طرفداری | در دوره ناکامی و نمایش بازیهایی که حقیقتاً باعث شرمساری است، یکی از بحثهای بزرگ این روزها شرایط قهرمان انگلستان و مربی هلندی این تیم «آرنه اسلوت» است.
بعد از فصل قهرمانی در لیگ برتر و مرگ نابهنگام و دردناک «دیوگو ژوتا»، لیورپول ناگهان دچار افت زیادی شده است و طبیعتاً باران انتقادات از هر سو، دوست و دشمن، طرفداران و ورزشینویسان و بلاگهای بیشمار باریدن گرفته است. همه شمشیر را از رو بستهاند.
تنها هفت ماه و اندی از قهرمانی لیورپول در لیگ برتر گذشته است و سرمربی تیم، آرنه اسلوت، اکنون تحت فشار زیادی قرار گرفته است که خوب طبیعی است، اما خیلیها بیپروا این سؤال را مطرح میکنند آیا شغل او در آنفیلد تضمینشده است؟
حتی خیلی از خودیها و طرفداران سینهچاک لیورپول با عشق به باشگاه، بدون تأمل و تفکر، بیآنکه به عواقب خواسته خود فکر کنند، دهان به انتقادهای ناجوانمردانه و نادرستی گشودهاند. باورم نمیشود، حقیقتاً مانند نمایشهای چند بازی اخیر لیورپول مایه شرمساری است.
برکناری آرنه اسلوت؟ نه، واقعاً شوخی میکنید؟ ما داریم درباره لیورپول صحبت میکنیم، نه چلسی؛ تیمی که بهخاطر تغییرات مکرر سرمربیهایش مشهور است و الگویی برای پایداری مدیریتی محسوب نمیشود!
اسلوت فصل گذشته فوقالعاده بود. لیورپول بهترین تیم لیگ برتر بود، آن هم با فاصله زیاد. بله، او تیم یورگن کلوپ را به ارث برد، اما هنر مدیریت و ایجاد یک انتقال بدون حاشیه داشت؛ و او این کار را استادانه انجام داد.
سپس نیاز به خریدهای بزرگ وجود داشت؛ تیم پیر شده بود و نیاز به تقویت داشت. قرار بود بازیکنانی به ترکیب اصلی بیایند که هنوز اساساً جا نیفتادهاند و خریدهای پوک و مضحکی به نظر میرسند؛ فلوریان ویرتس و الکساندر ایساک هنوز نتوانستهاند با تیم هماهنگ شوند، حداقل تا الان. این کمی به بدشانسی در معامله هم باز میگردد چون بجز کرکز همگی بازیکنان قابلی هستند.
اسلوت سیستم تیم را تغییر داد، یک بازیکن بزرگ مثل ترنت الکساندر-آرنولد را از دست داد و مشخص نیست خودش یا باشگاه در جذب یک مدافع میانی که میتوانست مدافع میانی انگلستان، مارک گهی از کریستال پالاس، باشد مرتکب اشتباه بزرگی شدند. بر کسی پوشیده نیست، ابراهیما کوناته عملکرد ضعیفی داشته و تیمهای رقیب هدف حملاتشان را روی او گذاشتهاند.
علاوه بر این، باید به احساسات و درد و رنج مرتبط با مرگ دیوگو ژوتا اشاره کرد. غم از دست دادن عزیزان حتی در ورزش حرفهای هم میتواند ضربهای سهمگین وارد کند؛ که کرد. اعترافات بازیکنان متعدد در این رابطه
موید این ضربه روحی بزرگ است. با این نوع وقایع انسان از کار و تصمیمگیری درست بازمیماند و این فقط منحصر به فوتبال نیست.
تمام این عوامل دستبهدست هم دادهاند تا فصل لیورپول به ورطه نابودی کشیده شود. با این حال، مطمئن باشید باشگاه پشت سر اسلوت خواهد ایستاد. تاریخ نشان داده است لیورپول به ارزشهایی پایبند است که ایجاب میکند در روزهای سخت هم از مربیاش حمایت کند. آنها به سرعت وا نمیدهند و اهل تصمیمات عجولانه و بدون فکر نیستند.
تام ورنر، رئیس باشگاه لیورپول، شاهد شکست تلخ مقابل ناتینگهام فارست در آنفیلد بود، اما تصور نمیکنم او برای زیر نظر گرفتن اسلوت آمده باشد تا ببیند آیا هنوز شایسته هدایت تیم هست یا خیر. احتمالاً او آمده بود تا درباره تمدید قرارداد اسلوت صحبت کند. این را کاملاً جدی میگویم.
لیورپول به باختهای سه گله عادت کرده است
یک ساعت پس از اینکه موریو گل اول را برای فارست زد، لیورپول نمایش بدی تا پایان داشت؛ شش شکست در هفت بازی اخیر لیگ برتر وضعیت اصلاً ایدئالی نیست. اما اسلوت هنوز اعتبار زیادی دارد؛ قبل از شکست برابر منچسترسیتی و ناتینگهام. بردهایشان برابر آرسنال و استون ویلا، تیم اول و چهارم جدول، و صدرنشین لالیگا، رئال مادرید در لیگ قهرمانان ارزشمند بود. فراموش نکنید، لیورپول سه پیروزی از چهار بازی در لیگ قهرمانان به دست آورده است.
بازیهای پیش رو این تیم مقابل وستهم، ساندرلند و لیدز میتواند این دلنگرانیها و هراسها را کمی کمرنگتر کند و تا حدی فشار روانی روی تیمی پرمستعد را کاهش دهد!
قهرمان فصل گذشته لیگ برتر درصد پیروزی ۶۴ درصدی در ۷۵ بازی اول مربی هلندی دارد، این نشانه خوب دیگری است که جایگاه او را فعلاً در آنفیلد محفوظ نگاه میدارد.
البته در حال حاضر، اسلوت وارد فصل سرد سال شده و بدون پوتینهای مجهز زمستانی روی یخ نازکی راه میرود. اما اکنون، اخراج او لیورپول را با معضلات بزرگتری مواجه میکند: چه کسی توانایی و صلاحیت کافی برای جانشینی اسلوت در یکی از سختترین مشاغل فوتبال دنیا را داراست؟ اگرچه غیرممکن نیست، ولی قبول دارید؛ پاسخ دشواری است.
با این حال، باید پرسید آیا اسلوت همان مربی بزرگی است که مدیران و هواداران انتظارش را داشتند؟ قهرمانی یک چیز است، اما دفاع از عنوان قهرمانی مقولهای کاملاً متفاوت است. قطعاً مشکلات جدی وجود دارد و اسلوت باید هرچه سریعتر به رتقوفتق آنها بپردازد.
در این بین خیلیها اظهار میکنند او تیم قدرتمندی از کلوپ به ارث برد و به آسانی، در حالی که منچسترسیتی در افت کامل بود و آرسنال خیلی زود میدان را خالی کرد، به قهرمانی دست یافت. اصلاً موافق نیستم؛ مسلماً این روزها گفتن و اظهار عقیده راحت به نظر میرسد، در حالی که قهرمانی هیچگاه آسان به دست نیامده است. این همان چیزی است که در همین فصل درباره آرسنال میشنویم. چطور ممکن است در هر لیگی در جهان طی کمابیش ۳۸ بازی تیمی به خاطر افت دیگر تیمها به قهرمانی دست یابد؟
در طول یک فصل معمولاً بهترین، جام قهرمانی را در دست میگیرد، مگر آنکه در مورد دوران اوج رقابت دو تیم رئال و بارسلونا در دوران مسی و رونالدو، سیتی گواردیولا و لیورپول کلوپ، یا آرسنال ونگر و منچستر فرگوسن سخن به میان آوریم که هر دو جبهه استحقاق کسب قهرمانی را به یک اندازه داشتهاند. اما حتی در این مواقع، معمولاً جام نصیب تیمی میشود که در طول فصل ثبات و عملکرد بهتری داشته باشد.
در فوتبال حرفهای، بهویژه در لیگهایی که هر تیم حدود ۳۸ بازی انجام میدهد، بسیار بعید است تیمی صرفاً به دلیل افت سایر رقبا به قهرمانی برسد. این قبیل انتقادات بیشتر از سوی هواداران رقبا مطرح میشود و کمتر دارای پشتوانه منطقی است؛ چرا که در طول یک فصل طولانی، ثبات عملکرد، انسجام تیمی، کیفیت تاکتیکی، نقش و طرح مربیان و آمادگی و هنر بازیکنان نقش اصلی را در موفقیت ایفا میکنند.
در عین حال باید پذیرفت که شانس ممکن است در یک مسابقه نقش پررنگی داشته باشد، اما در طول یک فصل کامل تأثیر آن بسیار محدود است. زیرا اشتباهات داوری، مصدومیتها یا افت لحظهای یک تیم طی ۳۸ بازی معمولاً جبران میشود و در نهایت این کیفیت، ذهنیت قهرمانی و تلاش بیوقفه است که باعث جام گرفتن تیم میشود، نه صرفاً افت دیگران یا اتفاقات کوتاهمدت.
قهرمانی در یک لیگ فرسایشی مانند لیگ برتر انگلیس پاداش سختکوشی، ثبات و برنامهریزی بلندمدت است و موفقیت در چنین راهی هیچگاه به سادگی، تنها محصول شانس یا افت رقبا نیست. این مورد را هرگز از یاد نبریم.
ولی باید گفت در بزرگترین چالش دوران مربیگری اسلوت و در موقع حل بحرانها است که مشخص میشود چه کسی واقعاً مربی بزرگی است. در عین دشواری این، فرصت مناسبی برای اسلوت است تا میخ خود را به عنوان مربی کاردان و کاربلد بکوبد.
درست است، لیورپول با وجود مخارج صرف شده در بحران شدیدی قرار دارد، و احمقانه است آن را نادیده گرفت، بحثی در این باب نیست. اما اوضاع خیلی بدتر میشود اگر آرنه اسلوت را اخراج کنند. اصلاً این طرز فکر بهطور کل بیمعنی است!
هواداران مشتاق منچستریونایتد که از سبقت گرفتن موقتشان از لیورپول در جدول لیگ برتر خوشحالاند، دائماً میپرسند چرا کسی چندان به مشکلات و ضعفهای اسلوت نپرداخته است. پاسخ روشن است؛ او فصل قبل قهرمان لیگ برتر شده است!
یونایتد از سال ۲۰۱۳ حتی نزدیک به قهرمانی هم نشده است. شاید اگر یونایتد بعد از دوران فرگوسن اینهمه مربی عوض نمیکرد، الان وضعیت بهتری داشت. و در حال حاضر هم در قبال شرایط آموریم سیاست صبر ایوب را پیش گرفتهاند و سعی دارند اوضاع را با او سامان دهند. اگر دوران چلسی ابراموویچ بود، او را در همان ماههای اولیه با تیپ پا از استمفوردبریج بیرون میانداختند.
حالا این سؤال مطرح میشود: گزینههای لیورپول چیست و باید چه تصمیمی اتخاذ کند؟ ساده است؛ باید صبر کرد.
از دست دادن قهرمانی امسال بدون مبارزه و تلاش واقعی، اگرچه برای هر قهرمانی دردناک و ناخوشایند است، اما فاجعه به حساب نمیآید. اتفاقاً در لیگهای واقعاً رقابتی این کاملاً طبیعی است. یک جایگاه در بین چهار تیم برتر، که حضور در لیگ قهرمانان و درآمد مالی آن را هم به همراه دارد، کافی خواهد بود.
شکست سنگین 3-0 در اتحاد مقابل سیتی، رسماً امید دفاع از عنوان قهرمانی را از بین برد
تیمهای بزرگ هم اجازه دارند فصل ناامیدکنندهای داشته باشند. سیتی سال گذشته جامی نبرد، لیورپولِ کلوپ هم بعد از قهرمانی ۲۰۲۰ در فصل کرونا یک فصل معمولی داشت. آن موقع هم کسی کلوپ را اخراج نکرد یا چنین فکری درباره گواردیولا به مخیله شیخ منصور در سیتی خطور نکرد.
گری نویل یونایتدی این هفته درباره تغییر سیستم و جابهجایی بازیکنان صحبت کرد، اما این واکنشها معمولاً شتابزده است. راه درست این است که به یک مربی خوب فرصت بدهیم تا بازیکنانش را دوباره به فرم ایدهآل برگرداند. اگر تا پایان فصل لیورپول بین چهار تیم نباشد، آن وقت میشود درباره آینده اسلوت صحبت به میان آورد.
در این میان فقط شاید بد نباشد از خودمان بپرسیم چرا لیورپول تابستان گذشته به فکر جذب هافبک دفاعی نیفتاد؛ اسلوت هم باید همین سؤال را از خودش بپرسد!
در سال ۲۰۲۳، لیورپول برای جذب مویسس کایسدو و رومئو لاویا تلاش کرد. سال بعد فکر میکردند با مارتین زوبیمندی به توافق رسیدهاند، اما او منصرف شد. پس لیورپول کاملاً میدانست در این پست مشکل دارد. رایان خرافنبرخ فصل قبل این نقص را تا حد زیادی جبران کرد اما نیاز به بازیکن جدید همچنان حس میشد و حالا که خط دفاعی زیر فشار، ضعف آمادگی و کمبود اعتمادبهنفس به راحتی فرو میریزد، این ضعف بیش از همیشه مشهود شده است.
در لیورپول انگار هیچیک از بازیکنان فرم مطلوب جسمی و روحی ندارند
در پایان، واقعیت این است که لیورپول مربیای را که سابقهی قهرمانی داشت، جایگزین یورگن کلوپ موفق و محبوب کرد و احتمالاً اسلوت موفقیت خود را یکی دو فصل زودتر از چیزی که انتظار میرفت به دست آورد. خیلی زودتر از موعد مقرر، و اینک ناگزیر خود را درگیر عوارض و دشواریهای بزرگ این موفقیت پیشبینینشده یافته است.
او نه تنها وظیفه دشوار جانشینی محبوبترین مربی سالهای اخیر لیورپول را بر عهده گرفت، بلکه تقریباً زودتر از زمانی که انتظار میرفت موفقیت بزرگی به دست آورد؛ موفقیتی که بسیاری از مربیان معمولاً سالها در انتظار آن میمانند.
این موفقیت زودهنگام، اگرچه از یک سو خوشایند و نشانهای از کیفیت و شایستگی سرمربی جدید بود، اما از سوی دیگر بار فشار روانی، توقعات و انتظارات هواداران و رسانهها را به شدت افزایش داد. هواداران، طبیعتاً نسبت به تکرار آن موفقیت در فصلهای بعدی حساستر خواهند شد و کوچکترین لغزش یا افت تیم به سرعت مورد انتقاد قرار میگیرد. به عبارتی، استانداردهای موفقیت به طرز چشمگیری بالا میرود و هر نتیجهای غیر از قهرمانی یا حضور در کورس رقابت، با برخورد و نارضایتی شدید روبهرو میشود.
در چنین شرایطی هر مربیای ممکن است با مشکلات خاص و عوارض موفقیت روبهرو شود: انتظارات غیرواقعبینانه، فشار بیش از حد رسانهای، و سختگیری بیامان هواداران. شاید حتی برخی از دشواریهایی که اسلوت امروز با آنها دستبهگریبان است، نه به ضعف تاکتیکی یا مدیریتی او بلکه به موفقیت پیشبینینشده و زودرس او برگردد؛ موفقیتی که باعث شد آستانه تحمل برای هر نتیجه بدی کاهش یابد و دشواریهای طبیعی یک دوره گذار و تغییر با بازیکنان جدیدی که اصلاً جا نیفتادهاند، کمتر درک شود.
باید به یاد داشته باشیم هر موفقیتی، هرچند زودهنگام و غیرمنتظره، در کنار جنبههای مثبت، چالش و بار سنگینی به همراه دارد و مربی جدید بیش از همه نیازمند حمایت منطقی و صبر واقعبینانه است تا بتواند دوره گذار و تثبیت تیم را با موفقیت پشت سر بگذارد.
پس بهتر است در دنیای پرتلاطم فوتبال کمی واقعبینانهتر فکر کنیم و از روی شور و علاقه، همه چیز را به راحتی زیر سؤال نبریم.
هر تغییری نیازمند زمان و صبر است و لیورپول با اتکا به پیشینه پرافتخار و حمایت بی چون و چرای مسئولان و هوادارانش میتواند روزهای بهتری را تجربه کند. کافی است به مسیر تیمهای بزرگ تاریخ نگاه کنیم؛ در طول راه، ناهمواریهای بسیاری قرار دارد. مهم این است که لیورپول سالهاست از دره عمیق سی ساله قهرمانی خارج شده است و سقوط دوباره در آن غیرممکن است.
آنها راه خود را پیدا خواهند کرد.
صبر باید کرد، صبر.