سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بهاره گلپرور؛ مرتضی ممیز را به زعم هم حرفهایهای او، اگر اغراق نباشد، «پدر گرافیک مدرن ایران» میدانند که در پایهگذاری ساختار حرفهای طراحی گرافیک ایران، تربیت نسلهای متعدد طراح و شکلدهی به هویت بصری معاصر، بسیار کمنظیر و تعیینکننده بود. او همواره تلاش میکرد در آثارش، با استفاده از خط فارسی، نمادهای ایرانی و موتیفهای سنتی، گرافیک مدرن جهان را با فرهنگ و نمادهای ایرانی پیوند بزند و آن را در قالب بیانی مدرن و مینیمال ارائه کند؛ این تلاش او را در نمونه پوسترهای فیلم و تصویرسازی کتابها و مجلات که انجام داده است میبینیم. او هرگز پوستر را فقط یک اعلان نمیدید؛ برای او پوستر یک روایت بصری بود. نگاه او به طراحی، نگاه به تفکر بود نه صرفاً زیبایی. ممیز از اولین کسانی بود که لوگوتایپ فارسی را بهشکل حرفهای توسعه داد و لوگوتایپهای معروف او همچنان بعد از گذشت سالها فعالاند و زبان خاصی از تایپوگرافی را رایج کرد.
همزمان با سالگرد درگذشت این هنرمند، درباره ویژگیها و آثار مرتضی ممیز با علیرضا وکیلی، مدرس دانشگاه و عضو انجمن طراحان گرافیک و عضو هیئت مدیره انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
مرتضی ممیز را اغلب «پدر گرافیک مدرن ایران» مینامند. از نگاه شما این عنوان تا چه اندازه دقیق است و میراث اصلی او را در چه میدانید؟
درباره دقیق بودن این عنوان طبیعتاً نمیشود دفاعی داشت؛ هر چند خود مرتضی ممیز هیچ وقت به چنین عناوینی تمایل نداشت و همیشه با شوخی این عنوان را رد میکرد ولی به خاطر مجموعه کارهایی که در حوزه لوگو، جلد کتاب و پوسترهای مختلف انجام داد میتوان از او به عنوان پدر گرافیک مدرن ایران نام ببریم. او در تمام این کارها استمرار داشت و همیشه با یک جستجوی خلاقانه و اصطلاحاً آوانگارد از سمت او مواجه بودهایم و از این بابت قابل دفاع است.
اگه بخواهید نقشی که مرتضی ممیز در شکل گیری زبان بصری معاصر ایران ایفا کرد را خلاصه کنید، مهمترین ویژگی این زبان از نظر شما چه بود؟
در کار گرافیک همیشه با یک سفارش دهنده مواجهیم؛ سفارش دهنده ای که گاهی ممکن است به زبان بصری ما آشنا نباشد و ما باید او را قانع کنیم. همیشه فکر میکنم مهمترین کاری که مرحوم ممیز انجام داد ایجاد این گفتمان و ارتباط با سفارش دهنده بود. اگر از زاویه خود کارها بخواهیم بررسی کنیم، تقریباً در تمام کارهای مرحوم ممیز با یک نوع خلوص رفتاری در المانها و پیامها مواجهیم، این چیزی است که در لوگوهایی که طراحی کرده بارز است و در جلدها و پوسترها و موارد دیگر او نیز به فراوانی میبینیم. ممیز با وجود اینکه در دورهای میزیست که در دنیا مکتب پوستر لهستان را داشتیم و استیلای آن را در کشورهای دیگر هم میدیدیم، به شکل بسیار خاصی به زبان بصری خود رسید و آن را پرورش داد؛ یعنی استفاده درست از خط و تصویر در کنار هم. در مکتب پوستر لهستان در واقع شاهد استیلای مطلق تصویر هستیم در صورتی که ممیز در همان دوره و در کنار طراحان هم نسل خود یک زبان دیگری از ارتباط تصویری نوشت و ایجاد کرد. تقریباً در بسیاری از جلدها یا پوسترهای سینمایی شما با جایگاه ویژه این خط و نوشتار مواجهید.
در اکثر پوسترهای سینمایی او نمونههای موفق لوگو تایپهایی داریم که تا پیش از آن چندان مرسوم نبود. حتی مثلاً در طراحی مواردی مثل لوگوی «موزه رضا عباسی» از افراد سرشناس دیگر در این رشته کمک میگیرد، برای نوشتهاش سراغ محمد احصایی و برای نظمدهی بخشی از آن سراغ آیدین آغداشلو میرود. نهایتاً خروجی که تحویل میدهد هنوز بعد از دهها سال پرقدرت و ویژه مانده است. استفاده مینیمالی که مرحوم ممیز از فرمها داشت، در عین حال تلاش در شفاف بودن پیامی بود که میخواست از این فرمها به مخاطب برساند. به نظر من خلاقیتهای او در طراحی لوگو از آن مواردی است که زبان بصری ما را به شکل قابل فهمی ارتقا داد.
از هنرمندان دیگر هم در کار خود کمک میگرفت؟
بله. به فراوانی. به جز لوگوی «موزه رضا عباسی»، در لوگوی فیلم «غزل» هم یکی از متمایزترین لوگو تایپهای تاریخ گرافیک ایران است که به دفعات دیدهایم در جاهای مختلف از آن کپی کردهاند از دوستانی کمک گرفته بود. منظور اینکه او الزامی بر محدود شدن به اطلاعات شخص خود نبود، یعنی خروجی کار آنقدر برایش مهم بود که برای اینکه به بهترین شکل آن را به سرانجام برساند از افراد دیگری هم برای بهتر شدن کارش کمک میگرفت. برای من بیشتر این بخش از کارش جذابیت دارد که این فرد تلاش میکند آن کار را به بهترین شکل انجام بدهد حتی اگر به طور فردی در کار دخالت نداشته باشد و افراد دیگر هم در آن سهیم باشند.
رویکرد ممیز در طراحی پوستر و جلد کتاب چطور بود و چه تفاوتی با نسلهای قبل از خودش داشت؟
در تاریخ گرافیک ایران، مرحوم ممیز نسل دوم طراحان گرافیک ایران محسوب میشود. همانطور که خودش بارها در مصاحبهها و متون مختلف اشاره کرده است، برای اولین بار کار در حوزه گرافیک را در دفتر مرحوم محمد بهرامی شروع کرد. وقتی در این حوزه صحبت از نسل قبل میشود، با یک سنتی طرفیم که از نقاشی برخاسته بود. در دفتر مرحوم بهرامی به جز مرتضی ممیز، آیدین آغداشلو، پرویز کلانتری، علیاکبر صادقی و بسیاری دیگر از عزیزان در این حوزه کار میکردند.
در آن زمان با یک کلمه مرسوم به نام «نقاش تبلیغاتی» مواجه بودیم که حتی اگر بعد از دانشکده و تحصیل در رشته گرافیک سراغ چنین کاری میرفتند، گویا یک امتیاز منفی برایشان از دید دیگران محسوب میشد. برای همین وقتی صحبت از نسل قبل میشود، اگر آن شرایط فراهم نمیشد، افرادی مثل مرتضی ممیز، فرشید مثقالی، قباد شیوا و دوستان دیگر به شکل دیگری رشد پیدا میکردند. ولی با این وجود دوره قبل از ایشان آنچنان از منظر گرافیک قابل سنجش نیست. برای اینکه آمیزهای بود از نقاشیهایی برای یک هدف خاص.
ما در زبان بصری مرحوم ممیز با حضور نوشته به شکل خاص و ویژه طرفیم که پیش از آن نداشتیم. در نسل قبل با حجم زیادی از زبان تزیینی یا نقوشی مواجهیم که مرحوم ممیز به عمد از اینها دوری میکرد و در عین حال آنها را با یک زبان بصری متفاوت و بسیار مدرن در کارهایش میآورد. کارهایی که به شدت ایرانی و متمایز هستند. برای همین مقایسه مرحوم ممیز با نسل قبل از خودش نمیتواند اتفاق درستی باشد. ولی به هر حال ادامه یک سنتی است؛ پیشینیان او اعم از مرحوم هوشنگ کاظمی، محمد بهرامی و صادق بریرانی زمینه را مساعد کردند و سایر دوستان با درایت و هوشمندی گرافیک ما را رشد دادند.
او در طراحی جلد کتاب چطور بود؟ آیا میتوان گفت که ممیز طراحی جلد کتاب را وارد مرحله تازهای کرد؟ این طرح جلدها چقدر در اندازه خودش آوانگارد بود؟
کاملاً آوانگارد بود. هر چند نمونههایی که پیش از مرحوم ممیز، محمد بهرامی روی جلدها کار می کرد بسیار قابل دفاع است اما استفاده مرتضی ممیز از نوشته در یک جایگاه ویژه و با یک یونیفرمسازی که برای انتشارات مختلف با یک زبان بصری متمایز کار میکرد، بسیار شاخص بود.
همچنین مرحوم ممیز تصویرسازیهایی دارد که برای یک موضوع مشخص و یک کتاب انجام میداد. در آن زمان و حتی اوایل انقلاب مقولهای به نام دیجیتال نداشتیم یعنی همه این جستجوها، تلاشها و نوآوریها در یک فضای خلاقانه شکل میگرفت و این ایدهها در بستر امکانات موجود تبدیل به یک خروجی مانند جلد کتاب میشد. جلدهایی که بعد از گذشته ۵۰- ۶۰ سال، با وجود اینکه اتفاقات زیادی در این سالها برای گرافیک ایران افتاده، کماکان آنها را آوانگارد میدانیم. پیش از انقلاب تنها هنرمندی که از ایران عضو انجمن بینالمللی طراحان گرافیک (AGI) بود، مرحوم ممیز بود که خود این موضوع میزان آوانگارد بودن این فرد را نشان میدهد که حتی از خارج از کشور کارهایش دیده میشد.
میتوان گفت همین قدر در طراحی پوسترهای سینمایی آوانگارد بود؟
بله در پوسترهای سینمایی پیش از انقلاب او پوستر فیلمهایی مانند «غزل»، «ملکوت»، «غریبه و مه»، «گوزنها» و فیلمهای دیگر به چشم میخورد که در زمان خودش بسیار ویژه و شاخص بودند.
در طراحی پوستر سینمایی عبارتی میان طراحان است که اصطلاحاً به طنز و طعنه میگویند: «پوسترهای کلهای»! یعنی پوسترهای سینمای ما اکثراً از چهره افراد و بازیگران سرشناس شکل گرفته و پیش از انقلاب این موضوع بسیار زیاد بود. مرحوم ممیز این سنت را شکست به طوری که تا امروز هم ادامه پیدا کرده است. او شکل دیگری از پوستر فیلم را طراحی کرد. آن هم در دهه ۵۰ که سفارش دهندهای که برایش مهم بود پوستر چقدر در فروش فیلم کمک میکند، را باید قانع میکردند.
بعد از انقلاب ما هم یک سری پوستر بسیار خوب از مرحوم ممیز داریم، مثل پوستر فیلم های ناصر تقوایی مانند «ای ایران» و «ناخدا خورشید» یا فیلمهای دیگر. ولی جالب است که این پوسترها برای خارج از کشور طراحی شده بودند. یعنی تهیهکنندهها و پخش فیلمها میدانستند که ممیز در طراحیهایش یک زبان متفاوت بهروز مبتنی بر یک زبان بصری دارد و ترجیح میدادند که پوسترهای نمایشهای خارجیشان پوستری باشد که ممیز طراحی کرده باشد. این موضوع برای من بسیار جالب است. کما اینکه در پوسترهای سینمایی مرحوم ممیز نمونههای بسیار شاخصی مانند فیلم «خانه دوست کجاست» با آن پوستر بسیار مینیمالیسم و آوانگارد خاصش وجود دارد.
به نظر شما آیا میتوانیم ممیز را هنرمندی نشانهشناس تلقی کنیم؟ مهمترین نشانههای تکرار شونده در آثار او چه چیزهایی است؟
به نظرم به طور مشخص مرحوم ممیز را نمیتوانیم به عنوان یک هنرمند نشانه شناس بدانیم ولی در مروری بر آثارش به فراوانی میتوانیم نشانههایی را ببینیم که دال بر همین مفهوم سمیوتیک یا نشانهشناسی است. برای مثال رفتاری که ممیز با نوشته در طراحی کرد. شاید برای اولین بار بود که نوشته را از جایگاه یک متن قابل خواندن به سطحی از یک عنصر بصری رساند. به نظر من این یک نشانه میتواند باشد. همچنین استفاده از نقوش و عناصر سنتی و هندسی که ساده هستند نیز یک مفهوم از نشانهشناسی است. یعنی کاری که ممیز انجام داد بر مفهومی دلالیت دارد که در آن نشانهای از یک مفهوم کلیتر وجود دارد. همچنین مینیمالیسمی که در کار او وجود دارد را می توان رد پای نشانهشناسی در کارهایش دانست.
یکی دیگه از کارهایی که ممیز انجام داد نهادسازی بود؛ از انجمن صنفی طراحان گرافیک گرفته تا آموزش آکادمیک به هنرجویان. امروز این نهادها در چه وضعیتی قرار دارند؟
وقتی راجع به جایگاه امروز نهادی مثل انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران که مرحوم ممیز از پایهگذارانش بوده بخواهیم حرف بزنیم طبیعتاً باید در بستر زمان مکان و جغرافیا گفتوگو کنیم. به هر حال این انجمن در ایران، تهران و در شرایطی که وجود دارد، در حال رشد است و به هر حال از شرایطش تاثیر میپذیرد. در نیمههای دهه ۵۰ مرحوم ممیز تلاش کرد که نهادی را به عنوان سندیکای گرافیستهای ایران تاسیس کند که بعد به ماجرای انقلاب رسید، تا سالها اتفاق خاصی نیفتاد.
در دهه ۶۰ هم دوستان تلاش کردند که یک نهاد صنفی با عنوان «شرکت تعاونی تهیه و توزیع ملزومات حرفهای طراحان گرافیک ایران» تاسیس کنند که آن هم دو سال بیشتر دوام نیاورد. ولی در سال ۷۶ وقتی مرتضی ممیز و تعداد دیگری از طراحان کشور، به اتفاق انجمن صنفی طراحان گرافیک را پایهگذاری کردند و از آن سال تا امروز رشد آن کاملاً قابل فهم و دفاع است. با توجه به شرایط امروز جامعه ایران که پر از تناقضات و مشکلاتی است که همه ما درگیر آنیم، در این سالها انجمن صنفی مفهوم گرافیک را به شکل قابل فهمتری وارد لایههای جامعه کرده است. برای مثال، هر سال انجمن یک نرخنامهای را تصویب و منتشر میکند؛ جدا از اینکه برخی از سازمانها نرخ را بپذیرند یا نه، از آن به عنوان یک منبع و یک خط کش قابل اندازهگیری توجه میکنند. مرحوم ممیز پایهگذار آن بوده و به نظر من با همه این شرایطی که عنوان کردم، جایگاهی که این نهاد داشته در این سالها کاملاً قابل دفاع است.
به نظر شما اگر که مرتضی ممیز زنده بود، مهمترین دغدغه او در مورد وضعیت گرافیک ایران چه بود؟
بعد از ممیز ما وارد فضای دیجیتال شدیم البته بخشی از سال های پایان عمرش نیز در این فضا بود. ولی کماکان حتی اگر خروجی تعدادی از پوسترها یا جلدهایش توسط سیستمهای دیجیتال به سرانجام رسیده، منطق و نظام فکریش همان چیزی بود که پیشتر با دست و با یک تفکر دیگری انجام میداد. یعنی دیجیتال هیچگاه وارد نظام فکری مرحوم ممیز نشد. من به خوب یا بد استفاده از فضای دیجیتال کاری ندارم و صرفاً روایت میکنم.
ما فضای دیجیتال در کامپیوتر و عکاسی را داشتیم و دوربینها از سیستمهای آنالوگ به سیستمهای دیجیتال ارتقا پیدا کردند. همچنین در یکی دو سال اخیر مفهوم هوش مصنوعی به شکل افسار گسیختهای گسترش پیدا میکند. اما اگر امروز مرحوم ممیز زنده بود تلاش میکرد که کماکان در کنار این همه انقلابهای دیجیتالی که ما تجربه کردیم، مفهوم دیزاین و یک زبان بصری معنادار و نه بازی با ابزارهای جدید را به نسل جدید منتقل کند. چیزی که ما الان کم داریم و با مطالعه کارهای مرحوم ممیز میتوانیم به آن دست پیدا کنیم این است که
در صحبت از دیزاین و گرافیک، هوش مصنوعی کامپیوتر و مواردی از این دست، ابزار هستند. هر چند بخشی از تفکر طراحان قدیمی از این عنصرهایی که نام بردم، وامدار است ولی اگر مرحوم ممیز امروز زنده بود مهم ترین دغدغهاش این بود که بتوانیم به مفهوم دیزاین و زبان بصری مقید باشیم.
مطمئن هستم اگر مرحوم ممیز امروز زنده بود تمام تلاش خود را میکرد که این چتر خانواده طراحان گرافیک گستردهتر شود و افراد بیشتری کنار هم قرار بگیرند و بتوانند به یکدیگر در جهت ارتقای جایگاه گرافیک در ایران و جهان کمک کنند.
به نظر شما گرافیک ایران تاکنون چه چیزهایی از ممیز آموخته و چه چیزهایی را از دست داده؟ نسل جدید چطور میتواند با آثار مرتضی ممیز ارتباط برقرار کند بدون اینکه تقلید کند؟
نسل جدید میتواند زبان بصری و مفهوم دقیق دیزاین را در کارهای ممیز پیدا کند. مفهوم نوشتار و تایپوگرافی به نوعی اولین بار توسط مرتضی ممیز انجام شد. البه شاید این حرف مطلق نباشد ولی برای اولین بار در مجموعه کارهای ممیز شاهد آنیم. این میراثی است که از او به جا مانده و ما میتوانیم به آن تکیه کنیم. همچنین نهادسازیهایی که او انجام داد. مثل انجمن طراحان گرافیک.
امروز برخی از دانشجویان متولد دهه ۸۰ که در کلاسهای من حضور دارند، مرتضی ممیز را نمیشناسند یا جایی درباره او مطالعه نکردهاند. ما بینیاز از گذشتگان نیستیم و ماجرا شبیه داستان اختراع چرخ است. گذشتگان کارهایی انجام دادهاند که همیشه میتواند راهگشا باشد. اگر من به عنوان طراح کارهای ایشان را دیده باشم و طراحی کنم قطعاً متفاوت است. به همین دلیل، نسل جدید حتماً نیازمند آن است که کارهای نسل گذشته را ببیند و مطالعه کند که فرم ها، نوع زبان بصری و نوع مینیمالیسمی که در کار او بوده چگونه بوده و او چطور به چنین زبان بصری مینیمالی رسیده است.
مطالعه این فرایند برای نسل جدید خیلی ارزشمند است. مفهومی که ما در ایران همیشه با آن درگیر هستیم این است که ایرانی باشیم. کارهای ممیز به گونهای بود که در عین اینکه می تواند جهانی عمل کند، از یک خاستگاه ایرانی و سنتی برخوردار است. او توانست این مفهوم را رشد دهد و در آموزش بسیار پررنگ بود. بیش از ۱۰ جلد کتاب از مجموعه آثار او منتشر شده که هر کدام قابل دسترسی است. اینکه گرافیک در تمام کارهایی که مرحوم ممیز انجام داده یک بازی بصری نیست، فهم این نکته به طراحان امروز و جوانترها بسیار کمک میکند تا کارهای متفاوتتری ارائه دهند.
کدام یک از آثار مرتضی ممیز و دوره کاری او را نقطه عطف میدانید؟ چرا؟
این سوال سختی است. چند سال پیش نشر مشکی مجموعه تصویرسازیهای ممیز را در دو جلد بسیار قطور منتشر کرد که برای من به عنوان طراح که آثار او را در مجلات و کتابهای مختلف دیده بودم شگفتآور بود. حجم زیادی از تصویرسازیهایی که انجام داده بود جدا از آثار گرافیکی بسیار قابل توجه بود.
یکی از آثار قابل توجه ممیز طراحی لوگو و هویت بصری است که انجام داده است. لوگو تایپهایی که در جلد کتاب یا پوستر مینشیند همیشه برای من شگفتیآور بوده است. مثل لوگوهایی که همواره اطرافمان می بینیم که در عین سادگی پر از مفاهیم است. مثل همان لوگوی موزه رضا عباسی و لوگوی شهرداری تهران، آتش نشانی، استاندارد و…. برای من لوگوهای ممیز به دلیل وجه نشانهشناسانه و مینیمالی که دارد بسیار جالب است.چیزی هم که در لوگو برای من همیشه عجیب است این است که چگونه مرحوم ممیز ۵۰ سال پیش این لوگو را برای مدیرانی که ۵۰ سال پیش زندگی میکردند و اطلاعات امروز رو نداشتند به سرانجام رساند و تصویب کرد.
در میان طراحی های لوگوی او لوگوی سایپا نیز در عین سادگی بسیار زیباست.
بله. مرحوم ممیز لوگوی سایپا را از یک سری نقوش واقع در کتیبه سردر گنبد سرخ مراغه الهام گرفته و اینکه او توانست در آن زمان این موضوع را به مدیران وقت سایپا بقبولاند داستانی داشت. با این حال لوگوی قابل دفاعی است. همچنین لوگوی گمرک ایران و لوگوی مجلات مختلف را می توانیم نام ببریم که زمان خودش واقعاً بدعت و نوآوری بسیار خاصی بود.
∎