آرامگاه توتعنخآمون یکی از شگفتانگیزترین اکتشافات تاریخ است، اما این کشف «دستنخورده» نبوده است. این مقبره دو بار در دوران باستان غارت شده بود و هُوارد کارتر برآورد کرد که مقدار چشمگیری جواهرات از آن دزدیده شده است.
به گزارش فرادید، طی سه هزار سال، حدود ۳۰۰ فرعون بر مصر حکومت کردند، با این حال، تقریبا تمامی آرامگاههای سلطنتی مصر حتی آرامگاه توتعنخآمون غارت شدند. اما سال ۱۹۳۹، پییِر مونته یکی از مهمترین اکتشافات تاریخ باستانشناسی را انجام داد: گنجینههای تانیس. او یک گورستان سلطنتی یافت که شامل آرامگاه سه فرعون میشد، کاملاً دستنخورده و همراه با گنجینههای طلا و نقره. این روایت طلاهای مصر باستان است.
طلا، گوشت خدایان مصر
تندیس طلایی خدای آمون؛ تندیسهای خدایان در مصر باستان همواره از طلا ساخته میشدند یا روکشی از طلا داشتند. موزه متروپولیتن. گفته شده که فرعون تحوتموس سوم ۱۳.۸ تن طلا به آمون هدیه داد و اوسورکن اول حدود ۲۴ تن طلا به خدای خورشید، رع، تقدیم کرد.
چرا این شیفتگی نسبت به طلا وجود داشت؟ در آغاز شکلگیری تمدن مصر، مردم تلاش میکردند جهان پیرامونشان را درک کنند. آنان تصور میکردند جهان از اقیانوسی از تاریکی و آشوب آغاز شده است. سپس از آب، جزیره، خورشید و خدایان پدیدار شدند و بر توده زمین گیاهان انبوه روییدند. آنها شبها بهجای تاریکی و بینظمی، نظمی الهی در ستارگانی میدیدند که هماهنگ حرکت میکردند.
خورشید هر روز حیات را به جهان بازمیگرداند. نیل هر سال زمین خشک را بارور میکرد. پس آنان هماهنگی الهی را در جهان پیرامون خود میدیدند و مرکز این هماهنگی خورشید بود.
از قضا در بیابان فلزی یافت میشد همرنگ نور خورشید. این فلز قابل ذوب و شکلدهی بود و هرگز کدر نمیشد، پس جاودانه به نظر میرسید. خدای سالخورده خورشید، «رع» چنین توصیف شده: «استخوانهایش از نقره، گوشتش از طلا و مویش از لاجورد ناب است.» برای مصریان باستان، گوشت خدایان از همان ماده خورشید ساخته شده بود، یعنی طلا.
طلا، مادهای برای جاودانگی
ماسک طلایی ژنرال و کاهن اعظم Undjebauendjed، از گورستان سلطنتی تانیس؛ یکی از آرامگاههای دستنخوردهای که پییِر مونته در سالهای ۱۹۴۰ و ۱۹۴۶ یافت.
اینجا سوءبرداشتی بزرگ در مورد تمدن مصر باستان وجود دارد. این تمدن نه شیفته مرگ، بلکه شیفته حیات ابدی بود. چون خورشید هر صبح دوباره متولد میشود، آرامگاههای سلطنتی مصر در غرب ساخته میشدند. هدف، همراهی با خورشید در سفر شبانه و احیای دوباره در سپیدهدم بود.
اهرام نماد تولد دوباره هستند. آنها در اصل با سنگ سفید صیقلی پوشیده شده و رأس آنها با طلا و نقره مزین بود و همچون پرتوهای خورشید میدرخشیدند. همچنین نماد تپهی نخستین آفرینش و رویش گیاهان بودند. فرعونها برای پیوستن به چرخه جاودانگی، مقبرههای عظیم میساختند.
نقابهای طلایی سه فرعون در مقبرههای تانیس
فرعونها یک مزیت بزرگ نسبت به مردم عادی داشتند: فرعون زمان حیات یک «خدای نیک» بود و پس از مرگ، خدایی کامل میشد. روزها همراه پدرش «رع» در آسمان سفر میکرد و شبها به ستارگان میپیوست.
پس فرعون، پسر خورشید، در جهان پس از مرگ دارای «گوشت طلا» میشد. از این رو، به ماسک طلا، تابوت طلا و طلسمهای طلایی برای حفاظت ابدی نیاز داشت. چون فرعون در مقبره زنده محسوب میشد، همان نیازهای زندگی دنیوی را داشت. بنابراین اثاثیه طلایی و اشیای گرانبها با خود به مقبره میبرد.
پس با وجود سه هزار سال حکومت فرعونها، چه مقدار طلا در مقبرههای آنان انباشته شده؟ آیا حتی میتوان تصور کرد چه گنجهایی در آنها نهفته است؟
مقادیر عظیم طلا در آرامگاههای مصری
جواهرات سلطنتی: سمت چپ، دو دستبند رامسس دوم؛ بالا، مگسهای ملکه اعححتپ، وسط، سینهآویز شاهزاده سیتحاتور با نام سنوسرت دوم؛ راست، مار کبرای واجِت؛ تنها بازمانده گنج سنوسرت دوم. دو شاهین روی علامت nbw (طلا) ایستادهاند. موزه قاهره
مقبره فرعون کماهمیت، توتعنخآمون، با اینکه کوچکترین مقبره سلطنتی در دره پادشاهان بود، بیش از ۵۰۰۰ شیء داشت. پس گنجینه فرعونهای بزرگتر مانند رامسس دوم چگونه بوده است؟
پیش از آن نیز ۱۲۰ هرم ساخته شده بود، ازجمله هرمهای کوچک برای ملکهها و شاهزادگان. کمابیش همگی تهی از مومیایی و گنجینه بودند؛ تنها چیزی که باقی مانده بود تابوتهای سنگی خالی بود، نه طلا، لاجورد یا عاج. فقط تکههایی از اجساد سلطنتی: پای چپ جوسر، جمجمه سنفرو، دست چپ اوناس …
نمونههای نادر از جواهرات سلطنتی مصر
خوشبختانه چند نمونه از شاهکارهای جواهرات سلطنتی باقی ماندهاند. اینها یا توسط دزدان یا باستانشناسان کشف شدهاند. گاهی هم کاملاً اتفاقی کشف شدهاند، مانند زمانی که کارگران راهآهن با گنجی مواجه شدند. باستانشناس حدس زد این مخفیگاه دزدان در دو هزار سال قبل بوده است. میان آنها یک جفت دستبند طلای لاجورد از رامسس دوم پیدا شد. نمیدانیم او آنها را میپوشید یا نه، اما تصویری از گنجهای گمشده آرامگاهش شکل گرفت.
سال ۱۹۲۰، یک باستانشناس در یک هرم، یک مار کبری طلایی و لاجوردی یافت که از دست دزدها هنگام تخلیه مقبره افتاده بود. برای تصور باقی اشیاء کافیست به ماسک طلایی توتعنخآمون نگاه کنیم.
اما باوجود عظمت این گنجینه، مقبره توت دستنخورده نبود و دو بار غارت شده بود. هیچ آرامگاه سلطنتی سالم و دستنخورده پیدا نشده بود، تا کشف مونته در تانیس.
پییِر مونته آرامگاههای دستنخورده را در تانیس کشف کرد
پییِر مونته پس از مشاهدهی تابوت نقرهای به شکل شاهین که به نظر دستنخورده میآمد و از شکافی کوچک، طلای درون آن میدرخشید. این مقبره متعلق به شوشِنک دوم بود، نخستین مقبرهی کاملاً دستنخورده فرعونهای مصری که تا آن زمان کشف شده بود و تا آن لحظه، فرعونی ناشناخته بود. گنج تانیس، حفاری ۱۹۳۹-۱۹۴۰
با مرگ رامسس یازدهم، دوره باشکوه مصر پایان یافت. او نام بزرگی داشت، اما قدرت و دستاوردی نداشت. مصر وارد دوره آشفتهای شد و به دو بخش تقسیم شد. به دره پادشاهان بیحرمتی شد و کمابیش تهی شد. فرعونها در شمال، در دلتا حکومت کردند. اینگونه تانیس پایتخت جدید شد.
بقایای شهر باستانی تانیس
تاریخنگاران این دوره را «دوره افول» نامیدند. این شهر با استفادهی ساده از شهری که در نزدیکی آن توسط رامسس بزرگ ساخته شده بود، بهعنوان یک معدن سنگ مناسب بنا شد. بارندگی موجب نابودی اشیا میشد، پس کسی انتظار نداشت گنجی مانند گنج توتعنخآمون آنجا باشد.
اما تانیس پایتخت مصر بود و پس از ده سال جستوجو، در بهار سال ۱۹۳۹، پییِر مونته تختهسنگها را یافت. سپس شیء کوچکی از طلا یافت که کیفیت آن گواه ارزش منطقه بود. این کفِ معبد نبود، بلکه سقف یک گورستان زیرزمینی بود.
تابوت نقرهای فرعون شوشنق
دزدان در دوران باستان به آنجا وارد شده بودند. مونته وارد تونل شد و آرامگاهی خالی یافت: آرامگاه اوسورکون دوم. سپس تابوتی دیگر یافت شد که آن هم غارتشده بود.
سپس، یک اتاق سنگی بدون هیچ نشانهای از ورود دیده شد. مونته با سر خوردن به داخل اتاق کوچک چنین منظرهای دید: «یک تابوت نقرهای با سر شاهین که ظاهراً سالم بود. از شکافی میشد طلای درخشان داخل آن را دید». کنار شاهین نقرهای، «دو اسکلت زیر انبوهی از ورقههای طلا» قرار داشتند. تاریخ باستانشناسی مصر در آستانهی بازنویسی بود.
گنجینههای تانیس: پسوسنس اول، آمون-ام-اوپت و شوشنق دوم
تابوتهای دستنخورده فرعون پسوسنس اول (چپ)، فرعون آمون-ام-اوپت (وسط) و فرعون شوشنق دوم (راست). کشفشده توسط پییِر مونته در تانیس، در سالهای ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰
مونته گورستانی سلطنتی یافت که شامل دهها آرامگاه شاهان و شاهزادگان میشد. تابوت نقرهای به شکل شاهین دربرگیرنده مومیایی فرعون شوشنق دوم بود، نامی که تا پیش از این ناشناخته بود. این نخستین آرامگاه سالم یک فرعون در تاریخ بود و نشان داد هنوز چه اندازه از مصر باستان ناشناخته مانده است.
هرچند اجساد و طومارهای پاپیروس پوسیده بودند، طلا جایگاه جاودانهاش را ثابت کرد. هرچه از چوب بود نابود شده بود، اما هرچه از طلا بود دستنخورده باقی مانده بود.
پسوسنس در تابوتی نقرهای دفن شده بود. او با ماسک طلا، شش گردنبند طلا یا لاجورد، بیستوشش دستبند و دو سینهبند پوشانده شده بود. بزرگترین گردنبند ۸ کیلوگرم وزن داشت و از هزاران قطعه طلای کوچک تشکیل شده بود. آن را مقایسه کنید با ۱۰ کیلوگرم طلایی که برای ماسک توتعنخآمون استفاده شده بود.
هر گردنبند لاجوردی ۱۰ کیلوگرم، گردنبند اصلی طلا ۸ کیلوگرم و یکی از دستبندها حدود ۲ کیلوگرم وزن داشت. آیا پسوسنس بهراستی میتوانست با این وزن حرکت کند؟
نمونهای از گنجینههای طلایی کشف شده در تانیس
همچنین، یک مهمان خوشاقبال دیگر هم در گورستان بود: ژنرال اندجبائوندجد که آرامگاه او نیز دستنخورده مانده بود. او نیز در تابوتی نقرهای دفن شده و با ماسک طلایی پوشانده شده بود.
با آرامگاههای شوشنق دوم و آموناماوپت، گنجینه تانیس به حدود ۶۰۰ شیء میرسد: سه تابوت نقره خالص، چهار ماسک طلا، گلدانهای طلا و نقره و مجموعهای حیرتانگیز از جواهرات. دستبندهای طلا و لاجورد شوشنق و بسیاری دیگر، نشان میدهند که زرگران در دورهای که «افول» نامیده میشود شاهکارهایی همسنگ هنرمندان عصر توتعنخآمون میساختند.
بازگشت دزدان
از گنجینه پسوسنس: گردنبند لاجوردی پسوسنس، دستبند طلای ۱.۸ کیلوگرمی، گردنبند ۸ کیلوگرمی طلا و جزئیاتی از تابوت نقرهای با ورقههای طلا. جواهرات سال ۱۹۴۳ از گاوصندوق موزه قاهره دزدیده شدند و خوشبختانه بازگردانده شدند
مونته بلافاصله پس از کشف، مقامات مصر را برای فراهم کردن امنیت خبر کرد و گفت: «میدانم کشف طلا چگونه دیوانگی طلا ایجاد میکند. همچون زنبورهایی که از راهی اسرارآمیز آگاه شوند، مردم از همهجا میآیند.» برخی کارگرانِ همان گروه باستانشناسی در حال سرقت دستگیر شدند. بنابراین گنجها تحت حفاظت ارتش به موزه قاهره منتقل شدند.
سپس در طول جنگ، دزدها با دانستن اینکه باستانشناسان به زودی بازنخواهند گشت و امنیت کاهش یافته، دوباره بازگشتند. سال ۱۹۴۳، آنها خانه و انبار باستانشناسان را غارت کردند. سپس به آرامگاه پسوسنس نفوذ کرده و دو دیوار را برای یافتن مخفیگاه جواهرات تخریب کردند. جواهرات آنجا نبود، اما تعدادی پیکره را دزدیدند.
جواهرات طلایی در گاوصندوق موزه قاهره بود. اما در زیرزمین موزه، دزدان دیگری موفق شدند گاوصندوقی را که مسئولان برای محافظت از جواهرات پسوسنس در برابر بمبارانها استفاده کرده بودند، باز کنند. بازرسی شدید سبب شد اغلب اشیاء دزدیدهشده بازگردانده شود. اما چند قطعه کوچک و بخشهایی از گردنبندها همچنان گم شدهاند.
کشف پییِر مونته بهاندازه کشف هُوارد کارتر اهمیت دارد
تابوت نقره، سینهبند و دو دستبند شوشنق دوم. فرعونی که دوران حکومتش آنقدر کوتاه بود که هیچ چیز از او نمیدانستیم؛ اما او چنین شاهکارهای جواهرسازی از طلا و لاجورد بر تن داشت. دو دستبند با نقش چشم وودجات و علامت «نب» برای حفاظت ابدی او
مونته گفت: «آرامگاه پسوسنس، همراه با دو آرامگاه دستنخورده دیگر، یکی از زیباترین مجموعههایی هستند که عهد باستان به ما عرضه کرده است. اگر مقبره توتعنخآمون وجود نداشت، این مجموعه در رتبه نخست قرار میگرفت.»
اما زمان کشف آن، یعنی ۱۹۳۹ و اوایل ۱۹۴۰، مناسب نبود. کارتر زمان کافی داشت تا مقبره توتعنخآمون را مطالعه کند و تصاویر گنجینه را به جهان عرضه کند. اما مونته مجبور بود با عجله کار کند؛ جنگ جهانی در آستانه آغاز بود و دزدها منتظر بودند.
به همین دلیل، تصاویر کمی از این کشف وجود دارد و هنوز جای تعجب دارد که گنجینه تانیس، حتی با اینکه در موزه کنار گنجینه توتعنخآمون نمایش داده میشود، همچنان ناشناخته باقی مانده است.
نام پییِر مونته باید همسطح هُوارد کارتر قرار گیرد. او تنها آرامگاههای دستنخورده فرعونها را در سه هزار سال تمدن مصر کشف کرد. کشف یک گورستان سلطنتی دستنخورده، یکی از مهمترین یافتههای باستانشناسی مصر است.
طلای تانیس، کشفی که پرسشهای بیشتری ایجاد کرد
اما جنبههایی حیرتانگیز وجود دارد. از یک سو، این دوره مصر، دوره «افول» نامیده شده است. ساخت آرامگاههای کوچک با استفاده از قطعات دزدیدهشده از معابد و مجسمههای عظیم، خود نشاندهنده این افول است. تابوتهای سنگی که پیش از این متعلق به فرعونهای قبلی بودند، دوباره مورد استفاده قرار گرفتند. اشیایی با نام فرعونهای قبلی مانند اهموسه و رامسس دوم یافت شدند.
اما در سوی دیگر، پادشاهان تانیس با انبوهی از طلا و نقره دفن شده بودند. دوران حکومت شوشنق آنقدر کوتاه بوده که حتی نمیتوانیم مدت دقیق آن را بدانیم. پس پرسش همچنان باقیست: آیا میتوان میزان طلاهای فرعونها را درک کرد؟
تلاش برای محاسبه مقدار طلای مصر باستان
ماسک تدفین طلایی شوشنق، جواهرات آموناماوپت، بخشی از گنجینه تانیس. چشمهای ماسک از بین رفته است
طلا فقط روی بدن پادشاهان در زندگی و در مقبره نبود. در برخی معابد، دیوارها، ستونها، درها، تندیسها و مبلمان با طلا پوشانده میشد. الکتروم، آلیاژی با حدود ۸۰ درصد طلا و ۲۰ درصد نقره، برای پوشش رأس هرمها و اوبلیسکها استفاده میشد. فرمانروایان مصر چه شواهدی از این طلای افسانهای بهجای گذاشتهاند؟
آمنمحات اول اظهار میکند: «کاخی ساختم پوشیده از طلا، سقفهای آن از لاجورد.»
در کاخ رامسس سوم: «تخت بزرگی از طلا، کف آن از نقره، درهای آن از طلا و گرانیت سیاه.» او همچنین تندیس خدایان را «از طلا، نقره و انواع سنگهای گرانبها» ساخت.
میزان طلایی که فرعونها به آمون هدیه دادند نیز ثبت شده: سخاوتمندترین آنها، تحوتموس سوم، ۱۳.۸ تن طلا و ۱۸ تن نقره اهدا کرد.
اما این ارقام در برابر اوسورکن اول، پادشاه تانیس ناچیز است. او به معابد ۴۱۶ تن فلزات گرانبها اهدا کرد: ۲۵ تن طلا، ۲۰۹ تن الکتروم، و ۱۸۲ تن نقره. این فهرست کامل نیست و شامل ابوالهولی از ۴ تن الکتروم میشود.
غارت طلای مصر باستان
در حمله آشوریها به تبس، آشوربانیپال ادعا کرد: «نقره، طلا، سنگهای قیمتی … دو اوبلیسک بلند از الکتروم درخشان به وزن ۲۵۰۰ تالن» را غارت کرده است؛ یعنی دو اوبلیسک الکتروم به وزن ۷۵ تن.
بار دیگر نیز ایرانِ هخامنشی «نقره و طلا و صنایع عاج و سنگهای کمیاب» را به عنوان غنیمت با خود برد. دیودوروس، مورخ یونانی، مینویسد: «چنان ثروتی در مصر باقی مانده بود که پس از غارت، هنوز بیش از ۳۰۰ تالن طلا و دستکم ۲۳۰۰ تالن نقره باقی ماند.» یعنی پس از غارت، هنوز حدود ۹ تن طلا و ۷۰ تن نقره باقی مانده بود. او گزارش میکند «هیچ شهری زیر خورشید، به اندازه مصر با نذورات نقره و طلا و عاج، آراسته نشده است.»
اما یک مشکل باقی میماند: منابع باستانی متناقض هستند. اگر ادعای آشوربانیپال درست باشد، وزن اوبلیسکها ۷۵ تن است. اما براساس اسناد معمار سازنده آنها، وزن واقعی حداکثر ۳.۳ تن بوده است.
طلا، همواره غارت شده، ذوب شده و دوباره متولد شده
اشیای طلای مصری متعلق به ملکهها، فرعونها و معابد؛ از یک تا سه هزار سال. از دستبندهای پادشاه دجر، صدف سکِمخت، بشقاب طلای ملکه حِتِفِرس، شاهین هوروس، دسته بادبزن تشریفاتی توتعنخآمون، دستبند ملکه آحوتپ، صدف پسوسنس، آویز اوسورکون دوم (لوور) و گردنبند رومی-مصری با سکههای امپراتوران، حدود ۲۲۵ میلادی. موزه متروپولیتن
مشکل دیگر، تبدیل واحدهای وزن باستانی به اندازهگیری امروز است. واحد مصر، دبن، حدود ۹۱ گرم است. برخی منابع میگویند برای طلا باید نصف آن محاسبه شود یا حتی ۱۲ گرم. بنابراین تمام اعداد قبلی ممکن است کمتر باشند: مثلاً ۴۱۶ تن اوسورکن ممکن است فقط ۲۰۸ تن یا حتی ۵۵ تن باشد.
آیا چنین مقادیری ممکن است؟ نمونه کمابیش جدیدتر، طلاییست که در بازه زمانی ۱۵۰۰ تا ۱۶۶۰ از قاره آمریکا (دنیای نو) به اروپا منتقل شد. مقداری که هنگام رسیدن به بنادر اسپانیا ثبت شد، شامل ۱۸۰ تن طلا و ۱۶۶۰۰ تن نقره میشد.
راه دیگرِ برآوردِ مقدار طلا، میزان طلای استخراجشده است. پژوهشی دقیق نشان میدهد در تاریخ سه هزارساله مصر باستان، فقط ۷ تن طلا استخراج شده است. برای بهدستآوردن این مقدار، باید حدود ۶۰۰.۰۰۰ تن سنگ خرد میشد.
طلای فرعونها
چگونه میتوان این ارقام خیرهکننده را هماهنگ کرد؟ میان آنچه پادشاهان ادعا کردند، آنچه غارتگران دیدند و آنچه باقی مانده؛ یعنی گنجینههای توتعنخآمون و تانیس؟ مانند همه جا، طلا بهسبب ارزش و قابلیت ذوب، پیوسته استخراج شده، به اشیا تبدیل شده، دزدیده شده، ذوب شده و دوباره به اشیای جدید تبدیل شده است. زمانی طلا معابد و فرعونها را میآراست؛ سپس غارت و ذوب شد و بار دیگر به خدمت تزیین پادشاهان و نجیبزادگان درآمد.
بخشی از طلای فراعنه ممکن است امروز در عراق، ایران، یونان یا روم باشد. برخی هم شاید در بازار جواهرات خانالخلیلی قاهره به فروش برسد.
مصریان باستان طلا را گوشت خدایان میدانستند، فلزی که آنان را به زندگی ابدی میرساند. امروزه میدانیم طلا از زمین سرچشمه نمیگیرد؛ میلیاردها سال پیش در ستارگان شکل گرفته است. شاید مصریان در نگاه خود به طلا، چندان هم اشتباه نمیکردند؛ طلا مادهای برای جاودانگی است.
