سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - کوروش دیباج: اصفهان، شهری که نامش با زیبایی، دانایی و خلاقیت در تاریخ ایران گره خورده، نه تنها در کالبد معماری که در لایههای عمیقترِ حافظه مکتوب خود معنا مییابد. شهری که اگرچه هر گوشهاش به یادگار تمدن و فرهنگ ایستاده، اما برای فهم دقیق آنچه بر این سرزمین گذشته، تنها چشم دوختن به بناها کافی نیست؛ اسناد، دستنوشتهها، گزارشها، نقشهها و روایتهای مکتوب، همان قطعات پنهان پازلی هستند که تصویر کامل تاریخ اصفهان را میسازند.
با این حال، در حالی که یکم آذر به عنوان روز اصفهان فرصتی دوباره برای بازخوانی این میراث بزرگ فراهم میکند، پرسش بنیادینی پیش روی پژوهشگران قرار دارد: آیا حافظه مکتوب اصفهان به اندازه جایگاه فرهنگی آن ساماندهی و صیانت میشود؟
در بسیاری از شهرهای جهان، آرشیو اسناد شهری همان قلب تپنده تاریخنگاری و پژوهش است؛ جایی که هر سند از یک نامه اداری ساده تا گزارش مرمتی یک بنای ثبتنشده معنای تازهای به فهم گذشته و اکنون شهر میبخشد. اما در اصفهان، شهری با این حجم از پیشینه علمی و هنری، فقدان یک مرجع جامع و واحد برای گردآوری، طبقهبندی و حفظ اسناد، به یکی از چالشهای جدی حوزه مطالعات شهری تبدیل شده است. پراکندگی اسناد، انحصار، نبود دسترسی پژوهشگران و تشکیلنشدن یک مرکز اسناد فراسازمانی، باعث شده روایت اصفهان در بسیاری از حوزهها یا ناقص باشد یا در معرض برداشتهای سلیقهای قرار گیرد؛ مسئلهای که پیامدهای آن تنها علمی نیست، بلکه بر تصمیمسازیهای شهری، پروژههای مرمتی، برنامهریزی فرهنگی و حتی حافظه جمعی شهر نیز اثر میگذارد.
در چنین شرایطی، اهمیت گفتوگو با متخصصانی که سالها در حوزه اسناد، مرمت و پژوهشهای میدانی اصفهان فعالیت کردهاند دوچندان میشود. از همین رو، به مناسبت روز اصفهان و با هدف بررسی ابعاد کمتر دیدهشده وضعیت اسناد شهری، سراغ شعله وحدتپور رفتیم؛ پژوهشگر و دکترای مرمت آثار تاریخی که در سالهای اخیر بارها نسبت به خطرات ناشی از پراکندگی و فقدان مدیریت یکپارچه اسناد هشدار داده است. آنچه در ادامه میخوانید، حاصل این گفتوگوی تفصیلی است.
چرا موضوع اسناد برای شهر اصفهان حیاتی است؟
شهر بیسند، بهمنزله تاریخ بیحافظه است. اصفهان با تمام شکوه و عمق تاریخیاش، اگر فاقد یک آرشیو جامع و نظاممند باشد، در واقع دچار نوعی گسست حافظه میشود؛ گسستی که پیامدهای آن در معماری، شهرسازی، مرمت، روایتسازی فرهنگی و حتی تصمیمهای مدیریتی بروز پیدا میکند.
برای ورود دقیق به بحث، شاید لازم باشد تعریف پایهایتری ارائه دهید. در ادبیات امروز، میراث فرهنگی چگونه تعریف میشود و سند چه نقشی در این تعریف دارد؟
امروز در ادبیات جهانی، میراث فرهنگی را «بازتابی از هر فرهنگ و تمدن اصیل» میدانیم؛ مجموعهای از سنتها، تجربهها، دانشها، فضاها، هنرها و شیوههای زیستی که طی سدهها در یک سرزمین شکل گرفته و بخشی از آن باقی مانده است. در هر جامعهای، مانند جامعه ایرانی یا شهری مثل اصفهان، بخشی از این میراث ملموس است مانند بناها، محلات، کاروانسراها، نقشمایهها و…و بخشی ناملموس است، یعنی آداب، روایتها، مهارتها، صنایع سنتی، تجربههای زیسته و خاطرات جمعی.
اما نکته مهم این است که هیچیک از این عناصر بدون سند، معتبر نمیشود. سند، ستون فقرات شناخت و حفاظت است. در ادبیات حفاظت، نخستین گام «شناخت» است؛ یعنی بدانیم چه داریم، ارزش آن چیست و چگونه باید از آن حفاظت کنیم. بدون سند، این شناخت ممکن نیست.
سند میتواند تصویری، توصیفی، نقشهای، شفاهی یا یافتههای باستانشناختی باشد. بسیار مهم است تأکید کنم که برای نخستینبار، ثبت نظاممند تاریخ شفاهی بهصورت آکادمیک در حوزه فرهنگ ایرانی شکل گرفت؛ زیرا بخش مهمی از تاریخ، دانش و مهارت های ما، سینهبهسینه منتقل شده است.

برخی تصور میکنند سند یعنی چیزی که صرفاً از گذشته مانده است. شما اما به این نگاه نقد دارید؟
بله دقیقاً. یکی از سوءبرداشتهای رایج همین است. سند فقط چیزی نیست که از گذشته باقی مانده باشد. سند شامل امروز و آینده هم هست. ما امروز هر طرح مرمتی، هر پژوهش، هر مداخله شهری و هر مطالعهای که انجام میدهیم باید سند شود. چون این اسناد، بخشی از حافظه آینده اصفهان خواهد بود.
اگر امروز درک درستی از مرمت یا شهرسازی داریم، باید آن را مستند کنیم تا آیندگان بدانند چه انتخابهایی داشتیم و چرا فلان تصمیم گرفته شد. بنابراین سند سه لایه دارد:
۱. گذشته (اسناد تاریخی)
۲. حال (آنچه امروز در حوزه مرمت، معماری و مدیریت شهری انجام میدهیم)
۳. آینده (اسناد چشمانداز و راهبردی)
این سه لایه است که یک آرشیو معتبر را شکل میدهد.

شما اشاره کردید که نخستین چالش، نبود مبانی نظری بومی است. این مسئله چه ارتباطی با موضوع اسناد دارد؟
در جهان امروز، حفاظت میراث یک حوزه علمی گسترده است. اما در کشور ما، بخشی از مبانی نظری حفاظت وارداتی است؛ یعنی از بیرون اقتباس شده و لزوماً با شرایط تاریخی، اقلیمی و فرهنگی ما سازگار نیست.
اگر اسناد درست نداشته باشیم، نمیتوانیم مبانی بومی بنویسیم. نتیجه چه میشود؟ یا حفاظت را با معیارهای دیگران انجام میدهیم، یا مجبوریم بومیسازی کنیم که اغلب با مشکلات اجرا، ناهمخوانی و حتی خطا همراه میشود. سند پایهایترین ماده خام برای تدوین نظریه و استاندارد بومی است.
در صحبتهایتان از «توهم پایداری» گفتید. این موضوع دقیقاً چیست؟
بسیاری گمان میکنند چون اصفهان از قدمت زیادی برخوردار است و بناها و سنتها «ماندگار» بودهاند، پس همیشه همینگونه میمانند. اما واقعیت این است که پایداری میراث، نتیجه حفاظت علمی و آگاهانه است، نه یک سرنوشت محتوم.
امروز شاهدیم که بسیاری از تکنیکهای مرمت، معماری و حتی نقشمایهها در خارج از کشور یا در شهرهای دیگر ثبت میشود. چرا؟ چون آنها سند دارند و ما نداریم. این همان «توهم پایداری» است؛ فکری که ما را از تلاش سیستماتیک برای حفاظت بازداشته و اجازه داده دیگران روایتهای ما را مصادره کنند.
اجازه دهید به موضوع اصلی برسیم. چرا اصفهان همچنان متولی مشخصی برای اسناد شهری ندارد؟
این یکی از اساسیترین مشکلات ماست. در حال حاضر، هیچ سازمان واحد و ثابتی که مسئولیت آرشیو اسناد اصفهان را بهصورت رسمی، جامع و فرابخشی برعهده داشته باشد، وجود ندارد.
سازمانها و نهادهای مختلف همچون شهرداری، دانشگاهها، پژوهشکدهها، مجموعههای خصوصی، آرشیوهای شخصی پژوهشگران هر یک بخشی از اسناد را جمعآوری میکنند، اما هیچ مرجع بالادستی وجود ندارد که همه اینها را در یک ساختار یکپارچه و مانا هدایت کند.
شهرداری اصفهان در سالهای اخیر تلاشهایی کرده و انصافاً بخشی از بار را به دوش کشیده است، اما این نهاد نیز دستخوش تغییر مدیریت، تغییر رویکرد و تغییر اولویتهاست. یک مدیر ارزش اسناد را میفهمد، مدیر بعدی ممکن است آن را اولویت نبیند و همه چیز از نو مختل شود. به همین دلیل من معتقدم استانداری بهترین گزینه برای متولیگری است؛ چراکه ثبات بیشتری دارد و میتواند فراسازمانی عمل کند.

در بخشی از صحبتها اشاره کردید که اسناد خارج از کشور راحتتر از اسناد داخل اصفهان قابل دریافتاند. چگونه چنین چیزی ممکن است؟
شاید عجیب باشد، اما واقعیت دارد. بسیاری از آرشیوهای معتبر دنیا، از جمله آرشیوهای اروپایی، بهمحض دریافت یک درخواست پژوهشی، با روی باز همکاری میکنند و سند را در اختیار میگذارند؛ بدون نیاز به مجوزهای پیچیده یا روابط اداری اما در مقابل، در اصفهان و حتی ایران، ما با چند مشکل جدی روبهرو هستیم:
۱. مجموعهداران خصوصی حاضر به اشتراک اسناد نیستند، ۲. حسادت علمی و رقابت ناسالم پژوهشی مانع دسترسی میشود.، ۳. نگرش مالکیتی به سند رواج دارد، ۴. بسیاری از اسناد در آرشیوهای شخصی محبوس است.، ۵. هیچ نهادی وجود ندارد که افراد را ملزم به تحویل، ثبت یا انتشار اسناد کند.
این رفتارها بهمرور باعث فقر سندی و در نتیجه فقر پژوهشی میشود.
انحصار در اسناد چه پیامدهایی دارد؟ آیا ممکن است منجر به جعل، رزومهسازی یا پژوهشهای سطحی شود؟
دقیقاً. وقتی اسناد در اختیار یک نفر یا یک گروه محدود باشد، چند اتفاق میافتد، رزومهسازی و کتابسازی، افرادی که اسناد را در اختیار دارند، گاهی بدون پژوهش عمیق، صرفاً بر پایه آنها کتاب منتشر میکنند یا انحصار طرحهای پژوهشی میگیرند، جعل و روایتسازی نادرست، وقتی دادههای معتبر در دسترس نیست، افراد یا گروهها ممکن است محل بنا، تاریخ، عملکرد یا حتی روایت یک محله را غلط گزارش کنند.، گمشدن اسناد، در موارد متعدد، اسناد پس از خروج از یک اداره، هرگز بازنگشته یا بدون نظارت کپیبرداری شده و در آرشیوهای غیررسمی نگهداری شده است، فشار بلاگرها و جریانهای غیرتخصصی
در سالهای اخیر، بلاگرها به دلیل دنبالکنندههای زیاد، میتوانند روی طرحهای مرمتی یا شهری تأثیر بگذارند، در حالی که اغلب فاقد دانش تخصصی هستند و روایتهای اشتباه را برجسته میکنند.
شما تأکید دارید که تنها جمعآوری اسناد کافی نیست و باید نظام نظارتی وجود داشته باشد. این نظارت شامل چه مواردی میشود؟
نظارت یعنی ۱. ثبت اسناد در یک سامانه واحد، ۲. جلوگیری از خروج غیرقانونی اسناد از نهادها، ۳. الزام پژوهشگران به تحویل نسخهای از اسناد تولیدشده، ۴. ثبت دقیق هر مداخله، حتی غلط، در پروندههای شهری، ۵. حفظ حقوق معنوی افراد مستندنگار و مستندساز اعم از سمنها، پژوهشگران یا استادکاران.
به عنوان مثال چندی پیش یک سمن چند پرونده از ابنیه تاریخی اصفهان برای ثبت تهیه کرد اما به نام مشاور و سازمان دیگری انتشار یافت و این فاجعه است. اگر نظارت نباشد، حافظه شهر تکهتکه و نابود میشود.

آیا این فقدان سند در پروژههای اجرایی نیز اثر میگذارد؟
کاملاً. یکی از مشکلات بزرگ ما این است که مداخلات شهری ثبت نمیشود. به عنوان مثال در یک دوره، بخشی از بدنه بازار یا یک گذر تاریخی مرمت شده است. اما نه نقشهها مانده و نه گزارش کارشناسی. مدیر عوض شده و همه چیز پاک شده است.
در نتیجه، وقتی پژوهشگر یا کارشناسی سالها بعد میخواهد درباره آن نقطه مطالعه کند، هیچ سابقهای ندارد. این مسئله باعث شده بسیاری از طرحها با خطا، گمانهزنی یا تفسیرهای شخصی مواجه شوند همانند: پروژه میدان عتیق.
با وجود اینکه اهمیت اسناد بارها گفته شده، چرا هنوز در چنین وضعیتی هستیم؟ ریشه اصلی را چه میدانید؟
اگر بخواهم صریح بگویم، ریشه در چند عامل دارد: ۱. عدم باور به ارزش سند، نه در مدیریت، نه در ادارات و نه در سطح برخی متخصصان، باور عمیق به اهمیت سند شکل نگرفته
است .۲. انحصارگراییف گروههایی که سند دارند، مایل به واگذاری یا اشتراکگذاری نیستند. ۳. نبود متولی واحد به این معنا که هیچ نهاد بالادستی وظیفه جمعآوری، دستهبندی و نظارت را برعهده نگرفته است .۴. بینظمی اداری و خروج اسناد، اسناد بارها از ادارات خارج شده، ولی بازگشتی نداشته است و ۵. عدم الزام پژوهشگران، هر پژوهشگر سالها روی یک پروژه کار میکند و پس از پایان کار، هیچ سازوکاری برای تحویل اسناد او وجود ندارد.
به همین جهت تاکید می کنم اگر اسناد نباشد، آینده شهر قربانی میشود.
نبود سند چه پیامدی برای آینده شهر دارد؟
پیامدهای آن بسیار جدی است. بدون سند، ما نمیتوانیم طرحریزی دقیق در حوزه میراث و شهرسازی داشته باشیم، نمیتوانیم مرمت صحیح انجام دهیم، نمیتوانیم خطاهای گذشته را اصلاح کنیم، نمیتوانیم از نزاعهای پژوهشی و طرحهای میلیاردی بینتیجه جلوگیری کنیم در نهایت، آنچه از دست میرود حافظه تاریخی شهر است. و شهر بدون حافظه، هویت ندارد.
آرزوی من این است که در اصفهان، همانطور که وزارتخانهها و سازمانهای بزرگ در دنیا عمل میکنند، یک مرکز اسناد جامع، فراگیر و دائمی شکل بگیرد که زیر نظر نهادی ثابت ترجیحاً استانداری فعالیت کند و همه نهادها ملزم به همکاری با آن باشند.
ما در اصفهان اساتید بینظیری داریم که سرمایههای بزرگ تاریخ شفاهی، معماری و شهرشناسی هستند؛ اما این عزیزان همیشه با ما نخواهند بود. باید فرصتی فراهم کنیم که حضور این استادان در قالب نشستهای سندخوانی، کارگاههای تفسیر اسناد و کمک به تدوین دانشنامهها ثبت و ضبط شود.
چند سال بعد، وقتی برخی از این بزرگان در میان ما نباشند، بسیاری از ظرایف، روایتها و نشانهها دیگر قابل تشخیص نخواهد بود. اگر امروز اقدام نکنیم، فردا دیر است. امیدوارم روزی برسد که اصفهان نهتنها در معماری و تاریخ، بلکه در مدیریت اسناد نیز الگو باشد.
∎