بهروز رهبری فرد، بازیکن اسبق تیم ملی با حضور در برنامه «پنجره ای رو به جام» درباره جام ملتهای ۹۶ نیز توضیح داد: من و رضا شاهرودی از اولین نفراتی بودیم که آقای مایلیکهن دعوت کرده بود اما ایشان روی نظم، ظاهر و آراستگی حساسیت زیادی داشت. ما جوان بودیم و شاید کمی سر به هوا. یکبار با شلوار لی به تمرین رفتم. ایشان گفت شلوار جین نپوش، آراسته باش. من هم گفتم آقا من واقعاً یک شلوار بیشتر ندارم! اگر میخواهید آراسته باشم، برایم یک شلوار بخرید. همینها باعث شد دیگر به اردو دعوت نشوم. همان عکس معروف شلوار جین هم مربوط به همان دوره است.
بازیکن سابق تیم ملی در ادامه صحبتهایش اظهار کرد: ماجرای آن دوره پر از شوخیها و حاشیههایی بود که حالا بعد از سالها وقتی به آن فکر میکنم، میبینم واقعاً چه کارهای عجیبی میکردیم. مثلاً همین شلواری که میگویید، بله؛ آن زمان به خاطر تیپ و لباس هم بعضیها با شوخی و بعضیها جدی حرف میزدند. رضا شاهرودی هم میگفت من خودم تصمیم میگیرم با ظاهر و موهایم چکار کنم. رضا واقعاً آدم بامزه و درعینحال بازیکن فوقالعادهای بود، اما خب شیطنت زیاد داشتیم.
او در این برنامه که از آپارات اسپرت پخش شد، توضیح داد: مهدی هاشمینسب هم رفیق صمیمی ما بود و با او هم کارهای عجیب زیاد کردیم. خودمان هم قبول داریم که شاید شیطنتآمیزترین زوج کل تاریخ اردوهای تیم ملی بودیم! با جلال (اکبری) هم زیاد شوخی میکردیم؛ تا حدی که دو روز از اتاقش بیرون نمیآمد. یک بار که بیرون آمد، همان لحظه پشیمان شد! خلاصه خودش هم فهمیده بود هر وقت ما دوروبرش بودیم، بهتر است با احتیاط قدم بزند.
رهبریفرد در توضیح فضای آن دوران گفت:
حقیقت این است که بلاژوویچ هم حق داشت؛ او از فوتبال اروپا آمده بود و توقع نظم و انضباط حرفهای داشت. ما اما بچههای همان نسل بودیم؛ کلهشق، کمتجربه و خیلی وقتها هم حرفشنوی نداشتیم. مثلاً با علی دایی هم یک شوخی منشوری کردیم که هنوز هم یادم میافتد، میگویم حق داشت ناراحت شود. علی بزرگ تیم بود، اما ما آنقدر شور بودیم که در اردو دنبال راهی برای خندیدن بودیم.
او دوباره به مسیر تیم ملی برگشت و عنوان کرد: بعد از باخت مقابل بحرین، رفتیم سراغ بازیهای امارات. بازی رفت را در آزادی یکهیچ بردیم، بازی برگشت هم سههیچ در امارات بردیم و رفتیم پلیآف با ایرلند. بازی رفت خیلی مهم و پرتنش بود. یک صحنه هم بود که رحمان رضایی سر خورد و همانجا بلاژویچ به من گفت: بلند شو گرم کن! من آنقدر گرم کردم که تا داور سوت پایان را زد، هنوز گرم میکردم! دیگر بدنم مثل مایکروفر شده بود.
بازیکن اسبق تیم ملی درباره فرصتهای از دست رفته گفت: در همان بازی دو تکبهتک علی کریمی نزد. بازی برگشت هم یک تکبهتک دیگر داشت که نزد. ما میتوانستیم کار را همانجا تمام کنیم.
رهبریفرد درباره گل یحیی گلمحمدی و فضای احساسی آن مسابقه توضیح داد: گل یحیی صحنه معروفی شد، اما تلخترین شادی تاریخ تیم ملی بود. بعضیها میگفتند گریهها هم کمی اغراق داشت؛ من نمیدانم. فقط این را میدانم که اگر آن بازی را میبردیم، پاداش خوبی میدادند و بچهها واقعاً غصهدار بودند. شوخی میکردیم که شاید اگر میبردیم، به جای زمین یا پاداش نقدی، ماشین سنگین میدادند!
او با خنده اضافه کرد: بهخصوص کریم باقری که تیپ و استایلش آن زمان خیلی شبیه رانندههای کامیون بود! البته اگر این حرفها را بشنود از من شاکی میشود. ولی خب ما با هم رفاقت نزدیک داشتیم؛ هر سه ماه یکبار هم مرا میبرد انتقال خون خیابان ارجاع و خون میدادیم! حالا من هم باید گاهی با او شوخی کنم دیگر.
رهبریفرد به ماجرای بازی بحرین و دیدگاههای حاشیهای آن دوران اشاره و عنوان کرد: ببینید من سیاسی نیستم و نمیخواهم قضاوت کنم، اما همیشه یک حرفهایی درباره آن بازی بود؛ اینکه شاید آن روز اتفاقاتی قرار بود در کشور بیفتد و نمیخواستند صعود اتفاق بیفتد. من نمیدانم، نشنیدهام، فقط چیزهایی بود که مردم میگفتند. اما یک چیزی را باور دارم؛ اگر بازی بحرین را میبردیم، قطعاً به جام جهانی میرفتیم. انگار خداوند آن فرصت را جلوی پایمان گذاشته بود، ولی ما قدرش را ندانستیم.
بهروز رهبریفرد در ادامه صحبتهای خود درباره بازی با بحرین و سپس دیدار با ایرلند گفت: وقتی خودمان قدر آن موقعیت را ندانستیم، در واقع به صعود پشت پا زدیم. اگر قرار بود آن فرصت را از دست بدهیم، دیگر چه دلیلی داشت که امارات و ایرلند را ببریم و به جام جهانی برویم؟ خداوند مسیر هموار پیشِ پای ما گذاشت، اما خودمان آن را خراب کردیم. حتی علی کریمی هم که همیشه سختترین توپها را تبدیل به گل میکرد، در بازی رفت و برگشت مقابل ایرلند دو تکبهتک از دست داد. شاید همه اینها بخشی از همان حکمتی بود که بعدها میگوییم «کار خدا بود». من آدمی نیستم که بخواهم درباره دین و اعتقادات زیاد صحبت کنم، اما در بعضی لحظهها اتفاقاتی رخ میدهد که حس میکنی اگر نعمتی را قدر ندانی، نتیجهاش همین میشود.
او سپس به جو سنگین بازی در دوبلین اشاره و عنوان کرد: بازی ایرلند از سختترین مسابقاتی بود که تیم ملی تجربه کرد. من آنجا بودم؛ سرمای عجیبی داشت. روز اول تمرین که از اتوبوس پیاده شدیم، یادم هست اولین نفر علی کریمی بود. باران میآمد و هوای آنجا مثل سرمای کویر سوز داشت. علی همین که پایش را از اتوبوس پایین گذاشت، انگار پایش خشک شد! اینقدر سرد بود. روز مسابقه هم فضای ورزشگاه سنگین بود. تعدادی از ایرانیهایی که مخالف تیم بودند در ورزشگاه حضور داشتند و ما را اذیت میکردند. ایرلندیها هم که هواداران بسیار پرشوری داشتند. با این حال، تیم ملی ایران واقعاً خوب بازی کرد فقط بدشانس بودیم. من معتقدم نتیجه بازی بیشتر از آنکه فنی باشد، یک جور تقدیر بود.
بهروز رهبریفرد درباره جام ملتهای ۲۰۰۰ بیان کرد: در همان تصاویر قدیمی، پشت سر من مربی برزیلیمان را میبینید؛ همان آقای براگا. روزی که میخواست ایران را ترک کند، من و مهدی هاشمینسب کاری کرده بودیم که شش تا قلیان خریده بود! ما اولین روز قلیان به او داده بودیم. حتی یکبار او را بردیم فرحزاد. روزی هم که میخواست برگردد برزیل، دیدیم دو سه قلیان درجهیک خریده و با خودش میبرد!
او درباره شوخیهای بازیکنان با جلال طالبی گفت: آقا جلال را خیلی اذیت میکردیم. یک ویدیو هم بعدها منتشر شد که پرویز برومند نشسته بود و ادای او را در میآورد و ما هم در اتاق نشسته بودیم و میخندیدیم. واقعیت این است که انگار بیشتر برای خوشگذرانی رفته بودیم تا یک تورنمنت رسمی. ما لحظهشماری میکردیم که آقا جلال بیاید اردو؛ چون میدانستیم کلی شوخی و خنده در پیش است. آقا جلال تازه از آمریکا برگشته بود و بعضی کلمات را اشتباه تلفظ میکرد یا اسمها را جابهجا میگفت. مثلاً همه ما را با فامیلمان صدا میزد. به من میگفت: رهبرجان، به مهدی میگفت هاشمجان. در حالی که ما اصلاً دو تا هاشم نداشتیم. به کریم باقری هم میگفت: باقرجان عزیزم بیا اینجا. من هم به او میگفتم آقا جلال، این «عزیزم» را نگو، فوتبالیست ایرانی ظرفیتش پایین است! اما گوش نمیکرد.
این بازیکن پیشکسوت اظهار کرد: یکبار در بازی دوستانه با قطر، من دفاع چپ بودم. آقا جلال آمد کنار خط و گفت: شاهرخ! من نگاه کردم، ما شاهرخ نداشتیم! دوباره گفت: شاهرخ جان! آخر سر رفتم گفتم: آقا جلال، شاهرخ نداریم! گفت: پس او کیست؟ گفتم: داریوش یزدانی. گفت: داریوش شماییزاده؟ ستار؟ بگو برگردد! یعنی واقعاً اینطور بود.
او درباره وضعیت بازیکنان در لبنان ادامه داد: در لبنان بیشتر زمانمان بیرون از هتل بود. محیط بیروت برای خیلی از بچهها جذاب بود و تا جایی که میشد میرفتند گردش. حتی یکبار ساعت چهار صبح، همه با هم به هتل برگشتیم! چون همه دیر برمیگشتند! واقعاً بیکار بودیم و وقتی خسته میشدیم، مجبور بودیم به هتل برگردیم وگرنه همان جا میخوابیدیم!
رهبری فرد درباره کیفیت تیم گفت: اما از نظر فوتبالی یکی از بهترین تیمهای چند دهه اخیر بودیم. بهترین بازیکنها کنار هم بودند، اما بهشدت بینظم. آنقدر حس امنیت و راحتی داشتیم که کمتر کسی تمرکز لازم برای یک جام رسمی را داشت. برای همین، حذف از کره جنوبی خیلی تلخ بود؛ چون اصلاً نباید میباختیم. اگر استراحت درست داشتیم و اینقدر بینظمی نبود، صددرصد قهرمان میشدیم.
وی گفت: تیمی که بلاژویچ در اختیار داشت پر از بازیکنان مدعی بود؛ هرکسی برای خودش یک «یل» بود و جمع کردن چنین تیمی کار دشواری است. همانطور که گفتم، اگر این مربی به ایران نمیآمد، سالها زنده میماند! نصف عمرش را اینجا از دست داد. به نظر من نیمی از قلبش را در ایران گذاشت و رفت.
وی درباره تیم ملی حال حاضر و انتقادات به امیر قلعهنویی اظهار کرد: قبل از شروع لیگ، خود من هم به او انتقاد داشتم و میگفتم زمان جوانگرایی است. اما وقتی لیگ آغاز شد، از حرفم برگشتم. وقتی امیر قلعهنویی میخواهد بازیکنی مثل سردار آزمون را کنار بگذارد، یا بازیکن دیگری را، باید به لیگ نگاه کند. واقعاً چیزی از دل لیگ درنمیآید. فاصله بازیکنی که در اروپا یا کشورهای عربی بازی میکند، با بازیکن لیگ ایران بسیار زیاد است. پس باید حق را به امیر قلعهنویی داد. انتقاد سازنده قابل احترام است، اما بیشتر انتقادها سازنده نیست. میگویند تیم مسن است. بسیار خوب؛ از لیگ، جوانی پیدا کنید که به تیم ملی در جام جهانی کمک کند. کدامیک از منتقدان جرئت دارند بگویند آزمون را بازی ندهیم؟ یا عزتاللهی را کنار بگذاریم؟
رهبری فرد ادامه داد: به نظر من امیر قلعهنویی با داشتههایش کار بسیار سختی دارد. تیم سالها کنار هم بوده و مربی باید با همین شرایط به خودباوری تیم کمک کند. به نظر من حرفش درباره اینکه «صد درصد از گروه بالا میرویم» نوعی ایجاد انگیزه برای تیم است. در جام جهانی تیمهای زیادی اضافه شدهاند و برخی تیمها کیفیت پایینی دارند؛ بنابراین شانس صعود وجود دارد و من هم معتقدم میتوانیم از گروه بالا برویم.
بهروز رهبری فرد، بازیکن اسبق تیم ملی با حضور در برنامه «پنجره ای رو به جام» درباره جام ملتهای ۹۶ نیز توضیح داد: من و رضا شاهرودی از اولین نفراتی بودیم که آقای مایلیکهن دعوت کرده بود اما ایشان روی نظم، ظاهر و آراستگی حساسیت زیادی داشت. ما جوان بودیم و شاید کمی سر به هوا. یکبار با شلوار لی به تمرین رفتم. ایشان گفت شلوار جین نپوش، آراسته باش. من هم گفتم آقا من واقعاً یک شلوار بیشتر ندارم! اگر میخواهید آراسته باشم، برایم یک شلوار بخرید. همینها باعث شد دیگر به اردو دعوت نشوم. همان عکس معروف شلوار جین هم مربوط به همان دوره است.
بازیکن سابق تیم ملی در ادامه صحبتهایش اظهار کرد: ماجرای آن دوره پر از شوخیها و حاشیههایی بود که حالا بعد از سالها وقتی به آن فکر میکنم، میبینم واقعاً چه کارهای عجیبی میکردیم. مثلاً همین شلواری که میگویید، بله؛ آن زمان به خاطر تیپ و لباس هم بعضیها با شوخی و بعضیها جدی حرف میزدند. رضا شاهرودی هم میگفت من خودم تصمیم میگیرم با ظاهر و موهایم چکار کنم. رضا واقعاً آدم بامزه و درعینحال بازیکن فوقالعادهای بود، اما خب شیطنت زیاد داشتیم.
او در این برنامه که از آپارات اسپرت پخش شد، توضیح داد: مهدی هاشمینسب هم رفیق صمیمی ما بود و با او هم کارهای عجیب زیاد کردیم. خودمان هم قبول داریم که شاید شیطنتآمیزترین زوج کل تاریخ اردوهای تیم ملی بودیم! با جلال (اکبری) هم زیاد شوخی میکردیم؛ تا حدی که دو روز از اتاقش بیرون نمیآمد. یک بار که بیرون آمد، همان لحظه پشیمان شد! خلاصه خودش هم فهمیده بود هر وقت ما دوروبرش بودیم، بهتر است با احتیاط قدم بزند.
رهبریفرد در توضیح فضای آن دوران گفت:
حقیقت این است که بلاژوویچ هم حق داشت؛ او از فوتبال اروپا آمده بود و توقع نظم و انضباط حرفهای داشت. ما اما بچههای همان نسل بودیم؛ کلهشق، کمتجربه و خیلی وقتها هم حرفشنوی نداشتیم. مثلاً با علی دایی هم یک شوخی منشوری کردیم که هنوز هم یادم میافتد، میگویم حق داشت ناراحت شود. علی بزرگ تیم بود، اما ما آنقدر شور بودیم که در اردو دنبال راهی برای خندیدن بودیم.
او دوباره به مسیر تیم ملی برگشت و عنوان کرد: بعد از باخت مقابل بحرین، رفتیم سراغ بازیهای امارات. بازی رفت را در آزادی یکهیچ بردیم، بازی برگشت هم سههیچ در امارات بردیم و رفتیم پلیآف با ایرلند. بازی رفت خیلی مهم و پرتنش بود. یک صحنه هم بود که رحمان رضایی سر خورد و همانجا بلاژویچ به من گفت: بلند شو گرم کن! من آنقدر گرم کردم که تا داور سوت پایان را زد، هنوز گرم میکردم! دیگر بدنم مثل مایکروفر شده بود.
بازیکن اسبق تیم ملی درباره فرصتهای از دست رفته گفت: در همان بازی دو تکبهتک علی کریمی نزد. بازی برگشت هم یک تکبهتک دیگر داشت که نزد. ما میتوانستیم کار را همانجا تمام کنیم.
رهبریفرد درباره گل یحیی گلمحمدی و فضای احساسی آن مسابقه توضیح داد: گل یحیی صحنه معروفی شد، اما تلخترین شادی تاریخ تیم ملی بود. بعضیها میگفتند گریهها هم کمی اغراق داشت؛ من نمیدانم. فقط این را میدانم که اگر آن بازی را میبردیم، پاداش خوبی میدادند و بچهها واقعاً غصهدار بودند. شوخی میکردیم که شاید اگر میبردیم، به جای زمین یا پاداش نقدی، ماشین سنگین میدادند!
او با خنده اضافه کرد: بهخصوص کریم باقری که تیپ و استایلش آن زمان خیلی شبیه رانندههای کامیون بود! البته اگر این حرفها را بشنود از من شاکی میشود. ولی خب ما با هم رفاقت نزدیک داشتیم؛ هر سه ماه یکبار هم مرا میبرد انتقال خون خیابان ارجاع و خون میدادیم! حالا من هم باید گاهی با او شوخی کنم دیگر.
رهبریفرد به ماجرای بازی بحرین و دیدگاههای حاشیهای آن دوران اشاره و عنوان کرد: ببینید من سیاسی نیستم و نمیخواهم قضاوت کنم، اما همیشه یک حرفهایی درباره آن بازی بود؛ اینکه شاید آن روز اتفاقاتی قرار بود در کشور بیفتد و نمیخواستند صعود اتفاق بیفتد. من نمیدانم، نشنیدهام، فقط چیزهایی بود که مردم میگفتند. اما یک چیزی را باور دارم؛ اگر بازی بحرین را میبردیم، قطعاً به جام جهانی میرفتیم. انگار خداوند آن فرصت را جلوی پایمان گذاشته بود، ولی ما قدرش را ندانستیم.
بهروز رهبریفرد در ادامه صحبتهای خود درباره بازی با بحرین و سپس دیدار با ایرلند گفت: وقتی خودمان قدر آن موقعیت را ندانستیم، در واقع به صعود پشت پا زدیم. اگر قرار بود آن فرصت را از دست بدهیم، دیگر چه دلیلی داشت که امارات و ایرلند را ببریم و به جام جهانی برویم؟ خداوند مسیر هموار پیشِ پای ما گذاشت، اما خودمان آن را خراب کردیم. حتی علی کریمی هم که همیشه سختترین توپها را تبدیل به گل میکرد، در بازی رفت و برگشت مقابل ایرلند دو تکبهتک از دست داد. شاید همه اینها بخشی از همان حکمتی بود که بعدها میگوییم «کار خدا بود». من آدمی نیستم که بخواهم درباره دین و اعتقادات زیاد صحبت کنم، اما در بعضی لحظهها اتفاقاتی رخ میدهد که حس میکنی اگر نعمتی را قدر ندانی، نتیجهاش همین میشود.
او سپس به جو سنگین بازی در دوبلین اشاره و عنوان کرد: بازی ایرلند از سختترین مسابقاتی بود که تیم ملی تجربه کرد. من آنجا بودم؛ سرمای عجیبی داشت. روز اول تمرین که از اتوبوس پیاده شدیم، یادم هست اولین نفر علی کریمی بود. باران میآمد و هوای آنجا مثل سرمای کویر سوز داشت. علی همین که پایش را از اتوبوس پایین گذاشت، انگار پایش خشک شد! اینقدر سرد بود. روز مسابقه هم فضای ورزشگاه سنگین بود. تعدادی از ایرانیهایی که مخالف تیم بودند در ورزشگاه حضور داشتند و ما را اذیت میکردند. ایرلندیها هم که هواداران بسیار پرشوری داشتند. با این حال، تیم ملی ایران واقعاً خوب بازی کرد فقط بدشانس بودیم. من معتقدم نتیجه بازی بیشتر از آنکه فنی باشد، یک جور تقدیر بود.
بهروز رهبریفرد درباره جام ملتهای ۲۰۰۰ بیان کرد: در همان تصاویر قدیمی، پشت سر من مربی برزیلیمان را میبینید؛ همان آقای براگا. روزی که میخواست ایران را ترک کند، من و مهدی هاشمینسب کاری کرده بودیم که شش تا قلیان خریده بود! ما اولین روز قلیان به او داده بودیم. حتی یکبار او را بردیم فرحزاد. روزی هم که میخواست برگردد برزیل، دیدیم دو سه قلیان درجهیک خریده و با خودش میبرد!
او درباره شوخیهای بازیکنان با جلال طالبی گفت: آقا جلال را خیلی اذیت میکردیم. یک ویدیو هم بعدها منتشر شد که پرویز برومند نشسته بود و ادای او را در میآورد و ما هم در اتاق نشسته بودیم و میخندیدیم. واقعیت این است که انگار بیشتر برای خوشگذرانی رفته بودیم تا یک تورنمنت رسمی. ما لحظهشماری میکردیم که آقا جلال بیاید اردو؛ چون میدانستیم کلی شوخی و خنده در پیش است. آقا جلال تازه از آمریکا برگشته بود و بعضی کلمات را اشتباه تلفظ میکرد یا اسمها را جابهجا میگفت. مثلاً همه ما را با فامیلمان صدا میزد. به من میگفت: رهبرجان، به مهدی میگفت هاشمجان. در حالی که ما اصلاً دو تا هاشم نداشتیم. به کریم باقری هم میگفت: باقرجان عزیزم بیا اینجا. من هم به او میگفتم آقا جلال، این «عزیزم» را نگو، فوتبالیست ایرانی ظرفیتش پایین است! اما گوش نمیکرد.
این بازیکن پیشکسوت اظهار کرد: یکبار در بازی دوستانه با قطر، من دفاع چپ بودم. آقا جلال آمد کنار خط و گفت: شاهرخ! من نگاه کردم، ما شاهرخ نداشتیم! دوباره گفت: شاهرخ جان! آخر سر رفتم گفتم: آقا جلال، شاهرخ نداریم! گفت: پس او کیست؟ گفتم: داریوش یزدانی. گفت: داریوش شماییزاده؟ ستار؟ بگو برگردد! یعنی واقعاً اینطور بود.
او درباره وضعیت بازیکنان در لبنان ادامه داد: در لبنان بیشتر زمانمان بیرون از هتل بود. محیط بیروت برای خیلی از بچهها جذاب بود و تا جایی که میشد میرفتند گردش. حتی یکبار ساعت چهار صبح، همه با هم به هتل برگشتیم! چون همه دیر برمیگشتند! واقعاً بیکار بودیم و وقتی خسته میشدیم، مجبور بودیم به هتل برگردیم وگرنه همان جا میخوابیدیم!
رهبری فرد درباره کیفیت تیم گفت: اما از نظر فوتبالی یکی از بهترین تیمهای چند دهه اخیر بودیم. بهترین بازیکنها کنار هم بودند، اما بهشدت بینظم. آنقدر حس امنیت و راحتی داشتیم که کمتر کسی تمرکز لازم برای یک جام رسمی را داشت. برای همین، حذف از کره جنوبی خیلی تلخ بود؛ چون اصلاً نباید میباختیم. اگر استراحت درست داشتیم و اینقدر بینظمی نبود، صددرصد قهرمان میشدیم.
وی گفت: تیمی که بلاژویچ در اختیار داشت پر از بازیکنان مدعی بود؛ هرکسی برای خودش یک «یل» بود و جمع کردن چنین تیمی کار دشواری است. همانطور که گفتم، اگر این مربی به ایران نمیآمد، سالها زنده میماند! نصف عمرش را اینجا از دست داد. به نظر من نیمی از قلبش را در ایران گذاشت و رفت.
وی درباره تیم ملی حال حاضر و انتقادات به امیر قلعهنویی اظهار کرد: قبل از شروع لیگ، خود من هم به او انتقاد داشتم و میگفتم زمان جوانگرایی است. اما وقتی لیگ آغاز شد، از حرفم برگشتم. وقتی امیر قلعهنویی میخواهد بازیکنی مثل سردار آزمون را کنار بگذارد، یا بازیکن دیگری را، باید به لیگ نگاه کند. واقعاً چیزی از دل لیگ درنمیآید. فاصله بازیکنی که در اروپا یا کشورهای عربی بازی میکند، با بازیکن لیگ ایران بسیار زیاد است. پس باید حق را به امیر قلعهنویی داد. انتقاد سازنده قابل احترام است، اما بیشتر انتقادها سازنده نیست. میگویند تیم مسن است. بسیار خوب؛ از لیگ، جوانی پیدا کنید که به تیم ملی در جام جهانی کمک کند. کدامیک از منتقدان جرئت دارند بگویند آزمون را بازی ندهیم؟ یا عزتاللهی را کنار بگذاریم؟
رهبری فرد ادامه داد: به نظر من امیر قلعهنویی با داشتههایش کار بسیار سختی دارد. تیم سالها کنار هم بوده و مربی باید با همین شرایط به خودباوری تیم کمک کند. به نظر من حرفش درباره اینکه «صد درصد از گروه بالا میرویم» نوعی ایجاد انگیزه برای تیم است. در جام جهانی تیمهای زیادی اضافه شدهاند و برخی تیمها کیفیت پایینی دارند؛ بنابراین شانس صعود وجود دارد و من هم معتقدم میتوانیم از گروه بالا برویم.