگاه یک خبرنگار علم و فناوری اهمیت پیدا میکند. چرا که بخش مهمی از گسترش و محبوبیت رئالیتیشوها، مرهون زیرساختها و الگوریتمهای پلتفرمهای دیجیتال است. پلتفرمهای پخش آنلاین، با استفاده از هوش مصنوعی و تحلیل دادههای رفتاری کاربران، محتواهایی را بیشتر در معرض دید قرار میدهند که بیشترین «درگیری ذهنی» را ایجاد میکنند نه لزوما آنهایی که کمترین آسیب اجتماعی یا محیطزیستی را دارند.
برنامههای پرزرقوبرق، پرمصرف و جنجالی معمولا نرخ کلیک، زمان تماشا و تعامل بیشتری تولید میکنند و همین باعث میشود الگوریتمها آنها را بیشتر پیشنهاد دهند و بودجههای تولید نیز به سمت این جنس محتواها سوق داده شود. بهعبارتی، اسراف در قاب رئالیتیشوها، فقط نتیجه انتخاب کارگردان یا تهیهکننده نیست بلکه محصول یک اکوسیستم فناورانه است که توجه انسان را به کالا تبدیل کرده است.
در اقتصاد دیجیتال امروز، «توجه» ارزشمندترین منبع است. پلتفرمها برای جذب و نگهداشتن توجه کاربران، به محتواهایی تمایل دارند که شدیدتر، پرهیجانتر و اغراقآمیزتر باشد. وقتی یک برنامه آشپزی با مصرف غیرعادی مواد غذایی، واکنشهای احساسی بیشتری برمیانگیزد، احتمال وایرال شدن آن بالا میرود و الگوریتمها هم با تقویت چرخه دیدهشدن، به گسترش آن دامن میزنند.
فناوری بهمثابه راهحل؟
با این حال همانطور که فناوری بخشی از مشکل است، میتواند بخشی از راهحل هم باشد. پلتفرمها میتوانند شاخصهای جدیدی برای ارزیابی محتوا تعریف کنند برای مثال امتیازدهی براساس میزان مسئولیتپذیری اجتماعی، توجه به محیطزیست یا ترویج الگوهای مصرف پایدار.
همچنین فناوریهایی مانند اینترنت اشیا، بهینهسازی مصرف انرژی در استودیوها، استفاده از تجهیزات کممصرف، نورپردازی هوشمند و کاهش ضایعات غذایی از طریق مدلهای پیشبینی مصرف، میتوانند نقش مهمی در کاهش اثرات زیستمحیطی تولید این برنامهها داشته باشند.
در حوزه محتوا نیز، میتوان از هوش مصنوعی برای طراحی چالشهایی استفاده کرد که بهجای اسراف، بر مهارت در استفاده بهینه از مواد غذایی، کاهش دورریز و آموزش سبک زندگی پایدار تمرکز داشته باشند. بهعبارتی، رئالیتیشوها میتوانند از بخشی از مشکل، به بخشی از راهحل تبدیل شوند.
رئالیتیشوهای ایرانی، بازتابی از تضادهای جامعه امروز ما هستند؛ جایی میان نیاز به سرگرمی، فشار اقتصادی، بحران منابع و سلطه الگوریتمها بر جریان توجه. نقد اسراف در این برنامهها، تنها یک نقد اخلاقی نیست، بلکه نقدی بر یک ساختار فناورانه و رسانهای است که مصرف را به نمایش و نمایش را به ارزش تبدیل کرده است.
اگر قرار است این برنامهها در اکوسیستم رسانهای ایران باقی بمانند که بیتردید میماند باید تحت چارچوبی مسئولانه، آگاهانه و مبتنی بر فناوری پایدار بازطراحی شوند نه برای حذف شادی از زندگی مردم، بلکه برای آنکه شادی، بر شانههای اسراف، بحران و بیعدالتی بنا نشود.
انتهای پیام/