شناسهٔ خبر: 75945553 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

به‌مناسبت چهلمین سالگرد درگذشت غلامحسین ساعدی؛

میراث ادبی ساعدی؛ از رئالیسم جادویی تا خلق مکان به‌عنوان شخصیت

در سالروز درگذشت غلامحسین ساعدی، با آرش آذرپناه و بهناز علیپور گسکری درباره جایگاه ادبی و ویژگی‌های آثار او گفت‌وگو کردیم. آذرپناه تأکید دارد ساعدی بیش از هر چیز نویسنده و نمایشنامه‌نویسی شاخص است که با رئالیسم جادویی و فضاسازی چندلایه جهان داستانی‌اش را می‌سازد، و علیپور بر نقش تعیین‌کننده مکان در داستان‌ها و نمایشنامه‌های او تأکید می‌کند.

صاحب‌خبر -

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: غلامحسین ساعدی، با نام مستعار گوهر مراد، داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و پزشک ایرانی، در ۲۴ دی ۱۳۱۴ در تبریز و در خانواده‌ای کارمند به دنیا آمد. دوران کودکی او در محیطی ساده اما غنی از تجربه‌های اجتماعی و فرهنگی سپری شد. تحصیل را در دبستان بدر آغاز کرد و پس از دریافت گواهی‌نامه ششم ابتدایی در سال ۱۳۲۷، به دبیرستان منصور تبریز راه یافت؛ دبیرستانی خوش‌نام و منظم که نقش مهمی در شکل‌گیری شخصیت فکری و ادبی او داشت.

ساعدی از دوران نوجوانی به نویسندگی علاقه‌مند بود و نخستین داستان‌هایش در هفته‌نامه دانش‌آموز منتشر شد. همچنین داستان بلند «از پا نیفتاده‌ها» توسط مجله کبوتر صلح به چاپ رسید. او در سال ۱۳۳۳ دیپلم طبیعی گرفت و سپس وارد دانشگاه تبریز شد و تحصیل در رشته پزشکی را آغاز کرد. دوران دانشجویی برای ساعدی نقطه عطفی در بلوغ ادبی او بود. در این سال‌ها فعالیت فرهنگی پررنگی داشت و به نوشتن داستان کوتاه و نمایشنامه پرداخت. از جمله آثار این دوره می‌توان به نمایشنامه «سایه‌های شب» و مجموعه داستان «شب‌نشینی باشکوه» اشاره کرد.

از دهه ۱۳۴۰ به بعد، ساعدی به یکی از چهره‌های برجسته ادبیات معاصر ایران تبدیل شد. مجموعه داستان‌های «عزاداران بَیَل»، «گور و گهواره»، «واهمه‌های بی‌نام‌ونشان» و «ترس و لرز» از آثار مهم ساعدی در تاریخ ادبیات داستانی‌اند. از او همچنین چند رمان، از جمله «توپ» و «غریبه در شهر»، و تعداد زیادی نمایشنامه، از جمله «چوب‌به‌دست‌های ورزیل»، «بهترین بابای دنیا»، «کاربافک‌ها در سنگر» و «وای بر مغلوب» و نیز چند فیلمنامه به‌جا مانده است.

غلامحسین ساعدی در طول عمر نسبتاً کوتاه خود، حضوری پررنگ و اثرگذار در ادبیات مدرن فارسی داشت. از او به‌عنوان بنیانگذار رئالیسم جادویی در ادبیات داستانی ایران نام برده‌اند. نام ساعدی همچنین با جریان موسوم به «موج نو» در سینمای ایران گره خورده و دو فیلم متعلق به این جریان، یکی «گاو» به‌کارگردانی داریوش مهرجویی و دیگری «آرامش در حضور دیگران» به‌کارگردانی ناصر تقوایی، براساس داستان‌های او ساخته شده‌اند. همچنین داریوش مهرجویی فیلم «دایره مینا» را براساس داستان «آشغالدونی» ساعدی ساخته است.

غلامحسین ساعدی در ۲ آذر ۱۳۶۴ در پاریس درگذشت و در گورستان پر-لاشز به خاک سپرده شد. اکنون اما میراث ادبی‌اش همچنان در داستان‌نویسی ایرانی زنده است و جایگاهی ویژه دارد. با وجود آن‌که جنبه‌های سیاسی زندگی او در سال‌های اخیر برجسته‌تر شده، آنچه کارنامه او را ماندگار کرده، آثار ادبی و توانایی‌اش در خلق فضاهایی منحصربه‌فرد و داستان‌هایی است که هنوز با مخاطب امروز سخن می‌گویند. این گزارش حاصل مرور تحلیلی آثار اوست، بر اساس گفت‌وگو با آرش آذرپناه و بهناز علیپور گسکری؛ دو داستان‌نویس و منتقد ادبی که از زاویه‌هایی متفاوت اما مکمل، به جهان روایی ساعدی نگریسته‌اند.

میراث ادبی ساعدی؛ از رئالیسم جادویی تا خلق مکان به‌عنوان شخصیت

جایگاه ساعدی در ادبیات داستانی ایران

آرش آذرپناه در پاسخ به پرسشی درباره نسبت چهره سیاسی و ادبی غلامحسین ساعدی تأکید می‌کند که او «در درجه اول نویسنده و نمایشنامه‌نویس» است و یکی از مهم‌ترین چهره‌های داستان‌نویسی ایران به شمار می‌رود. از نگاه او فعالیت‌های سیاسی ساعدی در برابر اهمیت ادبی‌اش قرار می‌گیرند، زیرا اغلب نویسندگان دهه‌های ۳۰ تا ۵۰ دارای بینش سیاسی بودند و این ویژگی مختص ساعدی نبود.

او بر این باور است که اگرچه امروز دیدگاه سیاسی آن نسل گاهی مورد قضاوت قرار می‌گیرد، اما چنین داوری‌ای با معیارهای تاریخی منصفانه نیست. آذرپناه با اشاره به ویژگی‌های تمثیلی، قصه‌گویی و تعهد اجتماعی آثار ساعدی، او را نویسنده‌ای شاخص و متمایز معرفی می‌کند.

ساعدی و رئالیسم جادویی

آذرپناه با تعبیر «بنیانگذار رئالیسم جادویی در ایران» درباره ساعدی موافق است. او مجموعه «ترس و لرز» را مصداق کامل این سبک در ادبیات معاصر ایران می‌داند. به گفته او هرچند در ادبیات کلاسیک فارسی نشانه‌هایی از امر جادویی دیده می‌شود، اما ساعدی در داستان‌نویسی مدرن نقشی پیشرو از این لحاظ داشته است.

میراث ادبی ساعدی؛ از رئالیسم جادویی تا خلق مکان به‌عنوان شخصیت

آیا ساعدی سبکی کاملاً نو آفرید؟

در پاسخ به اینکه آیا ساعدی سبک بی‌سابقه‌ای در داستان‌نویسی ایران آورده است، آذرپناه این تصور را چندان دقیق نمی‌داند. او تأکید می‌کند فاصله زمانی ساعدی با نویسندگانی چون هدایت، چوبک و گلستان کم است و همه آن‌ها نسل اول داستان‌نویسی مدرن ایران محسوب می‌شوند.
به گفته او، زبان و سبک ساعدی نه دنباله‌رو گلستان است و نه وابسته به مکتب جنوب چوبک، اما در تعهد اجتماعی با نویسندگان نسل پیشین شباهت‌هایی دارد. ویژگی متمایز ساعدی بیشتر در رئالیسم جادویی داستان‌های کوتاهش دیده می‌شود. او ساعدی را نویسنده‌ای منحصربه‌فرد در همان نسل اول می‌خواند، نه بنیان‌گذار سبکی کاملاً جدید.

جایگاه گروتسک در آثار ساعدی

آذرپناه با پررنگ دانستن گروتسک در آثار ساعدی موافق نیست. او می‌گوید که تنها در برخی داستان‌ها مانند «سعادت‌نامه» می‌توان نشانه‌هایی دید، اما این ویژگی آن‌قدر برجسته نیست که جزء خصایص اصلی آثار او محسوب شود.

دلایل توجه سینماگران به آثار ساعدی

به اعتقاد آذرپناه، نمایشنامه‌نویس بودن ساعدی باعث شده آثار او از قابلیت بصری بالایی برخوردار باشند. او می‌گوید ساعدی فقط فضا و لوکیشن را نمی‌سازد، بلکه فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را نیز ترسیم می‌کند و همین آثارش را سینمایی می‌کند.

میراث ادبی ساعدی؛ از رئالیسم جادویی تا خلق مکان به‌عنوان شخصیت

آذرپناه یادآوری می‌کند که داستان «آشغالدونی» ساعدی یکی از تأثیرگذارترین داستان‌های کوتاه ایران است و این داستان حتی به آغاز یک جنبش اجتماعی منجر شد که نتیجه‌اش تشکیل سازمان انتقال خون بود. او اقتباس سینمایی این اثر را یکی از موفق‌ترین نمونه‌های ادبیات-به-سینما می‌داند.

فضاسازی چندلایه در آثار ساعدی

آذرپناه فضاسازی را یکی از مهم‌ترین نقاط قوت ساعدی می‌خواند. از نگاه او، ساعدی نه‌تنها محیط فیزیکی، بلکه فضای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را نیز توصیف می‌کند و این چندلایگی به داستان‌های او بُعدی تازه می‌بخشد. همین امر تعداد بالای اقتباس‌های سینمایی از آثار او را توضیح می‌دهد.

ارزیابی اقتباس‌های سینمایی از آثار ساعدی

آذرپناه می‌گوید: «معمولاً اقتباس‌های سینمایی نسبت به نسخه ادبی ضعیف‌ترند، مگر آنکه خود داستان متوسط باشد. اما آثار ساعدی چنان قوی‌اند که بهترین فیلم‌های اقتباسی نیز به سطح آن‌ها نمی‌رسند.» از نگاه او، سینما قادر نیست پیچیدگی و عمق ادبی آثار ساعدی را به‌طور کامل بازآفرینی کند.

ترس، اضطراب و مرگ در جهان داستانی ساعدی

آذرپناه این عناصر را بنیادهای جهان داستانی ساعدی می‌داند. او معتقد است ساعدی انسان معاصر را در دل شرایطی آکنده از بی‌ثباتی، ترس، تهدید و اضطراب اجتماعی تصویر می‌کند؛ عناصری که هم ریشه در زمانه نویسنده دارند و هم از نگاه روانشناختی او به انسان برمی‌آیند. به همین دلیل جهان داستانی ساعدی متمایز و تأثیرگذار است.

پیوند داستان‌ها با زمانه و چرایی ماندگاری آن‌ها

آذرپناه تأکید می‌کند داستان‌های ساعدی کاملاً مولود شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دوره خود هستند، اما به دلیل مضامین روانشناختی و اجتماعی، همچنان برای خواننده امروز قابل درک و جذاب‌اند. او مهم‌ترین دستاورد ماندگار ساعدی را پیوند میان فضای اجتماعی و روان‌نژندی یا روان‌پریشی شخصیت‌ها می‌داند؛ الگویی که هنوز در داستان‌نویسی معاصر دیده می‌شود.

تأثیر ساعدی بر نسل‌های بعدی

از دید آذرپناه، ساعدی تأثیر گسترده‌ای بر نویسندگان پس از خود داشته است. نویسندگانی که امروز به مضامین اجتماعی می‌پردازند، به‌نوعی وام‌دار الگوهای او هستند؛ چه در استفاده از ساختار «ورود بیگانه به محیط آشنا» در داستان‌های ترسناک، و چه در پرداخت به فضاهای شهری آشفته مانند «گور و گهواره» که شخصیت‌ها را به سمت روان‌پریشی سوق می‌دهد.

بهترین آثار داستانی ساعدی از نگاه آذرپناه

آذرپناه فهرست زیر را به‌عنوان برجسته‌ترین آثار داستانی ساعدی معرفی می‌کند:

آشغالدونی که به‌اعتقاد او یکی از مهم‌ترین داستان‌های کوتاه ادبیات ایران و داستانی بسیار اثرگذار است.

خاکسترنشین‌ها و گدا که از دید او آثاری برجسته و مهم در کارنامه داستان‌نویسی ساعدی‌اند.

زنبورک‌خانه، که آذرپناه آن را ضعیف‌تر از «آشغالدونی» می‌داند اما معتقد است که این داستان، تجربه‌ای متفاوت و ارزشمند در میان آثار ساعدی به شمار می‌رود.

او همچنین چند داستان از «عزاداران بیل» را، از جمله داستانی که درباره شخصیت «موسرخه» است، جزء کارهای ارزشمند و موفق ساعدی می‌داند. که به‌گفته او «موسرخه»، بین شخصیتهای مخلوق ساعدی، شخصیت ویژه‌ای دارد و تأثیرش را حتی در سینمای معاصر نیز می‌توان دید.

ارزیابی نمایشنامه‌های ساعدی

آذرپناه نگاه چندان مثبتی به نمایشنامه‌های ساعدی ندارد. او معتقد است بسیاری از آن‌ها شعارزده‌اند و فاصله زیادی با کیفیت آثار داستانی او دارند. بااین‌حال یکی دو نمایشنامه خوب را از میان آن‌ها استثنا می‌داند و همچنان تأکید می‌کند که داستان‌های ساعدی بسیار ماندگارتر هستند.

میراث ادبی ساعدی؛ از رئالیسم جادویی تا خلق مکان به‌عنوان شخصیت

اهمیت مکان در آثار غلامحسین ساعدی

در ادامه بهناز علیپور گسکری با تمرکز بر «اهمیت مکان در آثار غلامحسین ساعدی» می‌گوید: مهم‌ترین وجه داستانی ساعدی توجهش به مکان است که سایر عناصر داستانی را تحت‌الشعاع خودش قرار می‌دهد.

تمرکز بر مجموعه داستان «عزاداران بیل»

علیپور توضیح می‌دهد: من روی مکان روستای «بَیَل» در مجموعه «عزاداران بیل» می‌خواهم تمرکز کنم. در این مجموعه داستان که سال ۱۳۴۳ منتشر شده، هشت داستان به‌هم‌پیوسته داریم که محل وقوع رخدادهای همه آن‌ها مکانی به اسم بیل است.

وی در مورد داستان نخست این مجموعه می‌گوید: داستان اول این مجموعه زمینه‌ساز معرفی فضای بیرونی روستای بیل، شخصیت‌ها و وقوع انواع بلایا و رخدادهای شگفت است.

اهمیت مکان در ایجاد فضا

به گفته علیپور، نقش مکان در این مجموعه نه تنها از نظر روانی، بلکه در نام‌گذاری اثر نیز مشهود است: اهمیت مکان در کنار تاثیر ابعاد روانی آن را اول می‌توانیم در نام‌گذاری اثر ببینیم؛ یعنی «عزاداران» در عنوان این داستان، که خود لفظ عزاداری، حال و هوای تراژیک و لحنی روزنامه‌ای در زمینه داستان ایجاد می‌کند.

او اضافه می‌کند: با توصیف مکان، زمینه فراهم می‌شود تا فاعلیت و تسلط عنصر مکان بر عوامل انسانی یعنی شخصیت‌ها آشکار شود و فضای روایی داستان‌ها شکل بگیرد. تا آنجایی که نفوذ مخرب مکان تاثیر پایدارش را روی تک‌تک شخصیت‌ها به جا می‌گذارد.

مکان به عنوان شخصیت

علیپور در ادامه توضیح می‌دهد: مکان روایی شامل مجموعه‌ای از فضاها، صحنه‌های داستانی، صداها، بوها و خیلی از عوامل محیطی دیگر است. اهمیت مکان به‌طور مشخص در مجموعه داستان «عزاداران بیل» این است که در حقیقت نقش فاعلی خودش را برجسته می‌کند.

او مکان را در کار ساعدی همچون یک شخصیت فراداستانی می‌داند: در مقام یک شخصیت موهوم و فراداستانی، مکان داستان‌ها در واقع به شخصیتها شکل می‌دهد و گسترش سلطه مکان روی زندگی شخصیت‌ها از آن‌ها یک‌سری آدم درمانده و بی‌عمل ساخته که هیچ انگیزه‌ای برای تغییر شرایط موجود ندارند.

میراث ادبی ساعدی؛ از رئالیسم جادویی تا خلق مکان به‌عنوان شخصیت

رابطه مکان و شخصیت‌ها

علیپور در تحلیل رابطه مکان و شخصیت‌ها بیان می‌کند: بیل به عنوان مکان داستانی نقش شخصیت اصلی را در داستان به عهده می‌گیرد و در بستر فضای روایی و فضای روانی و عاطفی متن، یک شخصیت فراداستانی با خصلت‌های شگفت پیدا می‌کند که قلب سیاهی در کالبد آن می‌تپد.

او نتیجه می‌گیرد: این رابطه مکان و شخصیت‌ها در واقع نشان می‌دهد که آدم‌ها معلول فضای زیستی خودشان هستند. از این جهت وقتی که مکان توصیف می‌شود، شخصیت‌ها توصیف می‌شوند. شخصیت‌ها متناسب با مکان زندگی و فضای بیل مجموعه‌ای از آدم‌های شگفت و غیرقابل پیش‌بینی‌اند.

این داستان‌نویس و منتقد ادبی اضافه می‌کند: خشونت و نفوذ مخرب مکان، چنان تأثیری روی تک‌تک شخصیت‌های «عزاداران بیل» به جا گذاشته که می‌شود گفت شخصیت‌ها در مکان مستحیل می‌شوند.

در پایان، علیپور تأکید می‌کند: تمرکز همه داستان‌های ساعدی و نمایشنامه‌هایش بر مکان استوار است، یعنی مکان به کلیت اثر شکل می‌دهد. در همه داستان‌ها و نمایشنامه‌ها یک عنصر روایی هست که بر بقیه تسلط دارد و در آثار ساعدی، مکان این نقش را به عهده دارد. یعنی مکان تعیین‌کننده است: روی شخصیت‌ها، روی لحن، روی دیالوگ‌ها، روی مضامین و روی همه عناصر داستانی و در واقع تسلط خودش را بر همه این عناصر تحمیل می‌کند.

میراث ادبی ساعدی؛ از رئالیسم جادویی تا خلق مکان به‌عنوان شخصیت