کنگره آمریکا در ۱۸ نوامبر ۲۰۲۵ (۲۷ آبان)، قانونی را تصویب کرد که از وزارت دادگستری این کشور میخواهد اسناد مربوط به جفری اپستین، مجرم جنسی محکومشده، را منتشر کند.
این اسناد مربوط به تحقیقات فدرال درمورد اپستین و گیسلاین مکسول، همدستش توجه مجددی را به قاچاق جنسی جلب کرده است.
قاچاق جنسی کودکان چیست و چه تفاوتی با سایر انواع قاچاق دارد؟
این قاچاق، معامله کودکی برای رابطه جنسی از طریق زور، کلاهبرداری یا اجبار است. اینها کودکانی هستند که زیر ۱۸ سال سن دارند.
بهطور معمول آنچه (از نظر سرزنش قربانی) اتفاق میافتد، اگر کودکی بهعنوان نمونه ۱۵، ۱۶، ۱۷ ساله باشد، این سطح از سرزنش توسط مجرمان، رسانهها، بستگان، مجریان قانون و اعضای هیئت منصفه وجود دارد: او میدانست چه کار میکند.
بهتازگی این نوع سرزنشها در اخبار مربوط به پروندههای اپستین شنیده شده است، این که بین یک کودک ۱۵ ساله و یک کودک ۵ ساله تفاوت وجود دارد.
یت پرایس، محقق مراکز زنان ولزلی در کالج ولزلی، جایی که در مورد استثمار جنسی کودکان و سیاستهای قاچاق جنسی کودکان مطالعه میشود، گفت که کودکان نمیتوانند تصمیمهایی بگیرند که بزرگسالان میتوانند. علوم اعصاب نشان میدهد که مغز کودکان تا اواسط دههی ۲۰ زندگیشان توسعه نیافته است. کودکان ظرفیت تصمیمگیری یکسانی ندارند. همین آسیبپذیری همان چیزی است که توسط مجرمان مورد سوءاستفاده قرار میگیرد.
در اواخر دهه ۱۹۹۰، در آغاز جنبش ضد قاچاق انسان، مردم در کشورهای غربی از اصطلاح فحشای کودکان استفاده میکردند. در واقع، در برخی گزارشهای رسمی از این واژه استفاده میشد. اما وقتی واقعا اصطلاحات زور، کلاهبرداری و اجبار قاچاق انسان پذیرفته شد، چارچوب جدیدی برای تفکر درمورد پویایی قدرت دخیل در استثمار جنسی تجاری کودکان ارائه داد. این عبارت، جوهره واقعی آنچه را که در قاچاق جنسی کودکان اتفاق میافتد، به تصویر میکشد.
کودک به نوعی تصمیم نمیگیرد که برای پول، گرما، غذا یا هر چیز باارزشی به تجارت جنسی برود. این مورد مربوط به مجرمانی است که از آسیبپذیری کودکانی که بهطور معمول قبل از استثمار جنسی مورد سوءاستفاده جنسی قرار گرفتهاند، سوءاستفاده میکنند. این سوءاستفاده قبلی، لایه دیگری از آسیبپذیری را اضافه میکند.
چگونه اقدامهای اپستین در الگوی قاچاق انسان جای میگیرد؟
کانورسیشن نوشت: جفری اپستین منحصربهفرد نیست. به چند دلیل این یک مورد کاملا کلاسیک است. عاملان قاچاق جنسی کودکان بهطور عمده مردان سفیدپوست، با ثروت و با نفوذ هستند.
اپستین هم جزو افراد بسیار ثروتمند و واقعا دارای نفوذ بود. با نفوذترین فرد در یک شهر کوچک هم ممکن است میلیاردری مانند اپستین نباشد، اما درآمد قابل تصرف و جایگاه اجتماعی-اقتصادی بالایی در منطقه دارد، یا ممکن است دارای موقعیت برجستهای در دولت، کلیسا یا یک سازمان محلی باشد.
- بیشتر بخوانید:
- پافشاری بازماندگان جرایم جنسی بر انتشار باقی اسناد پرونده جفری اپستین
- سونامی رسوایی اپستین؛ تکرار نام ترامپ در ۲۰ هزار صفحه ایمیل و پیام منتشرشده
پرونده اپستین همچنین از این نظر منحصربهفرد نیست که قربانیان بهطور معمول توسط عاملان و در رسانهها غیرانسانی تلقی میشوند. آنها سرزنش میشوند، حتی اگر کودکانی باشند که از نظر رشدی قادر به تصمیمگیریهای بزرگسالانه نیستند. رونوشتهایی از مکسول وجود دارد که دختران قربانی را آشغال مینامد. قربانیان بهعنوان کودکان یکبار مصرف دیده میشوند و شایسته حمایت نیستند. آنها قبلا در فرهنگ غربی قبل از استثمار، چه از طریق فقر، چه از طریق فقدان فرصتهای تحصیلی یا شغلی یا خشونت جنسی قبلی، غیرانسانی تلقی شدهاند. این امر آنها را در برابر مجرمانی مانند اپستین و مکسول که به دنبال سوءاستفاده از این آسیبپذیریها هستند، آسیبپذیرتر میکند.
سوم، قاچاقچیان بهطور معمول با وادار کردن دیگران، مانند زنان یا دختران، به جذب قربانیان برای خود، خود را از شناسایی و اتهامهای قاچاق مصون میکنند، که دقیقا همان کاری است که اپستین انجام داد.
در نهایت، قاچاقچیان و مشتریان بهطور معمول اتهامهای قاچاق علیه خود را کاهش میدهند. این امر به نرخ پایین پیگرد قانونی قاچاق منجر میشود. اپستین دقیقا همین کار را در سال ۲۰۰۸ انجام داد. او توافق عدم پیگرد قانونی را برای اعتراف به ۲ اتهام کمتر در سطح ایالت فلوریدا در مورد فحشا به جای مواجهه با چندین اتهام فدرال قاچاق جنسی کودکان (که اپستین به خاطر آنها تحت تحقیق بود) پذیرفت. این توانایی آنها در استفاده از ثروت و نفوذ، حقیقت آنچه اتفاق میافتد را پنهان میکند.
بیعملی سازمانهای مجری قانون در غرب
مجریان قانون در کشورهای غربی بهطور معمول این جرایم را نادیده میگیرند. در پرونده اپستین، یکی از قربانیان دههها پیش با افبیآی تماس گرفته بود و هیچ اتفاقی نیفتاد.
براساس آمارها، ۱۴ درصد از کل عاملان سوءاستفاده جنسی از کودکان، محکوم یا به جرم خود اعتراف میکنند. به همین ترتیب، در مورد اتهامات تجاوز به بزرگسالان یک درصد از پروندهها به محکومیت یا اعتراف به جرم منجر میشود.
بخش زیادی از این عدم پاسخگویی عاملان، از طریق همین بهکارگیری توافقنامههای اعتراف به جرم و غیرانسانی جلوه دادن و آسیبزا جلوه دادن مجدد قربانیان در طول مراحل قانونی ناشی میشود.
انتهای پیام/