همین الان کشاورز
برایم هدیه آورد
بلوزش را به من داد
خودش آن را تنم کرد
به من لبخند زد، گفت:
«مترسک جان بفرما،
شدی شکل خود من،
قشنگ وخوب و زیبا»
دل چوبی و خشکم
از این هدیه چه شاد است
ولی یک کم بلوزش
برای من گشاد است
لیلا خیامی
این شعر زیبا دربارهی یک مترسک مهربان است که وسط مزرعه میایستد تا از دانهها و خوشههای گندم نگهبانی کند.
همین الان کشاورز
برایم هدیه آورد
بلوزش را به من داد
خودش آن را تنم کرد
به من لبخند زد، گفت:
«مترسک جان بفرما،
شدی شکل خود من،
قشنگ وخوب و زیبا»
دل چوبی و خشکم
از این هدیه چه شاد است
ولی یک کم بلوزش
برای من گشاد است
لیلا خیامی