شناسهٔ خبر: 76008645 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

از شورای امنیت تا غزه: قطعنامه ترامپ، آزمونی برای دیپلماسی جهانی و تعادل خاورمیانه

جزئیات طرح ترامپ برای غزه: خلع سلاح حماس و بازسازی بخشی از غزه / پیروزی دیپلماتیک واشنگتن با حمایت محور عربی

شورای امنیت سازمان ملل متحد روز ۱۷ نوامبر با ۱۳ رای مثبت و آرای ممتنع روسیه و چین قطعنامه آمریکایی حمایت از طرح غزه ترامپ را تصویب کرد. بر اساس این قطعنامه یک نیروی حفاظتی بین‌المللی در غزه مستقر خواهد شد و ۵۰ میلیارد دلار سرمایه برای بازسازی غزه تامین می‌شود. اما جزئیات طرح ترامپ چیست؟

صاحب‌خبر -

خبرآنلاین - رسول سلیمی: رای مثبت شورای امنیت سازمان ملل برای رأی‌گیری بر قطعنامه آمریکایی حمایت از طرح غزه ترامپ، که در ۱۷ نوامبر ۲۰۲۵ با ۱۳ رأی مثبت و آرای ممتنع روسیه و چین تصویب شد، نقطه عطفی در دیپلماسی خاورمیانه است و چالش‌های تازه‌ای برای تعادل منطقه‌ای ایجاد کرده است. این قطعنامه، بر اساس طرح ۲۰ محوری ترامپ، خلع سلاح حماس، عقب‌نشینی مرحله‌ای اسرائیل و انتقال اداره غزه به کمیته تکنوکرات فلسطینی را الزامی می‌کند که همزمان با تعهد ۵۰ میلیارد دلاری برای بازسازی همراه است. 

زمینه این رأی‌گیری به آتش‌بس غزه بازمی‌گردد، جایی که فاز اول طرح ترامپ (آزادی ۲۰ گروگان، تبادل ۲۵۰ زندانی) اجرا شد، اما نقض‌های متقابل، آن را شکننده کرد. آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل، در ۱۷ نوامبر گفت: «قطعنامه گام مهمی برای تقویت آتش‌بس است. جهان نیاز به وحدت دارد.»

 جزئیات طرح ۲۰ محوری ترامپ: خلع سلاح حماس و بازسازی غزه در کانون قطعنامه

جزئیات طرح ۲۰ محوری ترامپ، که قطعنامه شورای امنیت بر آن استوار است، هسته دیپلماسی غزه را تشکیل می‌دهد و نشان می‌دهد چگونه آمریکا از میانجی‌گری برای تحمیل تعادل به نفع اسرائیل استفاده می‌کند، در حالی که بازسازی را به عنوان مشوق اقتصادی به کار می‌گیرد. طرح، اعلام‌شده در سپتامبر ۲۰۲۵، فاز اول (۹ اکتبر) را با آزادی ۲۰ گروگان و تبادل ۲۵۰ زندانی اجرا کرد، و فاز دوم (خلع سلاح حماس، عقب‌نشینی اسرائیل از ۸۰ درصد غزه) را به شورای امنیت ارجاع داد. نیویورک تایمز گزارش داد که قطعنامه، خلع سلاح را الزامی می‌کند و ۵۰ میلیارد دلار بازسازی را با نظارت، تضمین می‌نماید. ترامپ تاکید دارد: «طرح من صلح پایدار می‌آورد – حماس باید خلع شود.»

این جزئیات، ریشه در آتش‌بس اولیه دارد، اما با فشار آمریکا (میانجی‌گری قطر و مصر)، خلع سلاح را اولویت داد. الجزیره تأکید کرد که  بخشی از ۵۰ میلیارد دلار هزینه بازسازی را عربستان (۲۰ میلیارد) و بخش دیگری را امارات (۱۰ میلیارد) تقبل کرده‌اند و ۲۰ درصد از این مبلغ برای زیرساخت غزه اختصاص داده خواهد شد.

از سوی دیگر قطعنامه، نقش ناتو را در نیروی حفاظتی (۵۰ هزار نیرو) برجسته می‌کند. در نهایت، جزئیات طرح، غزه را به "مدل صلح آمریکایی" تبدیل می‌کند، اما بدون تعادل، تنش را افزایش می‌دهد.

 واکنش‌های منطقه‌ای: استقبال اعراب در برابر خشم ایران و حماس

استقبال عربستان سعودی و امارات متحده عربی از این طرح را باید در چارچوب تغییر استراتژی این کشورها از حمایت از آرمان فلسطین به اولویت‌دادن منافع ملی و مقابله با محور مقاومت تحلیل کرد. تعهد ۲۰ میلیارد دلاری عربستان و ۱۰ میلیارد دلاری امارات نشان‌دهنده عمق این تغییر راهبردی است. محمد بن سلمان با بیان صریح «عربستان رهبری بازسازی را بر عهده می‌گیرد» در پی تثبیت هژمونی منطق‌ای خود در برابر رقبای سنتی است.این اقدام قدرت‌های سنی را می‌توان تلاشی برای ایجاد توازن قوا در برابر نفوذ فزاینده ایران در منطقه دانست.

آنچه از آن به "کاربرد صلح برای مهار نفوذ شیعیان" تعبیر شده، در حقیقت بازتابی از دکترین جدید امنیتی-تمدنی در جهان عرب است. در مقابل، واکنش تند ایران و حماس نشان می‌دهد که محور مقاومت، این طرح را تهدیدی برای مشروعیت ایدئولوژیک و دستاوردهای استراتژیک خود می‌داند. این در حالی است که نقش قطر به عنوان میانجی نیز حاکی از تمایل دوحه برای حفظ نقش سنتی خود در معادلات منطقه است.

نقش ناتو و آمریکا: فشار برای نیروی حفاظتی و مهار ایران 

واکنش‌های متفاوت به طرح ترامپ در خاورمیانه، تجلی واضحی از تحولات ژئوپلیتیکی منطقه پس از بهار عربی است.استقبال عربستان سعودی و امارات متحده عربی از این طرح را باید در چارچوب تغییر استراتژی این کشورها از حمایت از آرمان فلسطین به اولویت‌دادن منافع ملی و مقابله با محور مقاومت تحلیل کرد. تعهد ۲۰ میلیارد دلاری عربستان و ۱۰ میلیارد دلاری امارات نشان‌دهنده عمق این تغییر راهبردی است.

محمد بن سلمان با بیان صریح "عربستان رهبری بازسازی را بر عهده می‌گیرد" در پی تثبیت هژمونی منطقه ای خود در برابر رقبای سنتی است. در مقابل، واکنش تند ایران و حماس نشان می‌دهد که محور مقاومت، این طرح را تهدیدی برای مشروعیت ایدئولوژیک و دستاوردهای استراتژیک خود می‌داند. نقش قطر به عنوان میانجی نیز حاکی از تمایل دوحه برای حفظ نقش سنتی خود در معادلات منطقه است.

پیامدهای ژئوپلیتیکی سازمان ملل برای رأی‌گیری بر قطعنامه آمریکایی

رأی‌گیری اخیر شورای امنیت نقطه عطفی در بازآرایی معادلات منطقه‌ای است که پیامدهای راهبردی عمیقی خواهد داشت.تصویب این قطعنامه با رای ممتنع روسیه و چین، نشان‌دهنده تضعیف بیشتر نظام چندقطبی و احیای هژمونی آمریکا در خاورمیانه است. این تحول، «پیمان ابراهیم» را به عنوان محور جدید ثبات در منطقه تثبیت می‌کند. تعهد ۵۰ میلیارد دلاری کشروهایی مانند عربستان و امارات نشان می‌دهد که قدرت‌های سنتی مصمم به استفاده از اهرم اقتصادی برای تغییر موازنه قوا به نفع خود هستند. ورود احتمالی کشورهای عضو ناتو با نیروی ۵۰ هزار نفری به معادلات غزه، بحران فلسطین را از سطح یک مناقشه دوجانبه به یک مسئله امنیت بین‌المللی ارتقا خواهد داد.

این اقدام از یک سو امکان نظارت بین‌المللی را فراهم می‌کند و از سوی دیگر، زمینه را برای حضور دائم غرب در منطقه مهیا می‌سازد. این تحولات اگرچه در کوتاه‌مدت موازنه قوا را به نفع غرب و متحدان عربی آن تغییر داده است، اما در بلندمدت به تعمیق شکاف‌ها و ایجاد بی‌ثباتی ساختاری در منطقه خواهد انجامید. تبدیل غزه به "میدان نیروهای نیابتی" و گسترش درگیری به دریای سرخ، نشان‌دهنده ناتوانی جامعه بین‌الملل در ارائه راه‌حل پایدار برای ریشه‌های بحران است. 

تحلیل دوگانه رأی‌گیری شورای امنیت: پیروزی قدرت یا ترقی نهادی؟

از سوی دیگر رأی‌گیری شورای امنیت در مورد قطعنامه آمریکایی درباره غزه را می‌توان نمونه‌ای بارز از تعامل پیچیده بین منطق قدرت و کارکرد نهادهای بین‌المللی دانست. در تحلیل واقع‌گرایانه، این قطعنامه پیروزی آشکار دیپلماسی آمریکا در تغییر توازن قوا به نفع «اتحاد غربی» محسوب می‌شود. کسب ۱۳ رأی مثبت در شورای امنیت علیرغم رای ممتنع روسیه و چین، نشان از احیای هژمونی آمریکا در نظم بین‌الملل دارد.

این موفقیت را می‌توان مرهون کاربرد هوشمندانه اهرم‌های اقتصادی توسط آمریکا و متحدان عربی آن دانست؛ تعهد ۵۰ میلیارد دلاری کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات متحده عربی نه تنها ابزاری برای جلب آراء بود، بلکه نشان‌دهنده شکل‌گیری بلوک اقتصادی-سیاسی جدید در مقابل محور مقاومت است. رای ممتنع روسیه و چین را باید «عقب‌نشینی استراتژیک» تفسیر کرد، چرا که مسکو و پکن با محاسبه هزینه‌های حمایت از ایران در مقابل منافع گسترده‌تر اقتصادی با متحدان عربی، ترجیح دادند از وتو استفاده نکنند. این تصمیم نشان می‌دهد که حتی قدرت‌های بزرگ نیز در محاسبات خود، منافع اقتصادی را بر ایدئولوژی ترجیح می‌دهند.

در مقابل باید این رویداد را «پیشرفت نهادی» مهمی می‌داند. استقرار یک هیئت بین‌المللی برای نظارت بر بازسازی و تبدیل شدن سازمان ملل به «حافظ صلح» نشان از تقویت نهادهای بین‌المللی دارد. می‌توان این تحولات را نشان‌دهنده حرکت جامعه بین‌الملل به سمت نهادینه‌سازی حل بحران‌ها دانست. استقبال دبیرکل سازمان ملل از این قطعنامه به عنوان «گام مهم» حاکی از مشروعیت‌یابی این روند از طریق نهادهای بین‌المللی است. از سویی حتی رای ممتنع روسیه و چین را می‌توان نشان‌ای از تعهد نسبی این قدرت‌ها به فرآیندهای نهادی بین‌المللی تفسیر کرد.

در تحلیل نهایی، این رویداد نشان می‌دهد که از یک سو، قدرت‌های بزرگ از نهادهای بین‌المللی به عنوان ابزاری برای پیشبرد منافع خود استفاده می‌کنند و از سوی دیگر، همین نهادها فضایی برای قاعده‌مند کردن روابط بین‌الملل فراهم می‌سازند. با این حال، پیش‌بینی افزایش تنش‌ها در دریای سرخ هشدار می‌دهد که این تعادل بسیار شکننده است. به نظر می‌رسد در غیاب یک راه‌حل جامع که حقوق همه طرفین را به رسمیت بشناسد، نظم کنونی بیشتر شبیه «آتش‌بس موقت» است تا «صلح پایدار». این تحلیل نشان می‌دهد که اگرچه دیپلماسی چندجانبه می‌تواند بحران‌ها را مدیریت کند، اما بدون توجه به ریشه‌های سیاسی مناقشه، نمی‌تواند راه‌حل نهایی ارائه دهد.

پارادوکس صلح شکننده: تحلیل سه‌سطحی از پیامدهای قطعنامه شورای امنیت در قضیه غزه

در سطح ژئوپلیتیک، این قطعنامه با ۱۳ رأی مثبت و ممتنع راهبردی روسیه و چین، در واقع سه هدف اصلی واشنگتن را پیش می‌برد: اول، مشروعیت‌زدایی از حماس از طریق الزام به خلع سلاح؛ دوم، عادی‌سازی روابط اعراب با اسرائیل تحت لوای «بازسازی» با بودجه ۵۰ میلیارد دلاری؛ و سوم، مهار نفوذ منطقه‌ای ایران از طریق استقرار نیروی حفاظتی ۵۰ هزار نفری بین‌المللی.

در سطح منطقه‌ای، شاهد شکل‌گیری یک پارادوکس هستیم: از یک سو، استقبال عربستان و امارات نشان از بلوک‌بندی جدید قدرت در جهان عرب دارد و از سوی دیگر، رد قاطعانه طرح توسط حماس و احتمال از سرگیری حملات انصارالله یمن در دریای سرخ و تشدید تنش‌ها در مرز لبنان و اسرائیل، گویای تشدید مقاومت در محور مقابل است. این واکنش‌های متعارض، طرح آمریکا را با چالش اساسی مواجه کرده است.

۲۱۳/۴۲