به گزارش خبرگزاری حوزه، در سالهای اخیر راجع به وضعیت سینمای ایران و تحلیل و بررسی مسائل و مشکلات آن بسیار صحبت شده چه در قالب برنامههای تلویزیونی و چه در پلتفرمهای اینترنتی، ضمن آن که مقالات و گزارشهای پرشمار و قابلتوجهی نیز در روزنامهها و مجلات در همین رابطه منتشر شده است. با این حال همچنان باب سخن و تحلیل در این زمینه باز است.
از نگاه دکتر سیدعلی روحانی، عضو هیئت علمی دانشگاه هنر و مدرس سینما، یکی از مشکلات جدی سینمای ایران ناظر به نوع نگاه و رویکرد مدیران و فیلمسازان به آن است.
دلزدگی مخاطب از سینما با تماشای برخی آثار
وی نظر خویش را در این خصوص چنین بیان میدارد: یک مشکل جدی سینمای ایران همین است که وقتی تولیدات انبوه داریم نمیتوانیم مُدام فیلم بدبینانه تولید کرده و نمایش دهیم، در عین حال باید توجه داشت که مسأله امید و مباحثی از این قبیل، قربانی دولتی بودن سینمای ایران شده، ضمن آنکه برخی از فیلمها در سینمای ایران به نحوی تولید و عرضه میشوند که مخاطب با مشاهده ناکامیها و ناامیدیها و محتوایی از این قبیل در آنها، از این آثار دیر یا زود، خسته و دلزده میشود.
وی همچنین میافزاید: انسان نمیتواند این میزان از تاریکی و ناامیدی در برخی آثار سینمایی را قبول کند و مشخص نیست اصلاً چه منطقی پشت این قضیه وجود دارد. از سوی دیگر به هر حال باید توجه داشت که در رابطه با هر فیلمی یک فرد یا یک مجموعه مهمی پشت آن قرار دارد ضمن آن که یک بُعد قضیه به تهیه کنندگان آثار برمیگردد از این حیث که میبینیم برخی از این افراد، سالها در تلویزیون آثار ارزشی میسازند و بعد همینها در شبکه نمایش خانگی طور دیگری کار میکنند و محصولشان از جنس دیگری است و انسان نمیداند که این تناقض در نوع پرداختن به موضوعات را چگونه تحلیل کند.
وقتی تولید فیلمهای اخلاق مدار و امیدآفرین اولویت نیست!
مدرس سینما در ادامه سخنان خود میگوید: از سوی دیگر در قاموس هنر هفتم وطنی هنوز متأسفانه عده ای متوجه اهمیت مقوله فلسفه فیلم و نوع پرداختن به درام نشدهاند و لذا با وجود برخی تلاشها، کارهایشان نمیتواند خروجی مطلوب را داشتهباشد، ضمن آنکه ما فرمهایی را در ایران برگزیدهایم که مسائل اخلاقی و فضایل انسانی و بحث امیدآفرینی در آنها جزو اولویتها نیست.
آرش فهیم، روزنامهنگار و منتقد سینما نیز معتقد است: متأسفانه در بخش قابل توجهی از آثار سینمای کشور، شاهد نشانههایی از یأس و ناامیدی هستیم و حال آنکه تشدید این وضعیت با باورهای ملی و دینی و هویت تاریخی ما که همواره بر امید و حماسه و مبارزه تأکید داشته، در تعارض جدی است.
لزوم توجه به هویت و فرهنگ ایرانی در آثار سینمایی
وی همچنین اظهار میدارد: این در حالی است که حقیقتاً اگر کسی، ایران و هویت ایرانی را بشناسد با وجود پرداختن به مسائل و مشکلات و چالشهای اقتصادی و اجتماعی و حتی سیاسی در اثر هنری و بهخصوص سینما، دچار یأس و ناامیدی نمیشود و لذا حتی در پرداختن به مساله تلخی چون جنگ، برآیند کار او امیدوارانه خواهد بود. همچنین نمیتوان منکر این شد که تلخترین ژانر در همه جای دنیا، ژانر سینمای جنگ است اما با این حال در ارتباط با سینمای دفاع مقدس، نتیجه حماسه و امید بوده و ما معنای زندگی را در روح کارها مشاهده میکنیم.
فهیم با اشاره به تأثیر جریان روشنفکری بر برخی از افراد سینماگر در دهههای مختلف میگوید: فضای روشنفکری کشور ما در عین حال که رویکرد اعتراضی ذاتی داشته، در پدیدآمدن این وضع دخیل بوده البته باید نگاه جامعتری به این قضیه داشتهباشیم، ضمن آنکه وضعیت نادرست سیستم دانشگاهی ما بهخصوص در بحث علوم انسانی و فضای هنری و رسانهای نیز در این مساله تأثیرگذار بوده است.
سینمای ایران در حال پوستاندازی است
روزنامهنگار و منتقد سینما خاطرنشان میکند: سینمایی که به زندگی واقعی انسان بپردازد با وجود رویکرد گاه تلخ در نهایت امید آفرین است و بر این اساس معتقدم سینمای امید اجتماعی، فراتر از سیاه نمایی یا سفید نمایی است و نه شعارزده است و نه صرفاً بهدنبال نمایش تلخی هاست. آنچه امید را در سینمای ما تبلور میبخشد، به تعبیر شهید آوینی توجه به سینمای مبارزه است. کسی که میخواهد به هویت ایرانی برگردد باید سینمای مبارزه را مورد توجه خود قرار دهد.
وی می افزاید: در سالهای اخیر، سینمای ایران در حال پوست اندازی است و کورسوی امیدی شکل گرفته تا با روی کارآمدن نسل جدیدی از سینماگران بهسمت سینمای مبارزه حرکت کنیم که در عین نگاه واقع گرایانه، بهدنبال احیای امید در جامعه ایرانی است.
هنر-صنعت بودن سینما باید مورد توجه قرار گیرد
سعید مستغاثی، منتقد و مدرس مطرح سینما در یکی از گفتگوهای خویش به نکته بسیار مهم و درستی اشاره میکند و آن هم این که سینما هنر محض نیست، بلکه "هنر-صنعت" است و به همین خاطر باید واجد صنعتی در حد و اندازه استاندارد باشد تا بتواند به درستی نقش خود را ایفا کند.
وی در توضیح همین سخن اضافه میکند: وقتی میگوییم وضعیت استاندارد، منظورمان شکستن شاخ غول نیست، بلکه بحث از کف ماجرا و ملزومات یک پدیده است. فرض کنید برای نوشتن داستان یا رمان، ملزوماتی چون قلم، کاغذ یا کامپیوتر لازم است، همچنین رعایت یک سری قوانین مانند دستور زبان. چه فارسی بنویسید و چه انگلیسی، نباید کلمات را غلط بنویسید و جملهبندی شما باید درست باشد. قواعدی وجود دارد که باید رعایت شود. حتی شعر سپید هم قواعدی دارد و نمیشود هرکس هرطور که خواست چیزی بگوید. مسئله ما همین رعایت «کف» قواعد است. یعنی وقتی فیلمنامهای به دست شما میرسد، حداقل غلط املایی نداشته باشد. مثلاً «ضابطه» را با «ز» یا «ظواهر» را با «ض» ننوشته باشد.
وی همچنین میافزاید: متأسفانه در مدتی که حدود ۳۸۰ فیلمنامه در شورای پروانه ساخت خواندیم، اغلب این فیلمنامهها مملو از اغلاط املایی بود؛ مسائل انشایی به جای خود. یعنی حتی مسائل ابتدایی یک فیلمنامه هم رعایت نشده بود. حالا قواعد فیلمنامهنویسی اینکه شخصیتپردازی ندارد، درام ندارد، شروع و پایان مشخصی ندارد و… به کنار؛ میگوییم آنها برای بعد. اما دیگر نباید «سه» را با «صاد» نوشت. اینها کف ماجراست.
سینمای نمایشی یا سینمای گفتاری!؟
مستغاثی با بیان این نکته که به هر حال سینما در زمرهی هنرهای نمایشی به شمار میرود و نه هنرهای گفتاری میگوید: به همین خاطر بنده معتقدم که فیلم سینمایی ساختن با سخنرانی کردن و یا بیانیه دادن تفاوت میکند، چرا که هنگامی که در عرصه هنرهای نمایشی که سینما در رأس آنها قرار دارد، کار میکنید، باید با تصویر و نمایش حرفتان را بزنید، نه با صرف حرف زدن و حال آن که متأسفانه باید بگویم چیزی در حدود نود درصد سینمای ما حرف زدن است. دوستان میخواهند با دیالوگ حس بدهند، در حالی که اینگونه حس برانگیخته نمیشود. از تصویر، میزانسن، تدوین، شخصیتپردازی یا حتی تیپسازی استفاده نمیکنند. خب، این چه سینمایی است؟ دیگر نمیتوان نام آن را سینما گذاشت؛ چیز دیگری است.
وی اضافه می کند: به جز مباحثی همچون قوانین مربوطه، شوراهای پروانه ساخت و نمایش و امثال اینها، مسئله اصلی، سواد و دانش خود فیلمساز است. کسی که ادعای فیلمسازی دارد، باید سواد فیلمنامهنویسی، سواد فارسی و ادبیات داشته باشد. در همین رابطه به شدت لازم است کتاب خوانده باشد و فیلم دیده باشد. وقتی برخی فیلمسازان خارجی، مانند الیور استون که به ایران آمده بود، یا ترنس مالیک و دیگران صحبت میکنند، میبینیم که چقدر معلومات دارند. فیلمساز ما نباید وقتی دهان باز میکند، سخنان بیپایه بر زبان بیاورد؛ این یعنی بیسوادی محض!
گزارش از: سیدمحمدمهدی موسوی