روزنامه شرق نوشت: پرسش مهم بر مبنای ادبیات دکتر پزشکیان این است: اگر بیماری در وضعیت بحرانی و در آستانه مرگ باشد و شورای پزشکان شور کنند که با این بیمار با وضع بیماری بدخیم چه باید کرد، آیا وفاق در این شورای علمی معنایی دارد؟ و اگر پزشکی بر مبنای فضیلت اخلاقی حکم کند که باید جراحِ وفاقی از میان گروه جراحان و با رعایت سهمیه دانشگاههای تهران و استانها و زن و مرد و جوان و پیر انتخاب کرد، چه میزان این انتخاب علمی است یا کمدی؟
وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه امروز که دامنه فقر و نداری تمامیت زندگی معمولی مردم را در بر گرفته و نشانههای عقبماندگی به طور روزمره در هوا، برق، آب، کسبوکار و حملونقل مشهود است و بارز و همگان بر آن اقرار دارند ازجمله شخص صادق دکتر پزشکیان، آیا واقعا بر طبل بیموقع و بیمکان و زمان وفاق در گزینش مدیران کوبیدن، همان حکم انتخاب پزشک بر حسب گرایش حزبی، جنسیت، نسلی، قومی، زبانی و... نیست؟
آیا نباید این نکته ساده را مطرح کرد که در انتخاب پزشک برای درمان این بیمار با بیماری بحرانی و بدخیم حسن فاعلی مهم است یا حسن فعلی؟ یعنی جراحی با نتایج علاجبخش و کارساز مهم است، مهم این است که متخصصترین، حاذقترین و عالمترین جراح را انتخاب کرد که بیمار را از مرگ تدریجی نجات دهد. حسن فعلی در حکمرانی مقدم بر حسن فاعلی است. انتخاب آدم متدین و نمازشبخوانی یا استاد تمام و روحانی باسواد و درسخواندهای که به قولی یک مدرسه را نمیتواند اداره کند، فضیلت و عدالت نیست.
دولت به کاردان عاقل و کاربلد نیاز دارد، نه مدیرانی وفاقی. گزینش وفاقی به گزینش مدیرانی انجامیده است که اگر اهل خرد و درک مدیریتی هم باشند، اما وفاق به آنها فهمانده و دیکته کرده است که تصمیمات سخت، بنیادی و دردسرساز نگیرند.
خالصسازی وفاق در گزینش مدیران، جرئت و شهامت تصمیمات راهبردی و تحولساز را از مدیران سلب کرده و آنها را واداشته است به مشی میانهروی و محافظهکارانه روی آورند؛ زیرا وفاق مدیریتی، فهمی جز مدیریت بر حسب میانهروی و کنشگری مرزی که نه سیخ بسوزد و نه کباب در اتخاذ تصمیمات و در یک کلام نادادگرانه و نابخردانه نتیجهای نداشته و عملا میانهروی به میانمایگی در مدیریت کلان و خرد دولت منجر شده است. وفاق هیئت وزیران دولت را به هیئت مدیران رنگینکمانی و پیرو آن، شورای معاونان وزارتخانهها را به معاونان رنگینکمانی سامان داده و وزرا در میدان وفاق در گزینش مدیران میانرو و بعضا میانمایه گوی سبقت از هم میربایند.
وفاق یک کلمه و نکته با بار معنایی محدود و مقید است؛ اگر با بار معنایی افزونتری از توانایی و قابلیت آن تفسیر شود، به بار سنگینی بر دوش دولت مبدل میشود که آن را زمینگیر و بیتحرک میکند و بیماری بیمار را شدت میدهد. دکتر پزشکیان باید به پندار و گفتار و کردار امام علی بازگردد و عدالت را دستور عمل و حسن فعلی دولت قرار دهد. داد، رسم و شیوه زیست و اندیشه و عمل ایرانیان بوده است. داد، آیین و مناسک ایرانی نیست؛ هستیشناسی، معرفتشناسی، انسانشناسی و رسم حکمرانی بوده و اندیشه ایرانی برون از اندیشه دادورزی نبوده است و پیش از اسلام، ایرانیان با همه کجروی برخی شاهان و درباریان و مغان، این راه را پیمودهاند و به همین دلیل ایرانیان عدالت تشیع را با داد ایرانی موافق یافتند و در این راه با شیعیان همراه، همدل و همزبان شدند. امام علی اگر در حکمرانیاش اهل وفاق بود، نه اهل عدالت و بازستاندن حق محرومان و فقرزدایی و حتی پرداخت حق دشمنانش یعنی خوارج از بیتالمال، حکومتش سالها دوام میآورد، اما دیگر امام علی نبود.
روزنامه شرق نوشت: پرسش مهم بر مبنای ادبیات دکتر پزشکیان این است: اگر بیماری در وضعیت بحرانی و در آستانه مرگ باشد و شورای پزشکان شور کنند که با این بیمار با وضع بیماری بدخیم چه باید کرد، آیا وفاق در این شورای علمی معنایی دارد؟ و اگر پزشکی بر مبنای فضیلت اخلاقی حکم کند که باید جراحِ وفاقی از میان گروه جراحان و با رعایت سهمیه دانشگاههای تهران و استانها و زن و مرد و جوان و پیر انتخاب کرد، چه میزان این انتخاب علمی است یا کمدی؟
وضعیت اقتصادی و اجتماعی جامعه امروز که دامنه فقر و نداری تمامیت زندگی معمولی مردم را در بر گرفته و نشانههای عقبماندگی به طور روزمره در هوا، برق، آب، کسبوکار و حملونقل مشهود است و بارز و همگان بر آن اقرار دارند ازجمله شخص صادق دکتر پزشکیان، آیا واقعا بر طبل بیموقع و بیمکان و زمان وفاق در گزینش مدیران کوبیدن، همان حکم انتخاب پزشک بر حسب گرایش حزبی، جنسیت، نسلی، قومی، زبانی و... نیست؟
آیا نباید این نکته ساده را مطرح کرد که در انتخاب پزشک برای درمان این بیمار با بیماری بحرانی و بدخیم حسن فاعلی مهم است یا حسن فعلی؟ یعنی جراحی با نتایج علاجبخش و کارساز مهم است، مهم این است که متخصصترین، حاذقترین و عالمترین جراح را انتخاب کرد که بیمار را از مرگ تدریجی نجات دهد. حسن فعلی در حکمرانی مقدم بر حسن فاعلی است. انتخاب آدم متدین و نمازشبخوانی یا استاد تمام و روحانی باسواد و درسخواندهای که به قولی یک مدرسه را نمیتواند اداره کند، فضیلت و عدالت نیست.
دولت به کاردان عاقل و کاربلد نیاز دارد، نه مدیرانی وفاقی. گزینش وفاقی به گزینش مدیرانی انجامیده است که اگر اهل خرد و درک مدیریتی هم باشند، اما وفاق به آنها فهمانده و دیکته کرده است که تصمیمات سخت، بنیادی و دردسرساز نگیرند.
خالصسازی وفاق در گزینش مدیران، جرئت و شهامت تصمیمات راهبردی و تحولساز را از مدیران سلب کرده و آنها را واداشته است به مشی میانهروی و محافظهکارانه روی آورند؛ زیرا وفاق مدیریتی، فهمی جز مدیریت بر حسب میانهروی و کنشگری مرزی که نه سیخ بسوزد و نه کباب در اتخاذ تصمیمات و در یک کلام نادادگرانه و نابخردانه نتیجهای نداشته و عملا میانهروی به میانمایگی در مدیریت کلان و خرد دولت منجر شده است. وفاق هیئت وزیران دولت را به هیئت مدیران رنگینکمانی و پیرو آن، شورای معاونان وزارتخانهها را به معاونان رنگینکمانی سامان داده و وزرا در میدان وفاق در گزینش مدیران میانرو و بعضا میانمایه گوی سبقت از هم میربایند.
وفاق یک کلمه و نکته با بار معنایی محدود و مقید است؛ اگر با بار معنایی افزونتری از توانایی و قابلیت آن تفسیر شود، به بار سنگینی بر دوش دولت مبدل میشود که آن را زمینگیر و بیتحرک میکند و بیماری بیمار را شدت میدهد. دکتر پزشکیان باید به پندار و گفتار و کردار امام علی بازگردد و عدالت را دستور عمل و حسن فعلی دولت قرار دهد. داد، رسم و شیوه زیست و اندیشه و عمل ایرانیان بوده است. داد، آیین و مناسک ایرانی نیست؛ هستیشناسی، معرفتشناسی، انسانشناسی و رسم حکمرانی بوده و اندیشه ایرانی برون از اندیشه دادورزی نبوده است و پیش از اسلام، ایرانیان با همه کجروی برخی شاهان و درباریان و مغان، این راه را پیمودهاند و به همین دلیل ایرانیان عدالت تشیع را با داد ایرانی موافق یافتند و در این راه با شیعیان همراه، همدل و همزبان شدند. امام علی اگر در حکمرانیاش اهل وفاق بود، نه اهل عدالت و بازستاندن حق محرومان و فقرزدایی و حتی پرداخت حق دشمنانش یعنی خوارج از بیتالمال، حکومتش سالها دوام میآورد، اما دیگر امام علی نبود.