شناسهٔ خبر: 75930462 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

ده‌زیار تا رودبارجنوب؛ ساعت‌های بی‌تابی مردم برای در آغوش کشیدن پیکر شهید گمنام

روستای ده‌زیار میزبان پیکر مطهر شهید گمنامی بود که قرار بود در رودبارجنوب خاکسپاری شود، شهیدی که آمده بود تا یک تاریخ حماسه و مقاومت را دوباره روایت کند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری تسنیم از کرمان، گفته بودند شهید می‌آید، از ساعت‌ها قبل از آن که مراسم آغاز شود، روستای ده‌زیار حال‌وهوایی دیگر داشت. انگار دل‌ها خبری شنیده بودند که هنوز زبان‌ها از گفتنش جا مانده بود. عده‌ای از اهالی زودتر از موعد خودشان را به مسجد مقدس حضرت جوادالائمه(ع) رسانده بودند؛ نشسته، ایستاده، تکیه داده به دیوار، اما بی‌قرار؛ چشم‌به‌راه یک مهمان آسمانی؛ شهید گمنام.

در کوچه‌های اطراف مسجد، شور زندگی با عطر خدمت گره خورده بود. چند نفر در حال جارو زدن خیابان‌ها بودند؛ یکی جلو خانه‌اش را آب‌پاشی می‌کرد تا قدم‌های شهید بر زمین غبارآلود ننشیند. کمی جلوتر بچه‌های هیئت تعزیه‌خوانی حضرت ابوالفضل(ع) ایستگاه صلواتی را برپا می‌کردند. بخار آب جوش از دهانه کتری بالا می‌رفت و رایحه خوش چای در  عصر سرد پاییزی آخرین روز آبان‌ماه به انسان دلگرمی می‌داد.

شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان ,

دیگ آش نذری روی گاز آرام آرام به جوش می‌آمد. زنان روستا کنار هم حلقه زده بودند، یکی رشته‌ها را می‌آورد، دیگری سبزی‌ها را خرد می‌کرد، عده‌ای هم ظرف‌ها را ردیف می‌کردند. هیچ‌ کس منتظر دعوت نبود؛ همه می‌خواستند سهمی از خدمت به شهید داشته باشند.

روبه‌روی مسجد، جوانان هیئت به دنبال کابل‌ها، پرچم‌ها و بلندگوها می‌دویدند تا همه‌ چیز آماده شود. هر لحظه یکی از راه می‌رسید و بی‌حرف و حاشیه، مشغول کار می‌شد. نگاهشان پر از شوق و احترام بود؛ گویی می‌دانستند امروز روزی نیست که تکرار شود.

شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان ,

نزدیک ساعت 16، جمعیت روستا بیشتر شد. زنان با چادرهای سیاه و گلدار، کودکان با نگاه‌های کنجکاو، نوجوانانی با دل‌هایی پاک و مردانی که چین‌های روی صورتشان بوی روزهای جبهه می‌داد. کهنسالان روستا آرام‌تر قدم برمی‌داشتند، اما نگاهشان پر از خاطره بود؛ خاطرات دوستی‌هایی که در خاک شلمچه و فکه جا مانده بود.

خورشید کم‌کم پشت کوه‌ها خم می‌شد که صدای سنج و دمام از دور بلند شد. هیئت عزاداری مسجد حضرت امیرالمؤمنین(ع) چترود نیز رسیده بودند، جوانانی با چهره‌های محزون و ضرب‌آهنگ‌هایی که دل را تا ظهر عاشورا عقب می‌برد و هوای روستا عاشورایی شده بود؛ انگار قرار بود یک تاریخ دوباره روایت شود.

شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان ,

تا اینکه لحظه موعود فرا رسید

آمبولانس حامل پیکر مطهر شهید گمنام از جاده بالایی روستا وارد کوچه شد. مردمی تاکنون هر کدام در گوشه‌ای در کنار دیواری ایستاده بودند، بی‌اختیار به دور تابوت شهید حلقه زدند؛ صلوات‌ها بلند شد، اشک‌ها جاری شد، دست‌ها بالا رفت تا تابوت شهید را لمس کند. هیچ‌کس فرمان نمی‌داد؛ دل‌ها خودشان می‌دویدند.

در همان لحظه، صدای اذان مغرب طنین‌انداز شد. لحظه‌ای که آسمان و زمین به هم رسیدند، لحظه استجابت دعا.

شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان ,

حاج‌آقا صفرزاده، امام جماعت مسجد با بغضی فروخورده گفت: «دیشب در معراج شهدای کرمان پیش خودم گفتم آیا می‌شود روزی در برابر یک شهید گمنام بایستم و مداحی کنم؟… شهدای گمنام چه زود آرزویم را برآورده کردند».

شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان ,

این مردم با مجاهدت و شهادت آشنایی دیرینه دارن، ده‌زیار تا امروز 13 شهید تقدیم نظام مقدس اسلامی کرده است؛ از رزمندگان دفاع مقدس تا شهدای غدیر، از شهدای مقابله با اشرار تا شهید حادثه تشییع میلیونی حاج قاسم. و امروز یک شهید گمنام آمده بود تا بر این خاک بگوید که راه هنوز روشن است.

شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان , شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان ,

پس از اقامه نماز، پیکر مطهر شهید بر دستان مردم تشییع شد؛ آرام با شکوه، و با اشک‌هایی که بیشتر شبیه شکرگزاری بود تا اندوه.

لحظاتی بعد آمبولانس در پیچ کوچه ناپدید شد، اما چیزی در روستا عوض شده بود. شهید آمد و رفت، اما آمدنش گِره‌های دل را باز کرد و رفتنش دل‌ها را به هم نزدیک‌تر.

روستای تعزیه ایران از امروز به بعد بوی دیگری گرفته بود؛ بوی ایمان، بوی دلتنگی‌های خوب، بوی قدم‌های بی‌نام اما پُراثر.

شهید گمنام شاید نام نداشت، اما برای مردم ده‌زیار نامش خلاصه‌ای از همه خوبی‌ها بود و یادش نقطه آرامش دل‌هایی که هنوز به آسمان چشم دارند.

شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان ,

پیکر مطهر شهید گمنام 39 ساله‌ای که در دوران دفاع مقدس در منطقه سرپل ذهاب به شهادت رسیده بود، رفت تا در رودبارجنوب خاکسپاری شود؛ رفت، اما بر دل‌ها مهر زد و ماندگار شد.

خاک ده‌زیار بعد از آن روز، خاکی نیست که بی‌خبر از آسمان باشد.

شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان , شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان , شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان , شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان , شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان , شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان , شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان , شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان , شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان , شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان , شهید , استان کرمان , شهدای گمنام , اخبار استان کرمان ,

انتهای پیام/511/