سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): در مسیری که به مسجد جمکران ختم میشود و سهشنبهها میزبان هزاران زائر است، موکبهای پذیرایی متعددی به خدمترسانی مشغولند و در این میان، خلاء یک حرکت فرهنگی متمرکز بر کتاب برای کودکان احساس میشود.
پروانه رامیان، طلبه ساکن قم و مادر سه دختر، با ایدهای که از دختر کوچکش الهام گرفته بود، موسس موکب «کتابنوشان» شد؛ حرکتی که حالا از یک میز ساده در عمود ۸۱، به شبکهای با ۲۰ شعبه در سراسر ایران تبدیل شده است.
رامیان در گفتوگو با خبرنگار ایبنا از چالشها و شیرینیهای این مسیر گفت؛ از هدیههای کوچک بلوار تا جرقه یک حرکت فرهنگی، جرقهای که از سال ۱۴۰۱ و تنها چند هفته پس از سکونت خانوادهاش در قم ایجاد شد.
او بیان کرد: یک روز با دخترانم تصمیم گرفتیم پیادهروی سهشنبههای مهدوی را تجربه کنیم. در طول مسیر، موکبهای زیادی به بچهها هدیه میدادند؛ یکی بادکنک، یکی اسباببازی و خوراکی. بچهها طبیعتاً خیلی خوششان آمده بود. اواخر مسیر، دختر کوچکم گفت: «مامان خیلی خوب بود، دفعه بعد هم بیاییم ما هم یه چیزی بیاریم اینجا هدیه بدیم».
این فعال فرهنگی اضافه کرد: این گفتنِ دخترم انگیزهای شد در حالی که خودم هم ذهنم مشغول انجام یک کار فرهنگی بود. با خودم فکر کردم که در شأن یک طلبه، انجام کاری فرهنگی مناسبتر است تا کارهایی که آدمهای معمولی هم میتوانند انجام دهند. آن توقعی که از خودم به عنوان طلبه داشتم، انجام یک کار فرهنگی بود.
از فیلترینگ اینستاگرام تا تولد «کتابنوشان» در ایتا
رامیان، ایده موکب کتاب را ادامه فعالیتهای قبلی خود در فضای مجازی دانست و گفت: من از سال ۹۹ در پیج شخصی اینستاگرامم، کار ترویج کتاب و کتابخوانی را شروع کرده بودم. یادم هست آن سال روز دانشآموز (۸ آبان) با ۱۰۰ هزار تومان هزینه، سه کتاب مثل «تنتن و سندباد» و «شکار هیولا» خریدم و هدیه دادم. به مرور با کمک دوستانی که بانی شدند، هر ماه پنج تا شش کتاب هدیه میدادیم و در مناسبتی مثل عید غدیر، تا ۳۰ کتاب هم هدیه دادیم.
وی ادامه داد: این فعالیت از سال ۹۹ تا شهریور ۱۴۰۱ ادامه داشت تا اینکه اینستاگرام فیلتر و آن فعالیت تعطیل شد. من هم تصمیم گرفتم کانال «کتابنوشان» را در ایتا ایجاد کنم. با توجه به این سابقه دو ساله در ترویج کتاب، به نظرم رسید که مسیر جمکران هم همین هدیه کتاب را راهاندازی کنم.

تامین بودجه با پیگیری شخصی؛ چرا کتابها را هدیه میدهیم؟
رامیان با اشاره به چالشهای ابتدای کار، تمرکز خود را بر مخاطب کودک و نوجوان و کتابهای مهدوی گذاشت. او میگوید: تصمیم گرفتم کار را منحصر به کودک و نوجوان و ترجیحاً کتابهای مهدوی کنم تا بچهای که به مسجد جمکران میآید، حداقل بداند داستان این مسجد چیست. اما برای این کار به بودجه زیادی نیاز بود. من به خاطر بچهها فعلاً خانهدار هستم و درآمدی نداشتم.
موسس موکب «کتابنوشان» از تلاشهای ناکام اولیه برای جلب حمایت میگوید: یک روز کامل وقت گذاشتم و به هر موسسه و مجموعه فرهنگی که در قم فکرش را میکردم سر زدم، اما همه جواب رد دادند که چنین کاری برایشان تعریف نشده است. انتشاراتیها هم طبیعتاً همین جواب را دادند.
این فعال فرهنگی ادامه داد: مجبور شدم با پیگیری و اصرار فراوان از دوستان و آشنایان کمک بگیرم. (میخندد) مثلاً به دوستم که همسرش کارمند بانک بود یا عمهام که حقوقبگیر بود، با جدیت میگفتم شما باید این مبلغ را برای کار فرهنگی بدهید. اینطور پول تهیه کردم و از انتشاراتیها با تخفیف کتاب خریدم.
رامیان در پاسخ به این سوال که چرا کتابها را امانت نمیدهد یا نمیفروشد، توضیح داد: بعضیها میگفتند کتابها را بفروش یا امانت بده و هفته بعد پس بگیر. اما فروش در این مسیر مجاز نیست. امانت دادن هم عملی نبود؛ چون خیلی از زائران ساکن قم نیستند، یا اگر هم باشند، معلوم نیست هفته بعد بیایند. طرف میگفت من از زنجان یا سمنان آمدم؛ این فرد کی دوباره میخواهد بیاید کتاب را به من بدهد؟ پس این گزینهها منتفی بود.
از «خلاصه کتاب» تا «سفیران کتابنوشان»
موسس موکب کتابنوشان برای اطمینان از خوانده شدن کتابها، سازوکار جالبی را طراحی کرد: به بچهها گفتیم این کتاب را که خواندی، هفته بعد خلاصهاش را برایم بیاور تا دوباره به تو کتاب هدیه بدهم. میدیدم که مثلاً پسر ۱۰ ساله واقعاً کتاب را خوانده و میآید خلاصه میدهد یا به سوالاتم جواب میدهد. این یعنی کتاب هدر نرفته است.
او به مدل شبکهسازی این طرح اشاره کرد و گفت: به این بچهها گفتیم دفعه بعد که میآیید، یک دوست دیگرتان را هم بیاورید، یا کتاب را در کلاستان معرفی کنید. این کتاب میرفت بین ۲۵ تا ۳۰ نفر در یک کلاس معرفی میشد. به این بچهها «کارت سفیران کتابنوشان» دادیم.
رامیان یکی از بازخوردهای جالب را اینگونه تعریف میکند: یکی از بچهها که از اتباع هم بود، آنقدر هر هفته آمد و کتاب گرفت که خواندنش عالی شد و معلمش او را مسئول کتابخانه کلاس کرد. او هر شب بخشهایی از یک کتاب را در گروه کلاسی میخواند و آخر هفته تمام کلاس یک کتاب داستان را شنیده بودند.

موکبی که در سرما و گرما با ۲۰ شعبه تعطیل نشد
این طلبه فعال فرهنگی تاکید میکند که کار را از صفر شروع کرده است: «اول کار نه پولی بود و نه میزی. با دوستی صحبت میکردیم و میخندیدیم که با حداقل امکانات، حتی اگر شده با یک جعبه مقوایی به جای میز، کار را شروع میکنیم. رویش رومیزی میاندازیم و کتابها را میچینیم. در این حد یعنی ما حاضر بودیم کار را انجام دهیم».
او ادامه داد: تا اینکه اتفاقی شد و در جمعی، دکتری که آنجا بود، گفت که من دو میز و شش صندلی کودک میدهم و همان موکب اول اینها را آوردند و کار شروع شد. به مرور، بانیان دیگری به کار اضافه شدند؛ صندلیهای بیشتر و پس از یک بارندگی شدید که پالتوی بچهها را روی کتابها کشیده بودند تا خیس نشوند، با کمک یک بانی و مسئولان طریق مسجد جمکران، یک آلاچیق تهیه شد.
رامیان گفت: کار ما در هیچ شرایط آب و هوایی تعطیل نشد؛ در باد شدید قم که کتابها را میبرد، در باران، در گرما و حتی در ماه مبارک رمضان با دهان روزه میرفتیم. چون کار ما پیوست رسانهای هم داشت و گزارشها را در کانال ایتا میگذاشتم، کار دیده شد.
وی افزود: این دیده شدن، به گسترش فعالیت در سراسر کشور انجامید: یک بانی که اصلاً ایشان را نمیشناختم و از اسفند ۱۴۰۱ از طریق بنر موکب پیام داد، شروع به واریز مبالغ قابل توجهی کرد و این کمکها از یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان شروع شد و به ۸ تا ۱۰ میلیون تومان در ماه رسید. وقتی گزارشها را در کانال دیدند، متقاضیانی از شهرهای دیگر پیدا شدند. با کمک همین بانی، به افرادی در نقده، زاهدان، هادیشهر، جلفا، مرند، گرمدره، کهکیلویه و بویراحمد و… کمک کردیم تا آنها هم این کار را شروع کنند.
او بیان کرد: حالا حدود ۲۰ شعبه در نقاط مختلف کشور داریم که در مساجد، مدارس و کانونها، کتابها را امانت میدهند و گزارش هفتگی ارسال میکنند. همچنین برای «سفیران کتابنوشان» در قم، برنامههای اردوی فرهنگی تدارک دیدهایم و آنها را به کتابخانه آیتالله مرعشی و مسجد طراز جمکران بردهایم تا بیشتر در این فضا قرار بگیرند.
∎