مصونیت اعطایی کشورهای غربی به رژیم صهیونیستی از مجازات به دلیل ارتکاب جنایتهای گسترده بهویژه در غزه، پایههای حقوق بینالملل را تهدید میکند.
به گزارش newarab، دیوان بینالمللی دادگستری ICJ در آوریل ۲۰۲۵ اعلام کرد: به نظر میرسد اسرائیل مصمم به نابودی چارچوبی است که برای تضمین رعایت قوانین بینالمللی ایجاد شده است؛ در همین راستا، وزیر توسعه نروژ در ماه مه (اردیبهشت) گفت: اسرائیل در حال ایجاد سابقهای خطرناک برای نقض قوانین بینالمللی حقوق بشر در غزه است.
هر ۲ روایت از این باور ناشی میشوند که جنایتهای رژیم صهیونیستی در غزه آنقدر شدید است که دامنه مصونیت از مجازات تحت قوانین بینالمللی را گسترش داده است؛ این امر باعث میشود درگیریهای آینده سیالتر و جهان خطرناکتر شود و احتمالا ظهور نظم جهانی جدیدی را تسریع کند.
نخستین نظم جهانی در سال ۱۹۲۰ با ایجاد جامعه ملل، نخستین سازمان بین دولتی، پدیدار شد؛ هدف این بود که از وقوع مجدد درگیریها و جنگها جلوگیری شود، اما به دلیل ضعفهای ساختاری و بیعدالتی حلنشده طرفهای شکستخورده، جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۳۹ آغاز شد و نظم جهانی فرو ریخت.
بدین ترتیب، وحشت جنگ جهانی دوم راه را برای ظهور نظم جهانی دوم هموار کرد؛ این امر با تاسیس سازمان ملل و اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸، جهانشمولی را تقویت کرد؛ این امر توسط نهادها و معاهدههای متعددی برای به حداکثر رساندن انطباق با قوانین بینالمللی تقویت شد.
در حالی که قوانین بینالمللی هرگز کامل نبود، چه رسد به اینکه کاملا قابل اجرا باشد، تاثیر غیرمستقیم و هنجاری بر شکلگیری سیاست داخلی، دانشگاه، روزنامهنگاری، ... داشته است؛ این امر باعث ظهور یک آگاهی جهانی مبتنی بر حقوق شد و چارچوبی مرجع ایجاد کرد که براساس آن، کشورها از نظر اخلاقی و قانونی قضاوت میشوند، حتی اگر فاقد ضمانت اجرا باشند.
توجیه بیاساس دفاع از خود رژیم صهیونیستی
رژیم صهیونیستی محصول نظم جهانی دوم است؛ این رژیم مجعول در ابتدا توسط طرح تقسیم فلسطین سازمان ملل در نوامبر ۱۹۴۷ اعلام و در مه ۱۹۴۹ بهعنوان عضو کامل سازمان ملل پذیرفته شد؛ رژیم صهیونیستی امروزه امضاکننده چندین معاهده سازمان ملل است و در حوزههای مختلف با قوانین بینالمللی در تعامل است.
با وجود این، رژیم صهیونیستی سالها از مفاهیم شبهحقوقی استفاده میکرد به این امید که استثنائات خطرناکی را در قانون متناسب با تصویر خود وارد کند؛ این رژیم با حقوق بینالملل بیشتر براساس مشروعیت خودانگاره (از طریق قربانی بودن تاریخی یا پیوندهای کتاب مقدس با سرزمین فلسطین) سروکار داشت تا مشروعیت عینی.
این امر منجر به تولید باورهای اجتماعی رژیم صهیونیستی در مورد حق بیحدوحصر این رژیم برای مثلا «دفاع از خود» شد که فقط تعداد کمی در جامعه بینالمللی آن را به اشتراک داشتند و با آن اشتراک نظر داشتند.
از قضا، این دیدگاه انحصاری توسط زبان میانجی خود حقوق بینالملل، یعنی ماهیت بلاغی آن، تقویت شد؛ این دیدگاه، تلآویو را مانند برخی دیگر از بازیگران در سراسر جهان به ابزارهای زبانی برای توجیه خود مجهز کرد.
نحوه استناد صهیونیستها به استدلالهای حقوقی در مورد دفاع از خود در موضوع اشغال نظامی فلسطینیها قابل توجه است؛ آنها با تفسیر مجدد قطعنامه ۲۴۲ سازمان ملل که خواستار «خروج از سرزمینهای اشغالی در سال ۱۹۶۷» است، به این اشغالگری مداومت میبخشند؛ صهیونیستها همچنین استدلال میکنند که نوار غزه از سال ۲۰۰۵ اشغال نشده است، اما «کنترل موثر» مداوم رژیم صهیونیستی بر آن را نادیده میگیرند که طبق کنوانسیون چهارم لاهه، اشغال محسوب میشود.
اگرچه رژیم صهیونیستی عضوی از این کنوانسیون نیست، اما این کنوانسیون یک قانون بینالمللی عرفی و بنابراین الزامآور است.
دکترین ضاحیه؛ ضربه مهلک رژیم صهیونیستی به حقوق بینالملل
در همین راستا، تصویب کنوانسیون سلاحهای متعارف خاص توسط رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۹۵، مانع از استفاده از بمبهای خوشهای علیه غیرنظامیان در منطقه ضاحیه جنوبی بیروت در سال ۲۰۰۶ نشد؛ ارتش رژیم صهیونیستی به راحتی این اقدام را که نقض قوانین بینالمللی است، رد و ادعا کرد که به جمعیت منطقه هشدار داده بود.
در ضاحیه بود که رژیم صهیونیستی از یک آستانه قانونی جدید عبور کرد یا به عبارت بهتر نادیده گرفت؛ آستانهای که کارزارهای نظامی بعدی رژیم صهیونیستی، یعنی دکترین ضاحیه را تعریف میکند؛ این امر اجازه میدهد تا از نیروی فوقالعاده علیه جمعیت غیرنظامی و زیرساختها استفاده شود.
در حالی که این اقدام نقض آشکار «اصل تناسب» در قوانین بینالمللی است، مقامهای رژیم صهیونیستی اغلب این حملهها را با ادعای هدف قرار دادن مقاومت توجیه میکنند؛ نیازی به گفتن نیست که تعریف رژیم صهیونیستی از مقاومت نیز بسیار گسترده است.
صرفنظر از مشروعیت آن اقدام و صرفنظر از شکل خشونتآمیز یا منفعلانه، رژیم صهیونیستی در حال ارتقای رویکرد خود است.
رژیم صهیونیستی دکترین ضاحیه را در حملههای متوالی خود به غزه از سال ۲۰۰۸، در حالی که همچنان به تملق ظاهری از قوانین بینالمللی ادامه میداد، کنار گذاشت؛ این رژیم پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲)، حتی کلمههای توجیه نیز کنار گذاشته شده بودند.
اثبات تحریکآمیز بودن اظهارات و ادعاهای مقامهای رژیم صهیونیستی برای ارتکاب جنایتهای جنگی در غزه، ازجمله نسلکشی، عمدتا بدون عذرخواهی بود.
ارتش رژیم صهیونیستی به جز اتاقهای گاز، هر جنایت قابل تصوری را علیه غیرنظامیان غزه مرتکب شد؛ غزه به بزرگترین گورستان کودکان در جهان تبدیل شد؛ بیشتر بیمارستانها، مدرسهها و دانشگاهها، در کنار تقریبا ۸۰ درصد از زیرساختها و خانههای نوار غزه، ویران شدند.
تعداد خبرنگارانی که در غزه هدف قرار گرفته و قتلعام شدند، بیشتر از مجموع هر ۲ جنگ جهانی، جنگ ویتنام، جنگهای یوگسلاوی و جنگ افغانستان بود و رژیم صهیونیستی بهطور نظاممند به دنبال امدادگران، ازجمله امدادگران وابسته به سازمان ملل، رفت.
تعریف خاص رژیم صهیونیستی از دشمنان و متحدان
رژیم صهیونیستی در ادامه لولههای تفنگ را به سمت نماینده قانون بینالملل، یعنی سازمان ملل، چرخاند؛ در اکتبر ۲۰۲۴، کنست، آنروا (آژانس کاریابی و خدماترسانی سازمان ملل به آوارگان فلسطینی) را ممنوع اعلام کرد و با برچسب زدن آن بهعنوان یک «سازمان تروریستی» پا را فراتر گذاشت.
رژیم صهیونیستی مدتهاست که سازمان ملل را هدف کارزار اتهام زنی خود قرار داده است و آنروا را برای آرزوهای خود و محو مشکل پناهندگان فلسطینی از هستی، مضر میداند، اما پس از ۷ اکتبر، رژیم صهیونیستی نه تنها جنگی نسلکشی علیه فلسطینیها را آغاز کرد، بلکه از ابزار شبهقانونی و قدرت نظامی برای خنثی کردن نهادهای قانونی که ممکن است دامنه آن را محدود کنند، استفاده کرد؛ این در تاریخ سازمان ملل بیسابقه است.
با وجود همه اینها و با وجود وحشیگری لجامگسیخته رژیم صهیونیستی، اگر حمایت آمریکا نبود، سازمان ملل میتوانست رژیم صهیونیستی را مهار کند؛ کاخ سفید به ۲ طریق به رژیم صهیونیستی کمک کرد تا نقض قوانین بینالمللی خود را عادیسازی کند.
نخست، کاخ سفید تحت نظر جو بایدن و دونالد ترامپ، روسای جمهور آمریکا تقریبا پس از ۷ اکتبر، روایت رژیم صهیونیستی از دفاع از خود را بهطور کامل پذیرفت، حتی زمانی که آشکار بود صهیونیستیها در غزه زیادهروی کرده و مرتکب نسلکشی شدهاند.
دوم اینکه، آمریکا پیشتر جنگ جانبی خود را علیه حقوق بینالملل آغاز کرده بود؛ ترامپ در فوریه ۲۰۲۵، با صدور فرمان اجرایی، تحریمهایی را علیه دیوان بینالمللی کیفری ICC و دادستان کل آن صادر کرد.
این فرمان در ماه آگوست تحریمها علیه ۴ مقام دیوان بینالمللی کیفری را گسترش داد و گفت که آنها در تلاشها برای پیگرد قانونی آمریکاییها و صهیونیستها نقش محوری داشتهاند.
ترامپ در سال ۲۰۱۸ از شورای حقوق بشر با ادعای تعصب ضدصهیونیستی، خارج شده بود؛ دولت بایدن در سال ۲۰۲۱ با وجود انتقاد از توجه نامتناسب شورا به رژیم صهیونیستی دوباره به آن پیوست، اما در سال ۲۰۲۵، ترامپ دوباره از این سازمان خارج شد.
در نهایت، اینکه آیا رژیم صهیونیستی پس از ۷ اکتبر تحت تاثیر حس نابودی قرار گرفته است، حسی که عقلانیت این رژیم را تحتالشعاع قرار داده است، یا اینکه از هر ظرفیت نظامی لازم برای دستیابی به اهداف جنگی خود بهطور منطقی استفاده میکند، اهمیت چندانی ندارد.
توضیح هر چه باشد، آنچه پابرجاست این است که جنایتهای بیسابقه رژیم صهیونیستی مسیری را در نظام بینالمللی تعیین کرده است و اکنون این احتمال وجود دارد که با عادیسازی فزاینده چنین جنایتهایی، سیستم در نهایت از هم بپاشد، اما اگر مسیر همان الگوی ۱۰۰ سال گذشته را دنبال کند، بحران ممکن است به نظم جهانی سوم منجر شود.
انتهای پیام/