تک به تک: حامد لک شاید بهترین دروازهبان ایران نباشد، شاید در فراز و فرودهای دنبالهدارش، رد پای سهلانگاری و بازیگوشی خودش هم به چشم بخورد و شاید هواداران فوتبال گاهی اوقات از دستش حسابی حرص خورده باشند، اما یک چیز در مورد او قطعی و روشن است؛ این که با یک آدم دغدغهمند و وطنپرست طرفیم، یک نفر از تبار شرافت و انسانیت که بلد نیست چشم ببندد و پاداش بگیرد.
زیباترین قابهای هفتهای که گذشت، با نقشآفرینی حامد لک بود؛ جایی که او معصومترین جیمیجامپ جهان را آنطور صمیمانه در اهواز به آغوش کشید و آنجا که با نوشته روی پیراهنش به سوختن جنگلهای هیرکانی واکنش نشان داد. فریاد ایران دوستانه حامد، در مقطعی بود که خیلیها در سکوت مصلحتی به سر میبردند و زبان به دهان گرفته بودند. روزهایی که صداوسیما مصایب مردم پاریس و لندن را پوشش میداد و نسل طلایی، در به در دنبال یک مسوول جدید بودند تا تملقش را بگویند و حوالهای دیگر به چنگ بیاورند. این البته اولین بار نیست که لک به فجایع ملی واکنش نشان میدهد؛ چنان که اردیبهشت امسال هم با قربانیان انفجار جانسوز بندرعباس همدردی کرد و به تلویزیون تشر زد که: «آیا سهم خانوادههای داغدار کشورم، یک روبان سیاه هم نیست؟» شرمنده حامد جان؛ همه که مثل شما غیرت ندارند، نان حلال نخوردهاند...

سال گذشته وقتی تراکتور قهرمان لیگ برتر شد، خدم و حشم بیرانوند دوره افتادند که پرسپولیس بدون بیرو هرگز قهرمان لیگ نمیشود و از این حرفها. خب البته به نفعشان نبود لیگ بیستم را به یاد بیاورند؛ سالی که حامد لک فقط با چهارده گل خورده، جام و دستکش طلایی را با هم برد. او به علاوه با درخشش خیرهکننده در آسیا، پرسپولیس را به یک قدمی قهرمانی قاره رساند و حتی در خود فینال هم پنالتی گرفت، اما تقدیر چیز دیگری بود. شاید اگر حامد کمی بیشتر قدر خودش را میدانست، امروز مجیزگویان پولکی و نور چشمی خواب فیکس بودن در تیم ملی را هم نمیدیدند. دنیا اما فقط این بالا و پایینهای مستطیل سبز نیست. این روزها مثل برق و باد میگذرند و چیزی که تا ابد در ذهن و قلب مردم باقی میماند، نجابت و شرافت بعضی آدمهاست؛ جایی که یک تار موی امثال لک را نمیشود با قشون جلنبرهای جایزه بگیر عوض کرد...
