به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، امروز جشنواره جهانی فیلم فجر بعد از چندسال بار دیگر به صورت جداگانه برگزار میشود. اقدامی که برگزار کنندهها، آن را اقدامی مهم برای بازتاب و انعکاس هویت ملی ایران معرفی کردهاند و باید دید چقدر در تحقق این شعارها موفق عمل میکنند. در کنار این و با توجه به جنگ 12 روزه که آن را پشت سر گذراندیم و همچنین فجایع غزه، بخش مقاومت که امسال عنوان «زیتون شکسته» را دارد، نیز برگزار میشود. البته طبق وعده دبیر جشنواره بخش عکس و فیلم جشنواره نیز راوی موضوع مقاومت و صلح است و به نوعی بخش جنبی زیتون شکسته میتوان آن را در نظر گرفت. که البته در انتخاب نام این بخش بیدقتی صورت گرفته و این انتخاب قابل انتقاد است.
با برگزاری جشنوارهها طبیعتاً موضوعات و مسائل سینمایی و فرهنگی و حتی سیاسی و اجتماعی ضریب پیدا میکنند. از این منظر مسأله مقاومت نیز توجه جدی پیدا میکند خاصه بعد از مسائل مرتبط با غزه که به آن اشاره شد. جشنواره جهانی فیلم فجر نیز از این قاعده مستثنا نیست و انتظار این است که این بار امانت را به خوبی در این دوره بر دوش بکشد. چراکه نقش سینما به عنوان رسانهای تأثیرگذار در روایت تاریخ، بازنمایی رنج انسان معاصر و شکلدادن به افکار عمومی بسیار برجسته است. در جهانی که روایتها و جریانهای رسانهای اغلب در انحصار قدرتهای سیاسی قرار دارند، سینمای مقاومت توانسته است به عنوان زبانی مستقل و انسانی، حقیقت مردم بیصدا را به جهان منتقل کند. امروز بیش از هر زمان دیگر میتوان دید که آثار مرتبط با فلسطین، غزه، اشغال و مقاومت، نه یک جریان محدود بلکه به ضرورتی فرهنگی برای منطقه و جهان تبدیل شدهاند. جریانی که البته هنوز به بلوغ و کمال خود نرسیده است و شاید بتوان آن را نوپا نامید.
در این فضای تازه، گفتگو با هنرمندان و کنشگران فرهنگی جهان عرب میتواند نگاه دقیقتری از تحولات جاری در هنر و سینمای مقاومت ارائه دهد. در همین چارچوب، گفتوگو با نادا دقدوق، کارتونیست، گرافیست و انیمیشنساز تونسی که سالها در حوزه کودک، کتاب و کمیکبوک فعالیت کرده، تصویری روشن از روندهای نوظهور ارائه میکند. این هنرمند تونسی امسال مهمان جشنواره فیلم کوتاه تهران و داور بخش هوش مصنوعی بود.
دقدوق معتقد است که هنوز نمیتوان از «یک موج سینمایی واحد» در جهان عرب و سینمای مقاومت سخن گفت؛ موجی که مانند جنبشهای سینمایی شناختهشده در اروپا، صاحب سبک و بیان مشخص باشد. اما در لایههای موضوعی، بدون شک یک جریان مشترک قابل مشاهده است. به گفته او، افزایش فیلمها درباره غزه و فلسطین نشاندهنده یک خیزش محتوایی تازه است؛ خیزشی که اگرچه سبکهای متفاوتی دارد، اما ریشه در یک درد مشترک و یک ضرورت اجتماعی واحد دارد اما برای رسیدن به یک سبک و فرم منحصر به فرد باید زمان بیشتری بگذرد.
دقدوق تأکید کرد که «تجربه سالیان طولانی سانسور در کشورهای عربی، هنرمندان را به سمت خلاقیتهای تازه سوق داده است. آنان برای گفتن واقعیت، به زبان استعاره، طنز تلخ و بیان غیرمستقیم پناه بردهاند. او این روند را نه عقبماندگی، بلکه نشانه بلوغ هنری میداند؛ زیرا به باور او، هر جا که بیان مستقیم محدود شده، تخیل رشد کرده و هنرمند مجبور شده است حرفش را عمیقتر، هوشمندانهتر و اثرگذارتر بیان کند و این ویژگیها به فضای هنر و سینمای مقاومت نیز نفوذ کرده است».
او در اشاره به نمونهای از این جریان، به فیلم «صدای هند رجب» ساخته کارگردان هموطن خود اشاره کرد و گفت «چنین آثاری نشان میدهند که درد مشترک مردم منطقه در حال تبدیل شدن به زبان مشترک سینمایی است. سینمای مقاومت زمانی زنده میماند که تنها به ثبت واقعیتها اکتفا نکند، بلکه بتواند «به قلب مخاطب نفوذ کند» و او را با رنج انسان مواجه سازد. هنر زمانی معنا پیدا میکند که نه فقط تصویر، بلکه حس و تجربه انسانهای درگیر را منتقل کند».
تقویت سینمای مقاومت در سیاستگذاری فرهنگی کشور نه یک انتخاب، بلکه برخاسته از واقعیتهای جهان امروز است. سینمای مقاومت به دلیل پیوند عمیق با عدالتخواهی، روایتگری و بازنمایی رنج انسان، پتانسیلی دارد که هیچ رسانه دیگری قادر به جایگزینی آن نیست. ایجاد زیرساخت مناسب برای تولید آثار این حوزه، توسعه همکاریهای منطقهای، حمایت از فیلمسازان مستقل، و تبدیل جشنواره جهانی فیلم فجر به مرکز تبادل تجربههای سینمایی مقاومت، میتواند ایران را در جایگاهی قرار دهد که نقش تاریخی خود را در شکلدادن به روایتهای عدالتمحور منطقه ایفا کند.
نادا دقدوق در تحلیل نقش ایران در این جریان، ایران را کشوری با ظرفیتهای جدی معرفی کرد؛ کشوری که هم سابقه قدرتمندی در تولید آثار سینمایی دارد، هم جشنوارههای معتبر برگزار میکند و هم بازار فعال و جریانساز فیلم را در اختیار دارد. به اعتقاد او، «ایران میتواند در تقویت سینمای مقاومت نقشی محوری داشته باشد، اما این نقش تنها با تولید فیلم در داخل کشور محقق نمیشود؛ بلکه نیازمند تعاملات واقعی است: نمایش متقابل آثار ایرانی و عربی، پروژههای مشترک سینمایی و انیمیشن، و ایجاد پلهای ارتباطی میان فیلمسازان مستقل منطقه».
در پایان، وی تأکید کرد که «سینما زبان بینالمللی است و جشنوارهها فرصت بسیار خوبی برای تعاملات بینفرهنگی فراهم میکنند. این تعاملات میتوانند به گسترش درک مشترک، تبادل فرهنگی و ایجاد جریانهای تازه در سینما منجر شوند». از این منظر جشنواره جهانی فیلم فجر یک فرصت بسیار عالی است که باید آن را مغتنم شمرد؛ فرصتی برای بازتاب صدای مقاومت و عدالت درست در زمانی که هر روز موج حمایتگر آن بیشتر میشود و در عین حال ظلم و ستم علیه غزه افزایش پیدا میکند.
در زمانی که روایتها میدان اصلی نبرد فرهنگی شدهاند، کشوری که بتواند روایت خود و ملتهای مظلوم منطقه را با زبان هنر به جهان برساند، در حقیقت در حال ساختن آینده است. و حال باید دید که آیا جشنواره جهانی فیلم فجر، از این آزمون سربلند بیرون میآید یا خیر؟ ما امیدوار هستیم.
انتهای پیام/