خبرآنلاین - نویسنده: پروفسور نجمالدین مشکاتی* - ترجمه: علی فرشید**: امروز با وضعیتی روبهرو هستیم که جز «سیاستِ بازی با آتش و حرکت بر لبه پرتگاه هستهایِ آقای پوتین» نام دیگری نمیتوان بر آن نهاد. قماری بیمحابا که با اشغال نیروگاه هستهای زاپوریژیا در اوکراین از سوی روسیه و حمله به سایر نیروگاههای هستهای و تأسیسات انرژی این کشور آغاز شد و اکنون به بحرانی بدل شده است که سراسر قاره اروپا را تهدید میکند.
از اکتبر ۲۰۲۵ به این سو، روسیه حملات گسترده پهپادی و موشکی علیه تأسیسات انرژی اوکراین انجام داده است. از جمله پستهای فرعیای که برق نیروگاههای هستهای Khmelnytskyi and Rivne را تأمین میکنند. این کارزار، بهگزارش روزنامه نیویورک تایمز، تلاشی نظاممند است که هدف آن «فروبردن اوکراینیها در سرما و تاریکی در آستانه زمستان» است (۱۵ نوامبر ۲۰۲۵). این موج تازه حملات باعث شد آقای آندری سیبیها، وزیر امور خارجه اوکراین، خواستار «برگزاری فوری نشست شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) برای واکنش به این مخاطرات غیرقابلقبول» شود (پست او در شبکه اجتماعی ایکس، ۸ نوامبر ۲۰۲۵).
در همین حال، وضعیت نگرانکننده در نیروگاه هستهای زاپوریژیا نیز بار دیگر تشدید شده است. در اوایل نوامبر ۲۰۲۵، آژانس بینالمللی انرژی اتمی آتشبسهای محدود و هدفمندی را میان نیروهای اوکراینی و روسیِ مستقر در اطراف نیروگاه میانجیگری کرد. این آتشبسها به گروههای تعمیراتی اجازه داد تا با درجهای از ایمنی، خطوط حیاتی برق خارجی را که بر اثر درگیریهای مداوم قطع شده بود، بازسازی کنند. در یک ماه پیش از آن، هم خط اصلی و هم خط پشتیبان برق خارج از سایت از کار افتاده بود و نیروگاه ناچار شده بود برای تأمین برق حیاتی خنکسازی راکتورها و حفظ ایمنی، فقط به ژنراتورهای دیزلی اضطراری تکیه کند تا سرانجام در اواخر اکتبر، برق کامل برون-سایتی دوباره برقرار شد. با این حال، در ۱۴ نوامبر، نیروگاه اتصال خود به خط اصلی «دنیپروفسکا» را از دست داد و تنها یک خط خارجی ــ خط پشتیبان «فروسپلاونا-۱» در مدار باقی ماند. رخدادی که نگرانیها درباره ایمنی نیروگاه را دوباره تشدید کرد.
به گفته وزارت انرژی اوکراین، از آغاز جنگ تمامعیار، شرکتهای انرژی این کشور ناچار شدهاند بیش از ۴۰ بار برق نیروگاه زاپوریژیا را بازگردانند و در ۱۰ نوبت، این نیروگاه بهطور کامل اتصال خود را با سیستم برق اوکراین از دست داده است.
این طنز تلخ را نمیتوان نادیده گرفت. ولادیمیر پوتین در سخنرانی هشدارآمیز خود در کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۰۷ هشدار داده بود که اقدامات یکجانبهای که حقوق بینالملل را دور میزنند «بهسادگی به بنبست منجر خواهد شد و شمار خطاهای جدی را چند برابر خواهد کرد». امروز، اشغال زاپوریژیا و بهرهبرداری ابزاری از آن از سوی او، مصداق روشن همین «چند برابر شدن خطاهای جدی» است.
همانگونه که سنت آگوستین گفته است: «خطا کردن انسانی است [انسان جایز الخطاست] اما اصرار بر خطا شیطانی است.» نخستین خطا و سوءمحاسبه بزرگ آقای پوتین، حمله به اوکراین بود؛ دومین خطای او اشغال زاپوریژیا و سومین اشتباه جدیاش قطع برق نیروگاه زاپوریژیا. پافشاری بر ادامه این مسیر ویرانگر، خطر رقمزدن فاجعهای هستهای را در بر دارد که چرنوبیل در برابر آن کوچک جلوه خواهد کرد. چرایی این امر در ادامه میآید.
ادامه کار با منابع رو به پایان
آژانس بینالمللی انرژی اتمی، اتکای طولانیمدت نیروگاه به ژنراتورهای دیزلی را «بیسابقه» و «بهروشنی غیرقابلدوام» توصیف کرده است. مدیرکل آژانس، آقای رافائل گروسی، هرچند تأکید دارد که تا وقتی ژنراتورهای اضطراری درست کار کنند، وضعیت تا حدی باثبات میماند، اما بارها یادآور شده است که مخاطرات ایمنی هستهای آشکارا رو به بهبود نیست و در واقع در حال افزایش است.

نکتهای که شاید برای بسیاری روشن نباشد این است که ژنراتورهای دیزلی اضطراری، که تجهیزاتی سنگین و نسبتاً قدیمیاند، اساساً برای کارکرد مداوم در بازههای طولانی طراحی نشدهاند. در استانداردهای صنعتی، زمان مأموریت این ژنراتورها معمولاً بین ۲۴ ساعت تا حداکثر ۷ روز تعیین میشود. در زاپوریژیا، این ژنراتورها بیش از دو هفته بهطور پیوسته کار کردهاند؛ یعنی بسیار فراتر از سقف طراحی. هر روزِ ادامه کار در چنین شرایطی، احتمال خرابی مکانیکی را افزایش میدهد، چراکه این دستگاهها در سیستمی به کار گرفته شدهاند که برای آن ساخته نشدهاند.
همزمان، نشانههای دیگری نیز بر وخامت اوضاع دلالت دارد. تصاویر ماهوارهای نشان میدهد سطح آب حوضچه خنکسازی نیروگاه به زیر حد ایمن رسیده است. این وضع، سناریویی مرکب از ریسک ایجاد میکند: برق اضطراریِ شکننده در کنار ظرفیت خنکسازیِ تضعیفشده. دقیقاً همین ترکیب فروپاشی سامانهها بود که حادثه فوکوشیما را از یک وضعیت اضطراریِ قابل مدیریت به بحرانی جهانی تبدیل کرد.
من در سال ۲۰۱۱ از هر دو نیروگاه هستهای فوکوشیما دایایچی و داینی بازدید و آنها را بررسی کردم. عامل تبدیل واکنش به یک زمینلرزه به فاجعه، فیزیک هستهای نبود، بلکه فروپاشی کامل سامانههای برق بود. وقتی چراغها خاموش شد ــ وضعیتی که در ادبیات فنی خاموشی کامل نیروگاه (station blackout) نامیده میشود ــ اپراتورها نهفقط توان خنکسازی، بلکه خودِ آگاهی از وضعیت را از دست دادند. آنان ناچار شدند تصمیمهایی حیاتی در باب مرگ و زندگی بگیرند، در حالی که از دماها، فشارها و سطح واقعی آب آگاهی دقیقی نداشتند.
اکنون، بیش از یک دهه بعد، همان سناریو در زاپوریژیا در حال تکرار است، با این تفاوت که این بار نه بلای طبیعی، بلکه کنش عمدی انسانها آن را رقم زده است.
وابستگیهای پنهان
افکار عمومی معمولاً بر خنکسازیِ حوضچههای سوخت مصرفشده تمرکز میکند، اما این تمرکز یکجانبه، واقعیتی بسیار پیچیدهتر را پنهان میسازد. تأسیسات مدرن هستهای حتی در وضعیت «خاموشی سرد» نیز برای حفظ سامانههای ضروری ایمنی به ۳ تا ۴ مگاوات توان پیوسته، معادل برق هزاران خانوار، نیاز دارند. این نیاز عظیم از شبکهای از سامانههای درهمتنیده ناشی میشود که حتی زمانی که قلب راکتورها خاموش است، باید در حالت آمادهباش کامل باقی بمانند.
فقط ابزار دقیق را در نظر بگیرید: سامانههای پایش پرتو در محیط و سامانههای پایش پرتو در فرایند به دهها آشکارساز برق دار نیاز دارند که بیوقفه فعال باشند. بدون برق پایدار، اپراتورها عملاً کور میشوند. سامانههای خنکسازی اضطراریِ قلب راکتور نیز باید در آمادگی فوری باقی بمانند و مدارهای کنترلی و سامانههای تنظیم وضعیت شیرها بهطور دائمی برق میکشند. از سوی دیگر، «پارادوکس باتری» مطرح است: بانکهای عظیم باتری که برای تأمین برق اضطراری طراحی شدهاند، خود نیازمند شارژ مداوم از شبکه اصلی هستند. بدون این شارژ، آخرین لایه حفاظتی ایمنی بهتدریج تخلیه میشود. در زاپوریژیا، ژنراتورهای دیزلی نهتنها باید سامانههای حیاتی را تغذیه کنند، بلکه باید باتریها را نیز شارژ نگه دارند و این به معنای تحمیل بار اضافی بر تجهیزاتی است که همین حالا نیز فراتر از حدود طراحی کار میکنند.
این چرخه وابستگی یعنی نیاز به برق برای حفظ همان سامانههای پشتیبانِ برق ــ همان چیزی است که سبب شد «قاعده خاموشی کامل نیروگاه (Station Blackout Rule) در کمیسیون تنظیم مقررات هستهای آمریکا بهطور مشخص برای پوشش این آسیبپذیری تدوین شود. با این همه، در زاپوریژیا این خطر تا دیروز نظری اما امروز به واقعیتی عریان بدل شده است.
بُعد ژئوپولیتیک
برنامههای اعلامنشده اما آشکار روسیه برای اتصال نیروگاه زاپوریژیا به شبکه برق روسیه، در حالیکه در خدمت اهداف راهبردیای فراتر از ایمنی هستهای است، خطرات تازهای نیز ایجاد میکند. ادغام این نیروگاه در شبکه روسیه مستلزم اصلاحات گسترده در تجهیزات کلیدزنی، سامانههای کنترل و تجهیزات حفاظتی است. مجموعهای از کارهای پیچیده مهندسی در دل یک منطقه جنگی فعال که خود لایههای جدیدی از آسیبپذیری میآفریند.
بهلحاظ ایمنی، خطرات شامل احتمال ناسازگاری میان سامانههای کنترل راکتورهای اوکراینی و رویههای بهرهبرداری شبکه روسیه، دشواری حفظ نظارت بینالمللی در شرایط کنترل روسیه و همچنین محدودیتهای دسترسی به قطعات یدکی غربی در نتیجه تحریمهاست. توان آژانس برای نظارت مستقل ممکن است بهشدت محدود شود و در نتیجه، دید جامعه بینالمللی نسبت به وضعیت واقعی ایمنی نیروگاه کاهش یابد.
اما موضوع صرفاً برق نیست. مسئله، کنترل سرزمینی، استفاده ابزاری از انرژی و ایجاد سابقهای خطرناک در سلاحسازی از زیرساختهای هستهای است. اگر این طرح به نتیجه برسد، آقای پوتین این الگو را جا میاندازد که میتوان تأسیسات هستهای را تصرف و در زیرساختهای قدرتِ اشغالگر ادغام کرد. الگویی که پیامدهای هراسآوری برای امنیت هستهای در سراسر جهان خواهد داشت.
محاسبات زیستمحیطی و اقتصادی
پیامدهای مالی این وضعیت بسیار فراتر از مرزهای اوکراین خواهد رفت. رخداد یک حادثه بزرگ در زاپوریژیا، منطقهای ممنوعه ایجاد میکند که تولید کشاورزی در «سبد نان» اروپا را تحتتأثیر قرار میدهد، زنجیرههای حیاتی تأمین را مختل میسازد، سیلی از دعاوی بیمهای به راه میاندازد و صدها میلیارد دلار هزینه پاکسازی بر جای میگذارد. شوک اقتصادی ناشی از چنین فاجعهای، برآورد حدود ۵۰۰ میلیارد دلاریِ هزینههای فوکوشیما را نیز کوچک جلوه خواهد داد.

برای بنگاههای اروپایی، محاسبه روشن است: هزینه واداشتن روسیه به بازگرداندن تأمین مطمئن برق زاپوریژیا، در برابر هزینههای سنگینِ بیعملی ناچیز است. با اینهمه، واکنش جامعه بینالمللی هنوز با ابعاد خطر تناسبی ندارد.
اکنون چه باید کرد؟
آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تحت رهبری مدیرکل خود آقای رافائل ماریانو گروسی، در اوکراین فعال بوده است و «هیئت پشتیبانی و کمک آژانس به زاپوریژیا (ISAMZ) از اول سپتامبر ۲۰۲۲ بهطور مستمر در نیروگاه زاپوریژیا حضور دارد. هرچند این حضور با موفقیتهای مقطعی و با دسترسی محدود به بخشهای مختلف نیروگاه همراه بوده است.
در عین حال، آقای گروسی نامزدی خود را برای احراز سمت دبیرکل سازمان ملل متحد (UNSG) اعلام کرده است. اقدامی که او را در قبال روسیه در وضعیتی حساس قرار میدهد، زیرا برای پیشبرد این نامزدی، به حمایت بیقیدوشرط روسیه (آقای پوتین) بهعنوان یکی از پنج عضو دائمِ دارای حق وتو در شورای امنیت نیاز دارد. هم در مرحله رأیگیریهای غیررسمی (straw poll) و هم در مرحله تصویب قطعنامهای که نامزد منتخب را به مجمع عمومی سازمان ملل متحد (UNGA) توصیه میکند.
افزون بر این، مجمع عمومی سازمان ملل متحد در قطعنامهای (A/RES/79/327) که در سپتامبر ۲۰۲۵ به تصویب رسانده، تصریح کرده است که هر نامزد باید منابع تأمین مالی خود را افشا کند و نامزدهایی که هماکنون «در نظام سازمان ملل متحد سمتی بر عهده دارند، باید در طول کارزار انتخاباتی تعلیق فعالیت خود در نظام ملل متحد را مدنظر قرار دهند تا از هرگونه تعارض منافع ناشی از وظایف و مزایای وابسته به آن اجتناب شود».
از این رو، در آینده نزدیک ممکن است آقای گروسی برای تمرکز بر کارزار خود برای دبیرکلی سازمان ملل، ناچار شود خود را از رسیدگی به بخشی از امور کنار بکشد، وظایفش را معلق کند یا از آژانس مرخصی بگیرد. در چنین صورتی، آژانس بینالمللی انرژی اتمی، در میانه بحران رو به تشدید ایمنی هستهای و انرژی در اوکراین، عملاً به نهادی بدون رهبری و کم اثر تبدیل خواهد شد.
همانگونه که در یادداشتی تحلیلی در آگوست ۲۰۲۲ پیشنهاد کردهام (اینجا بخوانید)، شورای امنیت سازمان ملل متحد (UNSC) باید کمیسیونی ویژه، با الگوبرداری از «کمیسیون نظارت، راستیآزمایی و بازرسی سازمان ملل متحد» تشکیل دهد. کمیسیونی به ریاست چهرهای برجسته در سطح بینالمللی که از اعتباری مشابه دکتر هانس بلیکس، مدیرکل نامدار پیشین آژانس، برخوردار باشد. مأموریت این کمیسیون باید تسهیل گفتوگو و پیش از هر چیز، طراحی دستکم یک توافق موقت اعتمادساز میان روسیه و اوکراین باشد تا پیش از فرارسیدن زمستان، روند تدریجی تخریب تأسیسات انرژی دو کشور متوقف شود و ایمنی نیروگاههای هستهای اوکراین تضمین گردد.
چنین توافقی میتواند بذرهای یک آتشبس پایدار و در نهایت، صلحی پایدار را بیفشاند و مردم این دو کشور جنگزده را از کشتار و مرگ بیشتر برهاند. آقای پوتین باید نیروگاه را تخلیه و کنترل آن را به اوکراین بازگرداند. راهاندازی مجدد و بهرهبرداری از زاپوریژیا تحت فشار و کنترل روسیه، با توجه به فرسایش و وخامت وضعیت این تأسیسات پس از سه سال و هفت ماه اشغال، ریسکهایی کاملاً استثنایی و غیرقابلقبول به همراه دارد. او با آتش هستهای بازی میکند. آتشی که خود او و روسیه را خواهد سوزاند و ممکن است سراسر منطقه را در بر گیرد.
همان بنبستی که آقای پوتین در سال ۲۰۰۷ نسبت به آن هشدار داده بود، امروز همه نیروگاههای هستهای اوکراین، از جمله زاپوریژیا، را تهدید میکند. هر روزی که ژنراتورهای دیزلی اضطراری در زاپوریژیا جای برق پایدار خارجی را، که پیششرط ایمنی هستهای است، میگیرند، بر ابعاد این خطاهای حیاتی افزوده میشود. دوران صرفِ هشدار دادن به پایان رسیده است؛ اکنون زمان اقدام است.
دولت ایالات متحده باید در چارچوب شورای امنیت و با همکاری شرکای بینالمللی خود، در اسرع وقت کمیسیونی را که پیشنهاد کردهام ایجاد کند. ضرورتهای فنی روشن است. آنچه باقی میماند اراده سیاسی برای عمل کردن است. جهان نمیتواند اجازه دهد آقای پوتین همچنان به چند برابر کردن خطاهای خود ادامه دهد و در نیروگاههای هستهای اوکراین به بازی «رولت روسی» مشغول بماند. هزینههای انسانی، زیستمحیطی و اقتصادی این وضعیت، هم برای او و هم برای سایر کشورها، بهسادگی بسیار فراتر از آن است که بتوان آنها را پذیرفت.
*پروفسور نجمالدین مشکاتی، استاد مهندسی و روابط بینالملل در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی (USC)، درسی درباره «دیپلماسی مهندسی» طراحی کرده و آن را تدریس میکند. او در سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۰ توسط آکادمی ملی علوم آمریکا بهعنوان Jefferson Science Fellow انتخاب شد. وی در سالهای ۲۰۱۸ تا ۲۰۱۹ نیز پژوهشگر Research Fellow در «پروژه مدیریت اتم» در مرکز بلفر برای علم و امور بینالملل در دانشکده کندی دانشگاه هاروارد همکاری کرده است. وی عضو و مشاور فنی کمیته آکادمی ملی علوم آمریکا برای بررسی سانحه اتمی فوکوشیما (۲۰۱۱) بوده. او همچنین عضو کمیته مستقل ایالت کالیفرنیا برای نظارت بر ایمنی نیروگاه اتمی دیابلو کنیون (DCISC) می باشد و آثار متعددی در زمینه ایمنی هستهای و بحران زاپوریژژیا منتشر کرده است.
** دانشجوی دکترای علوم آب در دانشگاه ایالتی یوتا
منبع: فایننشیال تایز
۳۱۲/۴۲
∎