شناسهٔ خبر: 75946399 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرنامه دانشجویان ایران | لینک خبر

بررسی تحولات قدرت در غرب آسیا؛

آیا آمریکا در حال از دست دادن غرب آسیا به نفع ایران است؟

از غزه تا تهران و از بیروت تا دوحه، سیاست‌های ترامپ پازلی از تصمیم‌های پراکنده و متناقض ساخته است؛ پازلی که نه تنها نظم منطقه را بی‌ثبات‌تر کرده، بلکه ستون‌های راهبرد جهانی آمریکا را نیز لرزانده است.

صاحب‌خبر -

به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» پروفسور لیو ژونگ‌ مین(刘中民)، استاد موسسه مطالعات خاورمیانه دانشگاه مطالعات بین‌المللی شانگهای و مدیر سابق پروژه‌های کلان صندوق علوم اجتماعی ملی چین، در تاریخ ۱۳ نوامبر ۲۰۲۵ مقاله‌ای در روزنامه The Paper(澎湃新闻منتشر کرد.

متن کامل مقاله به شرح زیر است:

با وجود آنکه حملات اسرائیل علیه نیروهای «محور مقاومت» شامل حماس فلسطین، حزب‌الله لبنان و جنبش انصارالله یمن همچنان ادامه دارد—به‌ویژه عملیات «حذف هدفمند» رهبران این گروه‌ها—و با آنکه تضادهای اسرائیل و ایران هنوز به‌طور کامل حل‌وفصل نشده است، اما با اعلام «برنامه ۲۰ ماده‌ای بازسازی غزه» از سوی ترامپ، امضای توافق آتش‌بس میان اسرائیل و حماس، و برگزاری «اجلاس صلح خاورمیانه» در شرم‌الشیخ، می‌توان گفت جنگی که از اکتبر ۲۰۲۳ در قالب دور جدیدی از درگیری فلسطین و اسرائیل شعله‌ور شد و به «جنگ ششم خاورمیانه» انجامید، اکنون باید به مراحل پایانی خود نزدیک شده باشد.

در تمام این روند، نقش آمریکا همواره یکی از عوامل تعیین‌کننده در مسیر جنگ ششم خاورمیانه بوده است و سیاست‌هایی که ترامپ ۲.۰ طی حدود یک سال گذشته اتخاذ کرده، در هر دو جهت—تشدید و کاهش تنش‌ها—تأثیری مهم بر این منازعه داشته است.

در حالی که اصل کلی «کاهش حضور راهبردی آمریکا در خاورمیانه» همچنان ثابت مانده، دولت ترامپ از یک سو حمایت نظام‌مند و همه‌جانبه‌ای از حملات اسرائیل علیه حماس و کل محور مقاومت ارائه کرده است؛ و از سوی دیگر، برای جلوگیری از گرفتار شدن در باتلاقی جنگی، حفظ توازن در روابط با متحدان و خدمت به رقابت ژئوپلیتیکی با قدرت‌های بزرگ، کوشیده از گسترش بی‌پایان درگیری جلوگیری کند—به‌ویژه از بزرگ‌شدن دامنه جنگ میان اسرائیل و ایران و کشیده‌شدن آن به یک درگیری طولانی‌مدت.

این امر همچنین علت آن است که ترامپ، در حالی که هیچ برنامه منسجم و جامعی نداشت، با شتاب به سمت پیشبرد آتش‌بس غزه حرکت کرد.

با این حال، بن‌بستی راهبردی که آمریکا از زمان دولت اوباما در خاورمیانه با آن مواجه بوده—یعنی تناقض میان عقب‌نشینی راهبردی آمریکا و ادامه تحولات پرتلاطم در منطقه—همچنان بدون تغییر باقی مانده است. تلاش آمریکا برای بهره‌گیری از خاورمیانه در خدمت راهبرد جهانی و به‌ویژه رقابت قدرت‌های بزرگ نیز بیش از گذشته ناکارآمد و کم‌اثر شده است.

آیا آمریکا در حال از دست دادن خاورمیانه به نفع ایران است؟

عقب نشینی راهبردی: اصل کلی سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا همچنان بدون تغییر باقی مانده است.

از زمان دولت اوباما تاکنون، «عقب نشینی راهبردی از خاورمیانه» یکی از اهداف مشترک همه دولت‌های آمریکا بوده است. هدف بنیادی این رویکرد، رهایی از میزان بیش‌ازحدِ وابستگی و درگیرشدگی منابع راهبردی آمریکا در خاورمیانه و در نتیجه، امکان انتقال بخش بیشتری از این منابع به عرصه «رقابت راهبردی با قدرت‌های بزرگ» است که تهدیدی برای رهبری جهانی آمریکا به شمار می‌روند. اوباما، ترامپ و بایدن در پیگیری این هدف دارای تداوم و همسویی بوده‌اند؛ تفاوت آنان تنها در سیاست‌ها و ابزارهای اجرایی است.

پس از بحران مالی سال ۲۰۰۸ و در پی بازنگری‌های گسترده در جامعه راهبردی آمریکا، اشتباهات راهبردی واشنگتن در خاورمیانه—به‌ویژه هزینه‌های عظیم جنگ‌های افغانستان و عراق—به‌عنوان یکی از دلایل اصلی افول نسبی هژمونی آمریکا تلقی شد. در نتیجه، بحث گسترده‌ای درباره باقی‌ماندن یا خروج آمریکا از خاورمیانه شکل گرفت و دو دیدگاه «خروج کامل از خاورمیانه» و «عقب نشینی راهبردی» پدید آمد. در نهایت، در میان این جدل‌ها، «عقب نشینی» به انتخاب آمریکا در خاورمیانه تبدیل شد. هم‌زمان، راهبرد جهانی آمریکا نیز به‌تدریج از «مبارزه با تروریسم در خاورمیانه» به سمت «رقابت با قدرت‌های بزرگ» تغییر جهت داد و این کشور در پی کاهش حضور راهبردی خود در خاورمیانه برآمد. در دوران دوم ریاست‌جمهوری ترامپ نیز، روند کلی عقب نشینی تغییر نکرد؛ با این حال، دولت ترامپ در عمل با مجموعه‌ای از تناقض‌ها و چالش‌های عمیق‌تر روبه‌رو شد و بر همین اساس، دست به تنظیمات پویا و مقطعی زد و همچنان با چالش‌های جدی مواجه است.

نخست، از آنجا که رقابت قدرت‌های بزرگ همچنان محور اصلی راهبرد جهانی آمریکا خواهد بود، سیاست خاورمیانه‌ای واشنگتن نیز به‌طور کلی در حالت عقب‌گرد باقی خواهد ماند. واقعیت نشان می‌دهد که جلوگیری از وقوع جنگ‌های بزرگ همچنان انتخاب راهبردی بدون‌جایگزین آمریکا در منطقه است؛ از همین رو، اقدامات محدود و حساب‌شده ترامپ ۲.۰ علیه انصارالله یمن، مشارکت سریع و کوتاه‌مدت در جنگ اسرائیل و ایران، و تلاش شدید برای جلوگیری از گسترش و طولانی‌شدن این درگیری‌ها، همگی جلوه‌های بارز تداوم سیاست عقب‌نشینی راهبردی آمریکا هستند.

آیا آمریکا در حال از دست دادن خاورمیانه به نفع ایران است؟

پیامی رسمی شبکه اجتماعی Truth Social دونالد ترامپ در تاریخ ۳ تیر ۱۴۰۴: «آتش‌بس هم‌اکنون اجرایی شده است. لطفاً آن را نقض نکنید!»

دوم آنکه، سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا با معضلاتی عمیق‌تر روبه‌رو خواهد شد. هسته این بحران، تنش میان تغییرات شدید و پرتلاطم خاورمیانه و کاهش سرمایه‌گذاری راهبردی آمریکا در منطقه است؛ یعنی تناقض میان «عقب نشینی» و «تلاش برای حفظ نقش رهبری در مدیریت امور خاورمیانه». امروز، واشنگتن در حالی که ناگزیر از حمایت از اسرائیل است، هم‌زمان با مجموعه‌ای از مسائل پیچیده مواجه است: بازسازی غزه، حل‌وفصل مشکلات مرتبط با محور مقاومت (از جمله وضعیت دولت سوریه و خلع سلاح حزب‌الله)، مدیریت پرونده هسته‌ای ایران، حفظ توازن در روابط با متحدان خلیج فارس و مهار و محدودسازی افزایش نفوذ چین در خاورمیانه. اما آمریکا اغلب تحت فشار اصل عقب‌نشینی در موقعیتی قرار می‌گیرد که رسیدگی به این مجموعه اهداف و مسائل، ناگزیر با «غفلت از یک بخش برای رسیدگی به بخشی دیگر» همراه می‌شود.

چرا راهبرد خاورمیانه‌ای آمریکا به مجموعه‌ای از تصمیم‌های متناقض تبدیل شده است؟

هسته اصلی سیاست خاورمیانه‌ای ترامپ ۱.۰، یکپارچه‌سازی روابط اسرائیل و کشورهای عربی از طریق «توافق ابراهیم» بود؛ هدفی که قرار بود چارچوبی منطقه‌ای ایجاد کند که در آن اسرائیل و کشورهای عربی بتوانند در برابر ایران متحد شوند. با این حال، اگرچه جنگ ششم خاورمیانه نقشی مهم در ضربه زدن به ایران و محور مقاومت تحت رهبری آن داشت و به همین ترتیب موجب تضعیف نقش ایران و روسیه شد، اما در عین حال باعث تخریب و مانع‌تراشی در مسیر توافق ابراهیم نیز گردید. افزون بر این، نگرانی کشورهای منطقه از «تهدید» ایران به‌تدریج به نگرانی از «توسعه‌طلبی فزاینده نظامی اسرائیل» تغییر جهت داد. حملات اسرائیل به‌ویژه حمله به قطر، کشوری که تحت چتر امنیتی آمریکا قرار دارد اعتماد میان واشنگتن و متحدان خلیجی‌اش را نیز متزلزل کرد.

چهار میدان چالش‌برانگیز برای واشنگتن در خاورمیانه

به‌طور کلی، طرح ترامپ ۱.۰ برای تنظیم کلیت معماری امنیتی منطقه بر پایه توافق ابراهیم اکنون با دشواری‌های جدی روبه‌رو است، و از زمان آغاز دولت ترامپ ۲.۰، سیاست‌های آمریکا در قبال مسئله فلسطین—اسرائیل، پرونده هسته‌ای ایران و روابط با متحدان خلیج فارس نشانه‌های آشکاری از «پراکندگی»، تناقض و ناپیوستگی دارند.

آیا آمریکا در حال از دست دادن خاورمیانه به نفع ایران است؟

نخست، درباره مسئله فلسطین و اسرائیل: حمایت مطلق از نتانیاهو، سردرگمی کامل در غزه

از یک سو، آمریکا حمایت کاملاً همه‌جانبه‌ای از اسرائیل ارائه می‌دهد؛ روابط اتحاد آمریکا—اسرائیل تقویت شده، اما در عین حال پایه‌های این اتحاد به‌شدت آسیب دیده است؛ زیرا اسرائیل بیش‌ازپیش به یک «بار راهبردی» برای آمریکا تبدیل شده و جامعه آمریکا از درون بر سر مسئله اسرائیل دچار شکاف عمیق شده است. از سوی دیگر، آمریکا فشار حداکثری بر فلسطینی‌ها اعمال کرده است.
سیاست ترامپ درباره غزه دائماً در حال تغییر بوده و برنامه ۲۰ ماده‌ای بازسازی غزه فاقد هرگونه امکان تحقق واقعی است؛ فشار بر تشکیلات خودگردان فلسطین، تعلیق یا حتی مخالفت آشکار با «راه‌حل دو دولت»، سیاست‌هایی هستند که به‌شدت با واکنش منفی افکار عمومی جهانی مواجه شده‌اند.

آیا آمریکا در حال از دست دادن خاورمیانه به نفع ایران است؟

دوم درباره «محور مقاومت»: مهار و ضربه‌زدن همه‌جانبه به ایران و نیروهای نیابتی آن اما مدیریت «میراث جنگ ششم خاورمیانه» آسان نیست. در خلال جنگ ششم خاورمیانه، آمریکا تلاش گسترده‌ای برای حمایت از اسرائیل در حمله به محور مقاومت انجام داد و این روند در دوره ترامپ ۲.۰ به‌طور پیوسته شدت یافت. این اقدامات عمدتاً شامل موارد زیر بود: