شناسهٔ خبر: 75968219 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

[محمدرضا نادری گیسور] صدایی از دل خاکستر

آنچه در روزهای اخیر در آتش‌ سوخت فقط درخت نبود؛ بلکه خاکسترشدن بخشی از حافظه طبیعی ایران بود؛ جایی که میلیون‌ها سال زنده مانده بود تا شاهد تمدن انسان باشد و از گذشتگان برای ما و نسل‌های امروز به یادگار بماند.

صاحب‌خبر -

محمدرضا نادری گیسور - روزنامه اطلاعات: آتش سوزی در جنگل هیرکانی الیت پس از حدود سه هفته فعالیت گرچه به گفته مسئولان از دیروز مهار شده و امید را به دل دوستداران طبیعت ایران و جنگل‌های سرسبز شمال بازگردانده، اما پرسش‌ها و نگرانی‌های بسیاری را نیز در اذهان زنده کرده است.

آنچه در روزهای اخیر در این آتش‌ سوخت فقط درخت نبود؛ بلکه خاکسترشدن بخشی از حافظه طبیعی ایران بود؛ جایی که میلیون‌ها سال زنده مانده بود تا شاهد تمدن انسان باشد و از گذشتگان برای ما و نسل‌های امروز به یادگار بماند. شعله‌هایی که دهم آبان از گوشه‌ای در منطقه کوهستانی الیت در ارتفاعات جنوبی شهرستان چالوس و منطقه مرزن‌آباد استان مازندران آغاز شد و به تدریج از دره‌های مرطوب تا نوک کوه‌های منطقه را فراگرفت، بخشی از «میراث جهانی» ایران و منطقه خزر را نابود کرد؛ میراثی که سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) آن را در سال ۱۳۸۵ بطور رسمی ثبت کرده بود.

این حریق در شرایطی رخ داد که جنگل‌های هیرکانی نه فقط زیست‌بوم، بلکه منبع تنفسی شمال ایران‌اند؛ تولیدکننده اکسیژن، کنترل‌کننده رطوبت و پناهگاه گونه‌هایی بی‌همتا چون پلنگ ایرانی، شوکا، گراز، تشی، سمور و انواع پرندگان جنگلی. در حادثه الیت، این نظام زنده و پیچیده، در برابر برخی بی توجهی‌ها و ضعف‌های انسانی، فنی و مدیریتی آسیب‌ جدی دید.

گرچه هنوز گزارشی دقیقی از میزان خسارت‌ها در این منطقه منتشر نشده اما شواهد نشان می‌دهد دهها و چه بسا، صدها هکتار از مراتع و جنگل‌های منطقه الیت در جریان این آتش‌سوزی از میان رفته باشد.

اهمیت این ماجرا از چند زاویه، قابل تامل و بررسی است:

۱. عمق فاجعه زیست‌محیطی: سوختن الیت، بی‌تردید یک ضربه جدی به تعادل اکولوژیک منطقه وارد کرده که آثارش تا سال‌ها باقی خواهد ماند. پوشش گیاهی و لایه‌های سطحی خاک که هزاران سال زمان برای شکل‌گیری آن‌ها لازم بود، در عرض چند روز نابود شده‌ و  تجدید حیات جنگل‌های هیرکانی با چالش‌های جدی روبرو است، به گونه‌ای که تجدید کامل آن نه ماه‌ها، بلکه دهه‌ها زمان می‌خواهد. از بین رفتن درختان و پوشش گیاهی این منطقه، در شرایطی که کل کشور با خشکسالی، بی آبی و کم‌بارشی روبرو است، نه تنها به چالش‌های زیست‌محیطی دامن خواهد زد، بلکه به نوبه خود باعث فرسایش خاک و تشدید سیلاب‌ در فصل‌های پربارش خواهد شد. 

۲. توپوگرافی منطقه و کمبود امکانات: آنچه تراژدی الیت را از بسیاری آتش‌سوزی‌های دیگر متمایز کرد، موقعیت کوهستانی و صعب‌العبور منطقه بود. شعله‌ها از شیب‌های تند بالا می‌رفت و باد در دره‌ها چون دم آهنگری، آتش را شعله‌ورتر می‌ساخت تا کنترل حریق دشوار باشد. در چنین شرایطی، مسیر دسترسی برای خودروها و تانکرهای آب‌پاش عملا وجود نداشت. در نتیجه، از همان ابتدا، نیروهای داوطلب و مردمی عمدتاً با بیل، شاخه تر و دبه‌های پلاستیکی به مقابله با آتشی رفتند که تنها هواپیما و بالگردهای مخصوص می‌توانستند آن را مهار کنند.

بالگردها خیلی دیر رسیدند و دو هواپیمای ایلیوشین آب‌پاش ایران هم اوایل این هفته عملیات خود را در منطقه آغاز کردند. پس از آن بود که خبر استمداد بین‌المللی ایران و  اعزام بالگرد و هواپیمای اطفای حریق از ترکیه و روسیه به منطقه در رسانه‌ها انتشار یافت که آخرین گزارش ها، حکایت از آن دارد به دلیل مهار آتش، از  آنها استفاده نشده است. مردم و امدادگران محلی، خیلی زودتر درخواست تجهیزات و امکانات کرده بودند.  بسیاری از کارشناسان ‌محیط زیست می‌گویند اگر بالگردها و هواپیماها زودتر اعزام می‌شدند و ایران ناوگان مجهزی از پهپادها و بالگردهای آب‌پاش، هواپیماهای سبک مخصوص اطفای جنگل و تانکرهای زمینی مخصوص مناطق شیب‌دار داشت، شعله‌های الیت هرگز به این گستره نمی‌رسید.

نبود تجهیزات متناسب با جغرافیای جنگلی و کوهستانی، ضعف در زیرساخت‌های دیده‌بانی و کمبود نیروهای آموزش‌دیده در چنین محیط‌هایی، تصویر واضحی از نیاز کشور به یک تحول عملیاتی در حفاظت جنگل‌هاست.

۳. ضعف در مدیریت بحران و هماهنگی: در روزهای نخست حادثه، نبود هماهنگی میان دستگاه‌های ذیربط از جمله سازمان جنگل‌ها، نیروی هوایی و ارگان‌های محلی موجب اتلاف زمان شد. کمک‌های مردمی ارزشمند بود، اما نبود فرماندهی میدانی منسجم، تلاش‌ها را پراکنده و غیرهدفمند کرد. در حالی که در کشورهای دارای مناطق مشابه، طرح‌های جامع «پاسخ سریع جنگل» با تقسیم وظایف مشخص برای هر نهاد وجود دارد، در الیت، جامعه محلی پیش‌ از دولت پا به میدان گذاشت و همین دیر واکنشی مسئولان بهای سنگینی برای طبیعت داشت.

ضعف در اطلاع‌رسانی و هماهنگی مدیریت بحران، فقدان سخنگوی واحد برای آتش سوزی و عدم انسجام و یکپارچگی لازم  میان نیروهای درگیر در عملیات اعم از داوطلبان مردمی، محیط زیست، جهاد کشاورزی، هلال احمر و استفاده دیرهنگام از ظرفیت نیروهای نظامی هم در مدیریت این ماجرا کاملا مشهود بود.

۴. پیامدهای اجتماعی و فرهنگی: حادثه الیت، فقط زیست‌بوم را نسوزاند بلکه مردم آنجا را نیز داغدار کرد. کشاورزان و دامداران محلی که نسل‌ها با احترام به درختان زندگی کرده بودند، ناگهان با منظره‌ای از خاکستر و سکوت روبه‌رو شده‌اند. خوشبختانه، در مقابل، این حادثه موجی از بیداری عمومی را در سراسر ایران ایجاد کرد.

رسانه‌ها، کاربران شبکه‌های اجتماعی، داوطلبان و محیط‌بانان، هزاران پست و پیام برای روشن کردن اهمیت این حادثه و ضرورت تلاش برای مهار آن منتشر کردند و این تلاش‌ها به مدیران و نیروهای فعال در زمینه کنترل آتش، انگیزه و انرژی داد. 
با این حال، برخی  پرسش‌های کلیدی همچنان به قوت خود باقی است: 
– چرا هنوز سامانه ملی هشدار زودهنگام نداریم؟
– چرا برای مناطق کوهستانی ناوگان هوایی اختصاصی وجود ندارد؟
– چرا پس از هر فاجعه، نیروهای امدادی باید از ابتدا هماهنگ شوند؟
افکار عمومی این بار خواهان پاسخ واقعی است. این مطالبه‌گری مدنی اگر تداوم یابد، می‌تواند نیرویی بازدارنده و سازنده برای آینده و پیشگیری از وقایعی مشابه باشد.

۵. مسیر بازسازی: ترمیم جنگل‌های سوخته، پروژه‌ای میان‌رشته‌ای و چند ده‌ساله است. نخستین گام، بازسازی اکولوژیکی با استفاده از گونه‌های بومی است تا تنوع ژنتیکی منطقه حفظ شود. پس از آن، باید سامانه‌های پایش و دیده‌بانی با فناوری روز (پهپادها، تجهیزات سنجش از دور و حسگرهای حرارتی) راه‌اندازی و هر دود مشکوک در چند دقیقه شناسایی شود.

در کنار آن، آموزش مردم محلی به‌عنوان خط مقدم حفاظت از جنگل ها و مراتع ضروری است. هیچ پهپادی جای چشم و وجدان یک روستایی مراقب را نمی‌گیرد. اگر اهالی منطقه از آموزش، بیمه و تسهیلات لازم برخوردار شوند، نه تنها حافظ جنگل، بلکه نخستین مدافع در برابر هر بحران خواهند بود؛ همانطور که همواره خط مقدم دفاع از استقلال و امنیت کشور در همه عرصه‌ها بوده‌اند.

۶. قانون و مسئولیت‌پذیری: حادثه الیت باید به اصلاح قوانین منتهی شود. بسیاری از مسئولان و کارشناسانی که در این باره سخن گفته اند  و همچنین، تجارب قبلی در آتش‌سوزی ها از خطای انسانی در این فاجعه حکایت دارد؛ خطایی که می‌تواند عمدی باشد یا سهوی حتی برخی، انگشت اتهام را در این زمینه به سوی گردشگران گرفته‌اند اما عامل آن هر چه باشد، باید مجازات‌هایی واقعی و بازدارنده برای هر گونه ایجاد حریق جنگلی در نظر گرفته شود. مدیرانی که در مسیر تجهیز و تامین امکانات و آمادگی در برابر بحران ها کوتاهی می‌کنند هم باید پاسخگو باشند. علاوه بر آن، حفاظت از جنگل‌ها از جمله جنگل های هیرکانی باید در رأس سیاست‌های امنیت ملی قرار گیرد زیرا جنگل‌ها نقش مستقیم در تعادل بارش، تامین و ذخیره آب و سلامت هوای مناطق مختلف کشور دارند.

۷. نقش رسانه‌ها: وظیفه رسانه تنها روایت سوختن نیست، بلکه پیگیری بازسازی و مطالبه تغییر برای تقویت اعتماد عمومی نیز  هست. رسانه ها باید همچون دیده‌بان‌هایی بیدار، آگاه و متعهد، از دولت و نهادهای مسئول، گزارش پیشرفت احیای جنگل، خرید تجهیزات جدید و آموزش نیروهای واکنش سریع را بخواهند. تداوم پوشش خبری و پیگیری این رویداد، ضامن فراموش نشدن فاجعه الیت و پیشگیری از رخدادهایی مشابه خواهد بود.

۸. از سوختن تا آموختن: شعله‌های الیت را نمی‌توان به عقب برگرداند، اما می‌توان مانع از تکرار آن شد. آینده جنگل‌ها و طبیعت ایران وابسته به انتخاب امروز ماست. پرسش اساسی در برابر همه ما این است: آیا باز هم با دست خالی و تجربه اندک به دل شعله‌ها می‌رویم، یا از این فاجعه برای آمادگی بیشتر، مدیریتی مسئولانه تر و ساختن یک شبکه‌  هماهنگ و مجهز برای واکنش بهنگام در برابر بحران‌ها بهره خواهیم گرفت.

پاسخ حادثه اخیر الیت روشن است: کشور نیازمند سامانه‌ای ملی برای شرایط بحران آتش‌سوزی از جمله در مناطق جنگلی و کوهستانی است؛ با ناوگان هوایی، جاده‌های دسترسی اضطراری، برج‌های دیده‌بانی، مانورهای مشترک و بودجه‌ای پایدار.

این حادثه باید به نقطه آغاز چنین تحولی تبدیل شود. ما از ظرفیت لازم برای تکمیل و تجهیز چنین ناوگانی برخورداریم و جوانان ایرانی و شرکت‌های دانش بنیان آن می توانند هر خلائی را در این حوزه برطرف کنند، به شرط آنکه درست در این حوزه مدیریت کنیم. اگر چنین شود، صدای درختان «الیت» را از دل خاکستر شنیده‌ایم.

محمدرضا نادری گیسور - روزنامه اطلاعات: آتش سوزی در جنگل هیرکانی الیت پس از حدود سه هفته فعالیت گرچه به گفته مسئولان از دیروز مهار شده و امید را به دل دوستداران طبیعت ایران و جنگل‌های سرسبز شمال بازگردانده، اما پرسش‌ها و نگرانی‌های بسیاری را نیز در اذهان زنده کرده است.

آنچه در روزهای اخیر در این آتش‌ سوخت فقط درخت نبود؛ بلکه خاکسترشدن بخشی از حافظه طبیعی ایران بود؛ جایی که میلیون‌ها سال زنده مانده بود تا شاهد تمدن انسان باشد و از گذشتگان برای ما و نسل‌های امروز به یادگار بماند. شعله‌هایی که دهم آبان از گوشه‌ای در منطقه کوهستانی الیت در ارتفاعات جنوبی شهرستان چالوس و منطقه مرزن‌آباد استان مازندران آغاز شد و به تدریج از دره‌های مرطوب تا نوک کوه‌های منطقه را فراگرفت، بخشی از «میراث جهانی» ایران و منطقه خزر را نابود کرد؛ میراثی که سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) آن را در سال ۱۳۸۵ بطور رسمی ثبت کرده بود.

این حریق در شرایطی رخ داد که جنگل‌های هیرکانی نه فقط زیست‌بوم، بلکه منبع تنفسی شمال ایران‌اند؛ تولیدکننده اکسیژن، کنترل‌کننده رطوبت و پناهگاه گونه‌هایی بی‌همتا چون پلنگ ایرانی، شوکا، گراز، تشی، سمور و انواع پرندگان جنگلی. در حادثه الیت، این نظام زنده و پیچیده، در برابر برخی بی توجهی‌ها و ضعف‌های انسانی، فنی و مدیریتی آسیب‌ جدی دید.

گرچه هنوز گزارشی دقیقی از میزان خسارت‌ها در این منطقه منتشر نشده اما شواهد نشان می‌دهد دهها و چه بسا، صدها هکتار از مراتع و جنگل‌های منطقه الیت در جریان این آتش‌سوزی از میان رفته باشد.

اهمیت این ماجرا از چند زاویه، قابل تامل و بررسی است:

۱. عمق فاجعه زیست‌محیطی: سوختن الیت، بی‌تردید یک ضربه جدی به تعادل اکولوژیک منطقه وارد کرده که آثارش تا سال‌ها باقی خواهد ماند. پوشش گیاهی و لایه‌های سطحی خاک که هزاران سال زمان برای شکل‌گیری آن‌ها لازم بود، در عرض چند روز نابود شده‌ و  تجدید حیات جنگل‌های هیرکانی با چالش‌های جدی روبرو است، به گونه‌ای که تجدید کامل آن نه ماه‌ها، بلکه دهه‌ها زمان می‌خواهد. از بین رفتن درختان و پوشش گیاهی این منطقه، در شرایطی که کل کشور با خشکسالی، بی آبی و کم‌بارشی روبرو است، نه تنها به چالش‌های زیست‌محیطی دامن خواهد زد، بلکه به نوبه خود باعث فرسایش خاک و تشدید سیلاب‌ در فصل‌های پربارش خواهد شد. 

۲. توپوگرافی منطقه و کمبود امکانات: آنچه تراژدی الیت را از بسیاری آتش‌سوزی‌های دیگر متمایز کرد، موقعیت کوهستانی و صعب‌العبور منطقه بود. شعله‌ها از شیب‌های تند بالا می‌رفت و باد در دره‌ها چون دم آهنگری، آتش را شعله‌ورتر می‌ساخت تا کنترل حریق دشوار باشد. در چنین شرایطی، مسیر دسترسی برای خودروها و تانکرهای آب‌پاش عملا وجود نداشت. در نتیجه، از همان ابتدا، نیروهای داوطلب و مردمی عمدتاً با بیل، شاخه تر و دبه‌های پلاستیکی به مقابله با آتشی رفتند که تنها هواپیما و بالگردهای مخصوص می‌توانستند آن را مهار کنند.

بالگردها خیلی دیر رسیدند و دو هواپیمای ایلیوشین آب‌پاش ایران هم اوایل این هفته عملیات خود را در منطقه آغاز کردند. پس از آن بود که خبر استمداد بین‌المللی ایران و  اعزام بالگرد و هواپیمای اطفای حریق از ترکیه و روسیه به منطقه در رسانه‌ها انتشار یافت که آخرین گزارش ها، حکایت از آن دارد به دلیل مهار آتش، از  آنها استفاده نشده است. مردم و امدادگران محلی، خیلی زودتر درخواست تجهیزات و امکانات کرده بودند.  بسیاری از کارشناسان ‌محیط زیست می‌گویند اگر بالگردها و هواپیماها زودتر اعزام می‌شدند و ایران ناوگان مجهزی از پهپادها و بالگردهای آب‌پاش، هواپیماهای سبک مخصوص اطفای جنگل و تانکرهای زمینی مخصوص مناطق شیب‌دار داشت، شعله‌های الیت هرگز به این گستره نمی‌رسید.

نبود تجهیزات متناسب با جغرافیای جنگلی و کوهستانی، ضعف در زیرساخت‌های دیده‌بانی و کمبود نیروهای آموزش‌دیده در چنین محیط‌هایی، تصویر واضحی از نیاز کشور به یک تحول عملیاتی در حفاظت جنگل‌هاست.

۳. ضعف در مدیریت بحران و هماهنگی: در روزهای نخست حادثه، نبود هماهنگی میان دستگاه‌های ذیربط از جمله سازمان جنگل‌ها، نیروی هوایی و ارگان‌های محلی موجب اتلاف زمان شد. کمک‌های مردمی ارزشمند بود، اما نبود فرماندهی میدانی منسجم، تلاش‌ها را پراکنده و غیرهدفمند کرد. در حالی که در کشورهای دارای مناطق مشابه، طرح‌های جامع «پاسخ سریع جنگل» با تقسیم وظایف مشخص برای هر نهاد وجود دارد، در الیت، جامعه محلی پیش‌ از دولت پا به میدان گذاشت و همین دیر واکنشی مسئولان بهای سنگینی برای طبیعت داشت.

ضعف در اطلاع‌رسانی و هماهنگی مدیریت بحران، فقدان سخنگوی واحد برای آتش سوزی و عدم انسجام و یکپارچگی لازم  میان نیروهای درگیر در عملیات اعم از داوطلبان مردمی، محیط زیست، جهاد کشاورزی، هلال احمر و استفاده دیرهنگام از ظرفیت نیروهای نظامی هم در مدیریت این ماجرا کاملا مشهود بود.

۴. پیامدهای اجتماعی و فرهنگی: حادثه الیت، فقط زیست‌بوم را نسوزاند بلکه مردم آنجا را نیز داغدار کرد. کشاورزان و دامداران محلی که نسل‌ها با احترام به درختان زندگی کرده بودند، ناگهان با منظره‌ای از خاکستر و سکوت روبه‌رو شده‌اند. خوشبختانه، در مقابل، این حادثه موجی از بیداری عمومی را در سراسر ایران ایجاد کرد.

رسانه‌ها، کاربران شبکه‌های اجتماعی، داوطلبان و محیط‌بانان، هزاران پست و پیام برای روشن کردن اهمیت این حادثه و ضرورت تلاش برای مهار آن منتشر کردند و این تلاش‌ها به مدیران و نیروهای فعال در زمینه کنترل آتش، انگیزه و انرژی داد. 
با این حال، برخی  پرسش‌های کلیدی همچنان به قوت خود باقی است: 
– چرا هنوز سامانه ملی هشدار زودهنگام نداریم؟
– چرا برای مناطق کوهستانی ناوگان هوایی اختصاصی وجود ندارد؟
– چرا پس از هر فاجعه، نیروهای امدادی باید از ابتدا هماهنگ شوند؟
افکار عمومی این بار خواهان پاسخ واقعی است. این مطالبه‌گری مدنی اگر تداوم یابد، می‌تواند نیرویی بازدارنده و سازنده برای آینده و پیشگیری از وقایعی مشابه باشد.

۵. مسیر بازسازی: ترمیم جنگل‌های سوخته، پروژه‌ای میان‌رشته‌ای و چند ده‌ساله است. نخستین گام، بازسازی اکولوژیکی با استفاده از گونه‌های بومی است تا تنوع ژنتیکی منطقه حفظ شود. پس از آن، باید سامانه‌های پایش و دیده‌بانی با فناوری روز (پهپادها، تجهیزات سنجش از دور و حسگرهای حرارتی) راه‌اندازی و هر دود مشکوک در چند دقیقه شناسایی شود.

در کنار آن، آموزش مردم محلی به‌عنوان خط مقدم حفاظت از جنگل ها و مراتع ضروری است. هیچ پهپادی جای چشم و وجدان یک روستایی مراقب را نمی‌گیرد. اگر اهالی منطقه از آموزش، بیمه و تسهیلات لازم برخوردار شوند، نه تنها حافظ جنگل، بلکه نخستین مدافع در برابر هر بحران خواهند بود؛ همانطور که همواره خط مقدم دفاع از استقلال و امنیت کشور در همه عرصه‌ها بوده‌اند.

۶. قانون و مسئولیت‌پذیری: حادثه الیت باید به اصلاح قوانین منتهی شود. بسیاری از مسئولان و کارشناسانی که در این باره سخن گفته اند  و همچنین، تجارب قبلی در آتش‌سوزی ها از خطای انسانی در این فاجعه حکایت دارد؛ خطایی که می‌تواند عمدی باشد یا سهوی حتی برخی، انگشت اتهام را در این زمینه به سوی گردشگران گرفته‌اند اما عامل آن هر چه باشد، باید مجازات‌هایی واقعی و بازدارنده برای هر گونه ایجاد حریق جنگلی در نظر گرفته شود. مدیرانی که در مسیر تجهیز و تامین امکانات و آمادگی در برابر بحران ها کوتاهی می‌کنند هم باید پاسخگو باشند. علاوه بر آن، حفاظت از جنگل‌ها از جمله جنگل های هیرکانی باید در رأس سیاست‌های امنیت ملی قرار گیرد زیرا جنگل‌ها نقش مستقیم در تعادل بارش، تامین و ذخیره آب و سلامت هوای مناطق مختلف کشور دارند.

۷. نقش رسانه‌ها: وظیفه رسانه تنها روایت سوختن نیست، بلکه پیگیری بازسازی و مطالبه تغییر برای تقویت اعتماد عمومی نیز  هست. رسانه ها باید همچون دیده‌بان‌هایی بیدار، آگاه و متعهد، از دولت و نهادهای مسئول، گزارش پیشرفت احیای جنگل، خرید تجهیزات جدید و آموزش نیروهای واکنش سریع را بخواهند. تداوم پوشش خبری و پیگیری این رویداد، ضامن فراموش نشدن فاجعه الیت و پیشگیری از رخدادهایی مشابه خواهد بود.

۸. از سوختن تا آموختن: شعله‌های الیت را نمی‌توان به عقب برگرداند، اما می‌توان مانع از تکرار آن شد. آینده جنگل‌ها و طبیعت ایران وابسته به انتخاب امروز ماست. پرسش اساسی در برابر همه ما این است: آیا باز هم با دست خالی و تجربه اندک به دل شعله‌ها می‌رویم، یا از این فاجعه برای آمادگی بیشتر، مدیریتی مسئولانه تر و ساختن یک شبکه‌  هماهنگ و مجهز برای واکنش بهنگام در برابر بحران‌ها بهره خواهیم گرفت.

پاسخ حادثه اخیر الیت روشن است: کشور نیازمند سامانه‌ای ملی برای شرایط بحران آتش‌سوزی از جمله در مناطق جنگلی و کوهستانی است؛ با ناوگان هوایی، جاده‌های دسترسی اضطراری، برج‌های دیده‌بانی، مانورهای مشترک و بودجه‌ای پایدار.

این حادثه باید به نقطه آغاز چنین تحولی تبدیل شود. ما از ظرفیت لازم برای تکمیل و تجهیز چنین ناوگانی برخورداریم و جوانان ایرانی و شرکت‌های دانش بنیان آن می توانند هر خلائی را در این حوزه برطرف کنند، به شرط آنکه درست در این حوزه مدیریت کنیم. اگر چنین شود، صدای درختان «الیت» را از دل خاکستر شنیده‌ایم.