شناسهٔ خبر: 75983234 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: عصر ایران | لینک خبر

معمای شهود: ندای درون از کجا نشأت می‌گیرد؟

تکرار نتایج بعد از آزمایش اصلی رادین. تغییرپذیری کمتر ضربان قلب در واکنش به تصاویر آزاردهنده از تأثیر بالای واکنش «ستیز یا گریز» حکایت دارد.

صاحب‌خبر -

همه انسان‌ها به شکل‌های مختلف شهود را تجربه کرده‌اند؛ حسی که درست و غلط را بدون داشتن دلیل موجه و قبل از تحلیل ذهنِ آگاه نشان‌مان می‌دهد، یا غریزه ساده‌ای که می‌گوید یک‌جای کار می‌لنگد.

به گزارش اپک تایمز، شهود با خرافه تفاوت دارد و هوش پیشرفته‌ای است که عمدتاً در سطح ناخودآگاه عمل می‌کند.

این پدیده پرسشی را مطرح می‌کند که همیشه ذهن دانشمندان، فیلسوفان و تصمیم‌گیرندگان را درگیر خود کرده است: ندای درون از کجا نشأت می‌گیرد؟

آگاهی بدون اطلاع از سازوکار ماجرا

تحقیقات نشان داده‌اند که وقتی به اساتید شطرنج ۵ ثانیه فرصت می‌دهید تا موقعیت بازی را ارزیابی کنند، آن‌ها بدون داشتن زمان کافی برای تحلیل آگاهانه پیش‌بینی درستی انجام می‌دهند.

با توجه به هزاران ساعت تجربه‌ای که به مرور زمان به دست آمده است، مغز آن‌ها می‌تواند با شناسایی الگوها به‌سرعت تصمیم بگیرد، بدون این‌که نیازی به تفکر آگاهانه داشته باشد. این تجربه که در بین متخصصان بسیاری از حوزه‌ها اعم از پزشکان، نیروهای نظامی و آتش‌نشانان مشترک است، نشان می‌دهد که شهود بر بستر پربار تجربیات گذشته شکل می‌گیرد.

اِما سپالا، روان‌شناس و مدیر علمی مرکز تحقیقات هم‌دلی و نوع‌دوستی دانشگاه استنفورد، به اپک تایمز گفت که شهود در این موارد «به‌مثابه یک هوش سریع و غریزی است که مستقل از تفکرات آگاهانه ما عمل می‌کند.»

اما این تحلیل شهودی و سریع به مهارت‌های حرفه‌ای محدود نمی‌شود. تکیه به ندای درون به‌ویژه در موقعیت‌های پیچیده زندگی جواب می‌دهد. تحقیقات نشان می‌دهند که وقتی افراد با تصمیمات پیچیده مانند انتخاب خانه یا تصمیمات مهم زندگی مواجه می‌شوند، اگر به‌جای تحلیل جزئیات به حس درونی خود تکیه کنند، اغلب تصمیم بهتری می‌گیرند و شاید حتی از نتیجه آن تصمیم رضایت بیشتری داشته باشند.

کامیلا مالِوسکا، محقق شهود در حوزه تصمیمات مدیریتی از دانشگاه اقتصاد و بازرگانی پوزنان، معتقد است که برخورداری از شهود در مواقعی که با گزینه‌های متعدد، معیارهای نامشخص، اطلاعات ناکافی و مشکلات بی‌سابقه سروکار داریم بسیار ارزشمند است.

بیولوژی ندای درون

ما اغلب از عبارت «احساسم به من می‌گوید» استفاده می‌کنیم. تحقیقات امروزی نشان می‌دهند که این عبارت علاوه بر معنای استعاری به لحاظ بیولوژیکی هم حقیقت دارد.

روده به عقیده دانشمندان «مغز دوم» بدن است و از بالغ بر ۲۰۰ میلیون نورون تشکیل شده است. نورون‌ها از طریق عصب واگ با مغز ارتباط می‌گیرند و محور روده-مغز را شکل می‌دهند. این سیستم یک چرخه بازخورد می‌سازد که احساسات جسمانی و عاطفی ما را تحت تأثیر می‌گذارد.

از این گذشته، سلامت میکروبیوتای روده که تقریباً از ۳۸ تریلیون باکتری تشکیل شده است، بر احساس ضرورت، عواطف و حتی حافظه ما اثر می‌گذارد، زیرا باکتری‌ها با تولید ترکیبات شیمیایی مغز را تحت تأثیر قرار می‌دهند. آزمایش روی موش‌ها نشان داده که تغییر تعادل میکروبیوتای روده شیمیِ اعصاب مغز را دستخوش تغییر کرده و موش‌ها را شجاع‌تر یا مضطرب‌تر می‌کند. گفتنی است که تقریباً ۹۰ درصد از سروتونین انسان- یک انتقال‌دهنده عصبی کلیدی که بر خلق‌وخو و تصمیم‌گیری اثر می‌گذارد- در روده تولید می‌شود که نشان می‌دهد حالت‌های عاطفی و احساسات شهودی تحت تأثیر محور روده-مغز قرار دارند.

این ارتباط چیز جدیدی نیست. عصب واگ به نیاکان ما کمک می‌کرد که از طریق سیگنال‌های شهودی روده غذا پیدا کنند و از خطر دور بمانند. سیستم روده-مغز همچنان به قوت خود باقی است، اما به شکلی متفاوت عمل می‌کند. وقتی قبل از یک تصمیم مهم احساس دل‌شوره می‌کنید، یا وقتی یک‌جای کار می‌لنگد احساس ناخوشایندی دارید، احتمالاً پای همین سیستم ارتباطی باستانی در میان است.

گشتالت ناخودآگاه

عصب‌شناسان علاوه بر محور روده-مغز به فرایندهای مغزی دیگری پی برده‌اند که دلیل وجود شهود را توضیح می‌دهند.

یکی از روش‌های شناخت شهود این است که نحوه شکل‌گیری حافظه را بررسی کنیم.

دن تاکر، عصب‌شناس و محقق آگاهی و حافظه، معتقد است که حافظه قبل از آگاهی شکل می‌گیرد.

تاکر به اپک تایمز گفت: «حافظه در سطح ضمنی شکل می‌گیرد که در آن معنای کلی هنوز در دسترس ذهنِ آگاه قرار نگرفته است، اما از ظرفیت قابل‌توجهی برای انتقال چکیده اصلی برخوردار است.»

درواقع، پیش از آن‌که موضوعی را به‌طور آگاهانه به خاطر بیاوریم یا متوجه وجود آن شویم، مغز و به‌ویژه سیستم لیمبیک به‌سرعت تجربیات ما را ساماندهی می‌کند، نکات مهم را شناسایی کرده و امکان درک کلی آن موضوع را فراهم می‌کند.

این فرایند با مفهوم روان‌شناختی «گشتالت» هم ارتباط دارد: تمایل مغز به درک الگوها به‌جای داده‌های مجزا و ایجاد یک تصویر کامل برای درک اطلاعات ناقص.

مدیری را تصور کنید که با یک متقاضی شایسته مصاحبه می‌کند. رزومه او بی‌نقص است و پاسخ‌هایش رضایت‌بخش هستند، اما یک‌جای کار می‌لنگد. مدیر بعداً متوجه ضدونقیض بودن حرف‌های متقاضی می‌شود، به خاطر می‌آورد که متقاضی در حین صحبت درباره تجربه کاری قبلی خود از تماس چشمی با او خودداری می‌کرد و کلام و زبان بدن او هم‌خوانی نداشتند. شاید در آن لحظه متوجه نشانه‌ها نشوید، اما مغز شما آن‌ها را به یک هشدار شهودی یا همان گشتالت ناخودآگاه تبدیل می‌کند.

علوم اعصاب این مفهوم را تأیید می‌کنند. نیمکره راست مغز در شناسایی الگوها و تمرکز بر ناسازگاری‌ها‌ عملکرد خوبی دارد؛ حتی اگر خودمان از این روند بی‌خبر باشیم. هیپوکامپ مشاهدات ما را با تجربیات گذشته مقایسه می‌کند و قشر اوربیتوفرونتال خاطرات عاطفی ما را با داده‌های حسی درهم می‌آمیزد. نتیجه در قالب یک احساس ظاهر می‌شود، نه تفکر.

تبدیل تجربه‌های ناخودآگاه به خودآگاه تحت هدایت پردازش پیش‌بینی‌گر انجام می‌گیرد.

به‌جای این‌که مغز فقط محرک‌ها را دریافت کند و بعد واکنش نشان دهد، نظریه «پردازش پیش‌بینی‌گر» می‌گوید مغز براساس تجربه‌های گذشته به‌صورت فعالانه پیش‌بینی می‌کند که با چه وقایعی مواجه خواهد شد. وقتی پیش‌بینی‌ها به جایی می‌رسند که با الگوی مورد انتظار هم‌خوانی ندارند، نتیجه در قالب احساس بی‌قراری شهودی یا «دانستن» ظاهر می‌شود.

به گفته تاکر، آگاهی به واسطه فرایند تبیین و در سطح ابتدایی و شهودی شکل می‌گیرد. حسی مبهم- مانند احساس «نه، نباید این کار را انجام دهم»- به‌تدریج واضح‌تر می‌شود و شکل خوداگاه پیدا می‌کند، زیرا مغز در تلاش است که بفهمد چرا چنین حسی پدید آمده است.

آیا ممکن است که شهود از منبع دیگری هم نشأت بگیرد؟

شاید شهود صرفاً به زمان حال واکنش نشان ندهد و تصویری از آینده را پیش پای ما بگذارد.

خاطراتی از آینده

دین رادین از دانشگاه نوادای لاس‌وگاس در اواسط سال ۱۹۹۰ آزمایشی طراحی کرد تا ببیند آیا آگاهی می‌تواند فراتر از زمان عمل کند یا خیر. او از داوطلبان خواست که جلوی صفحه کامپیوتر بنشینند و هم‌زمان آن‌ها را به دستگاه نوار مغزی وصل کرد. کامپیوتر بعد از وقفه‌ای کوتاه تصاویر مطلوب یا آزاردهنده را به‌طور تصادفی به آن‌ها نمایش می‌داد.

رادین متوجه شد که مغز افراد درست قبل از مشاهده تصاویر آزاردهنده فعال‌تر می‌شود، اما این مسئله در مورد مشاهده تصاویر مطلوب صدق نمی‌کند. این‌طور به نظر می‌رسید که مغز چند ثانیه زودتر حس می‌کند که اتفاق بدی در شرف وقوع است. این پدیده «پیش‌آگاهی» نام دارد.

نتایج از نظر آماری درخور توجه بودند. سایر پژوهشگران از جمله دریل بم از دانشگاه کرنل در آزمایشات خود به نتایج مشابهی دست یافتند.

براساس تحلیل جامع ۲۶ مطالعه سی‌ساله در سال ۲۰۱۲، آزمایشاتی مانند آزمایش رادین و بم نشان می‌دهند که فیزیولوژی انسان می‌تواند محرک‌های احساسی و خنثی را که طی ۱ تا ۱۰ ثانیه آتی ظاهر می‌شوند از هم تفکیک کند.

این پدیده ارتباطی با علم غیب یا قابلیت روانی مشاهده وقایع آتی ندارد و داوطلبان چیزی را آگاهانه پیش‌بینی نمی‌کنند. سیستم عصبی خودکار داوطلبان از جمله ضربان قلب، رسانش الکتریکی پوست و فعالیت مغزی قبل از مواجهه با محرک‌های احساسی به شکل قابل‌توجهی برانگیخته می‌شوند. تحلیل جامع سال ۲۰۱۲ نشان می‌دهد که میزان برانگیختگی ممکن است ناچیز باشد، اما در آزمایشات و از نظر پژوهشگران مختلف درخور توجه است و احتمال تصادفی‌بودن آن یک در تریلیون برآورد شده است. تصور کنید شیر یا خط بیندازید و ۴۰ مرتبه پیابی شیر بیاورید.

جولیا ماس‌بریج از دانشگاه نورث‌وسترن، که بر انجام تحلیل جامع فوق نظارت داشت، هنگام انتشار این مطالعه گفت: «بعضی از دانشمندان معتقدند که این پدیده غیرعادی است، زیرا نمی‌توان آن را با اطلاعات فعلی در زمینه زیست‌شناسی توضیح داد.»

با این‌حال، پیش‌آگاهی شهودی به‌طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته و پذیرفته شده است.

سپالا افزود که توسعه «قابلیت شناختیِ» شهود مزیت بزرگی است. در موارد متعدد دیده شده که سربازان صرفاً به خاطر «حس ششم» خود از مهلکه جان سالم به در برده‌اند. از این‌رو، ارتش منابع قابل توجهی را صرف توسعه و درک «حس ششم» می‌کند که دفتر تحقیقات نیروی دریایی آمریکا به آن «حس عنکبوتی» می‌گوید. سازمان سیا در سال ۱۹۹۵ تحقیقات مربوط به مقوله پیش‌آگاهی را از حالت طبقه‌بندی‌شده خارج کرد.

اریک وارگو، پژوهشگر پیش‌آگاهی، به اپک تایمز گفت که شهود از ویژگی‌های بنیادین واکنش موجودات زنده به محیط زندگی به شمار می‌آید و نباید آن را «حس ششم» نامید. وارگو شهود را «حس نخستین» می‌داند. او افزود که این قابلیت ممکن است ریشه در ریزلوله‌های مغزی داشته باشد که اطلاعات را به واسطه فرایندهای کوانتومی از گذشته به آینده و از آینده به گذشته انتقال می‌دهند.

وارگو پیش‌آگاهی را نام دیگر شهود و آن را یکی از نخستین سامانه‌های هدایتگر در موجودات زنده می‌داند.

او افزود: «چیزی در جریان است که توضیح آن فراتر از ظرفیت علوم اعصاب است.»

پرورش شهود

چه شهود از مغز نشأت بگیرد و چه با روده یا منبع ناشناس دیگری سروکار داشته باشد، پژوهشگران عموماً بر سر چند نکته عملی هم‌عقیده هستند.

نخست آن‌که شهود قابل پرورش است. سپالا گفت: «می‌توان شهود را به‌مثابه ادراک در نظر گرفت که در نظام آموزشی نادیده گرفته شده است. ما عقلانیت را به شهود، نوآوری و خلاقیت ترجیح می‌دهیم، اما اکنون در نسل جوان خود با بحران خلاقیت مواجه هستیم، زیرا این مهارت به اندازه منطق و عقلانیت پرورش نمی‌یابد. از آن‌جا که شهود یک قابلیت ادراکی است، می‌توان آن را از راه تکرار و تمرین پرورش داد.»

وارگو معتقد است که پرورش شهود از توجه آغاز می‌شود و می‌توان آن را با تمرین ذهن‌آگاهی توسعه داد. او گفت: «انسان مدرن ارتباط خود را با محیط پیرامون از دست داده که به محیط طبیعی محدود نمی‌شود، بلکه جایی که در آن هستید، هویتی که دارید و کاری که می‌کنید را هم دربرمی‌گیرد.»

دوم آن‌که شهود مستلزم قوه تشخیص است تا بتوان بین ترس و شهود واقعی، سوگیری یا خیال واهی تمایز قائل شد؛ امری که به‌نوبه‌خود نیازمند خودآگاهی است. سپالا افزود: «اگرنه متوجه نمی‌شوید چیزی که شما را هدایت می‌کند ترس است یا شهود.»

سوم آن‌که شهود و تفکر عقلانی را با هم تلفیق کنید.

تاکر گفت که شهود بی‌عیب نیست و نمی‌توان آن را به همین راحتی تأیید کرد. از این‌رو، ممکن است شهود اشتباه کند. شهود جزو مراحل اولیه کسب دانش است. از این‌رو، تحلیل عقلانی ضروری است.

تحقیقات مالِوسکا نیز مؤید این موضوع هستند: مدیران خرید با تلفیق تحلیل عقلانی و شهود بهترین نتیجه را می‌گیرند.

موثرترین تصمیمات نه از ندای درون یا منطق محض، بلکه از تعامل آگاهانه بین این‌دو نشأت می‌گیرند.