اسما پورزنگیآبادی - روزنامه اطلاعات| اگر امروز در تهران، خانه هوشنگ مرادیکرمانی به «خانه قصه» بدل شده تا کودکان و بزرگسالان در آن به محل تولد و قد کشیدن داستانهای این نویسنده نامدار سفر کنند، در دل کویر کرمان هم خانهای دیگر از او باقی مانده است؛ خانهای بزرگتر و شگفتانگیزتر به نام «سیرچ»؛ روستایی که مرادیکرمانی بسیار از آن یاد میکند، چه در مصاحبهها و چه در اغلب قصههایش.
«روستایی با آسمانی باز و شبهایی پرستاره و ابرهای زیاد و کوههایی که تا بلندای آسمان بالا رفته بود. روستای ما بین کوهها واقع شده بود. شب که میشد این کوهها در سیاهی فرو میرفتند و جایجای روستا پر بود از شغال و روباه و گرگ و دیگر حیواناتی که از شب تا صبح صدا میکردند. صبح هر روز هم با صدای مرغ و خروس آغاز میشد... روستای ما وسعت زیادی نداشت. بین دو کوه گیر کرده و حالتی درهمانند داشت...»
این روستا زادگاه نویسندهای است که قصههایش از خاک و آب و کوه و درختان و باغها و آدمهای آن ریشه گرفتهاند. سیرچ در فاصله نسبتا کوتاهی از بیابان لوت، جایی که دمای هوا تا مرزی غیرقابلباور بالا میرود و در برخی سالها گرمترین نقطه کره زمین شناخته شده است، چونان پناهگاهی خنک و سبز قد کشیده است. کوههایش اغلب ماههای سال سفیدپوشند. این تضاد شگفتانگیز یعنی داغترین نقطه جهان در یک سوی آن و کوههای برفپوش در سوی دیگر به سیرچ، چهرهای افسانهای بخشیده است.
برخلاف بسیاری از مناطق استان کرمان که خالی از رود و رودخانهاند، از میان این روستا رودخانهای زلال و حیاتبخش میگذرد. سیرچ همچنین سرو سههزارسالهای دارد که هیچ چشمی تاکنون از تماشای قامتش در آن چشمانداز رویایی سیر نشده است. همجواری عجیبِ کویر و برف، خشکی و آب و گرما و خنکی، سیرچ را به روستایی منحصر بهفرد در کرمان بدل کرده؛ جایی که خودِ زندگی انگار قصه است.
هوای این روستای کویری در تمام طول سال مطبوع و نسبتا خنک و در زمستان بسیار سرد است. پاییز سیرچ تماشایی است. در این روستا کشاورزی جریان دارد و باغاتی شانه به شانه هم روییدهاند که انواع محصولات مانند هلو، گیلاس، آلبالو، انجیر و انار در آنها به بار مینشیند. چنارهای کهنسال زیادی هم در روستا وجود دارد.
پاییز دلانگیز
دکتر عباس تقیزاده، پژوهشگر و روزنامهنگار اهل شهداد در نزدیکی سیرچ که با انتشار گزارشهایی از آسیبهای گردشگری بیضابطه به طبیعت مصفای این روستا میکوشد تا توجه متولیان را به آن جلب کند به گزارشگر روزنامه اطلاعات میگوید: «وقتی به پاییز میرسیم کمکم برگ درختان انار و انگور و چنار، زرد و قرمز و ارغوانی میشود، انارهای قرمزرنگی که در پاییز بر روی شاخهها شکافته میشوند با این ترکیب رنگهای متنوع، تصاویر بسیار زیبایی خلق میکند.
قدم زدن در کوچهباغهای سیرچ و شنیدن موسیقی گوشنواز شکستن برگهای خشک زیر پا که با صدای رودخانه و پرندگان در هم میآمیزد سحرانگیز است. در آذرماه، مه هم روستا را فرا میگیرد و زیبایی آن صدچندان میشود. در زمستان که تقریبا برگ همه درختان میریزد سرو سبز کهنسال میان درختانی که به خواب زمستانی رفتهاند زنده بودن روستا را بسیار واضح و چشمنواز به تصویر میکشد.»
روستای رهاشده
روستای سیرچ که در مسیر گذر گردشگران پرتعداد داخلی و خارجی به سمت لوت و کلوتها واقع شده و جزو روستاهای هدف گردشگری در کشور به حساب میآید با این طبیعت مصفا و با توجه به این که زادگاه یکی از نویسندگان بینالمللی ایران است میتوانست یک مقصد ویژه گردشگری و یک مرکز فرهنگی باشد اما در نبود نظارت و برنامه و توجه، دستدرازی زیادی به طبیعت آن شده است. ویلاسازی در این روستا از دهه ۷۰خورشیدی تاکنون بیوقفه ادامه دارد، حریم رودخانه با ساختوسازها نقض شده، گردشگران زبالههای بسیاری را در کوچهها و کنار رودخانه رها میکنند، شاخههای درختان را میشکنند و زیر چنارهای کهنسال و حتی سرو سههزارسالهای که ثبت ملی شده آتش درست میکنند.
آخرین تصاویری که از این تخریبها منتشر شده را تقیزاده ثبت کرده که نشان میدهد گردشگران، زبالههای زیادی را در تنه یک چنار تنومند که خالی شده ریختهاند. آنطور که تقیزاده میگوید پس از انتشار این گزارش، دهیار روستای سیرچ شخصا به این محل رفته و اقدام به جمعآوری زبالهها کرده است.
خانم اسکندری، مدیر یک اقامتگاه بوم گردی «کاشکیلو» در شهداد که در ۳۵ کیلومتری سیرچ است اعلام کرده که اگر آموزشوپرورش و دهیاری، توافق و برنامهریزی کنند تا دانشآموزان منطقه، هفتهای یکبار رودخانه سیرچ و فضای عمومی روستا را تمیز کنند ناهارشان را تأمین میکند. ارزشمندی این اقدامات بهجای خود ولی سیرچ نیازمند توجه جدی در امر برنامهریزی و مدیریت و مراقبت جامع است.
ساماندهیِ بیسرانجام
تقیزاده با تأکید بر این که یکی از ویژگیهایی که سیرچ را در کرمان جذاب کرده رودخانهای است که در آن جریان دارد، میگوید: متأسفانه جریان آب رودخانه نسبت به دهههای گذشته کمتر شده است. از دهه ۷۰ خورشیدی و زمانی که حضور گردشگران در این منطقه فزونی گرفت، طرحی برای ساماندهی روستا در نظر گرفته و اقدامات اولیه نیز برای آن انجام شد ولی ناتمام باقی ماند و در حال حاضر با یک رودخانه رهاشده در سیرچ مواجهیم. حریم رودخانه در بسیاری از نقاط رعایت نشده و تا نزدیکی آن ساختوساز انجام گرفته که لازم است دستگاههای مربوطه ورود و حریم آن را پاکسازی کنند.
این رودخانه در مسیر خود به شهر «اندوهجرد» در حاشیه لوت میرود که در آنجا کشاورزی جریان دارد. متأسفانه گزارشهایی شده که برخی افراد از آب رودخانه استفاده غیرمجاز کرده یا با پمپ از آن برداشت یا چاه غیرمجاز حفر میکنند و همین اقدامات باعث شده هم آب رودخانه و چشمهها و هم آب روستا کم شود؛ تا جایی که هماکنون یکی از چالشهای سیرچ، کمبود آب کشاورزی و شرب است. البته تغییر اقلیم و کمبارشی هم تأثیرگذار بوده است.
جاده ناایمن
جاده سیرچ به کرمان، کمعرض و بسیار خطرناک است و تصادفات مرگبار و شدیدی در آن رخ میدهد. تقیزاده با بیان این مطلب میافزاید: سیرچ در درهای در پاییندست این جاده واقع شده است. مدرسه، دهیاری، پمپ بنزین، واحدهای تجاری و سالن ورزشی در یک سمت این جاده قرار دارند و به همین دلیل تردد دانشآموزان و عابران پیاده و موتورسواران در این محدوده زیاد است، در حالی که هیچ زیرگذر و پلی برای عبور ایمن وجود ندارد.
در زمستانها ارتفاعات این منطقه برفگیر است و چون در بسیاری از مناطق کرمان، برف چندانی نمیبارد، جمعیت زیادی برای تفریحاتی مثل اسکی و برفبازی به سیرچ میآیند و معمولا ملاحظات ایمنی را هم رعایت نمیکنند. اسکی در محیطی که استانداردهای لازم را ندارد و با وجود جاده ناایمن و تراکم بالای خودروها در تونل سیرچ به سمت شهداد که سیستم تهویه ندارد، آسیبهای زیادی ایجاد میکند.
گردشگران ضد طبیعت
زبالههای رهاشده یکی از بزرگترین مشکلاتی است که گردشگران برای این روستای خوش آبوهوا و منظر ایجاد کردهاند. تقیزاده میگوید: با وجود این که دهیاری روستا تعداد زیادی سطل زباله نصب کرده ولی بسیاری از گردشگران، زبالهها را در روستا و پیرامون رودخانه رها میکنند. کنار چنارهای کهنسال، آتش برای پختن غذا یا در سرما برای گرم شدن روشن میکنند.
گاهی در حریم سرو سیرچ هم آتش روشن میشود که اکنون کمتر شده ولی هنوز هم وجود دارد. لازم است محیط پیرامون سرو سیرچ و رودخانه، ساماندهی و بر رفتار گردشگران، نظارت و کنترل شود. فعالیتهای ترویجی و آموزشی در این روستا یک نیاز مبرم است.
کتابخانه و مدرسه نویسنده
این پژوهشگر اهل شهداد با بیان آن که طبیعت سیرچ دیگر تازگی و طراوت ۴۰-۳۰ سال قبل را ندارد، میگوید: دستدرازی زیادی به طبیعت روستا شده است و با این طبیعت دستکاریشده، سیرچ نمیتواند هوشنگ مرادیکرمانی دومی را پرورش دهد.
او در پاسخ به این پرسش که آیا خانهای که مرادیکرمانی تا ۱۳ سالگی در آن زندگی کرده هنوز وجود دارد یا نه، میگوید: خانه پدربزرگ پدری ایشان در جوار سرو سیرچ بود که بین وارثان تقسیم شده و اکنون خانه خاصی وجود ندارد که بگوییم خانه این نویسنده سرشناس بوده است. قرار بود یکی از خانههای آنجا تملک و به مرکزی فرهنگی با نام مرادیکرمانی تبدیل شود ولی شرکتی که برای این کار اعلام آمادگی کرده بود با مالک به توافق نرسیدند.
روستای سیرچ کتابخانه خیّرسازی دارد که به اسم مرادیکرمانی است. حدود سه سال پیش، خانم «فرزانه اخوت» که کتابخانههایی در مناطق محروم و مرزی ایجاد میکنند، یک اتاق در مسجد جامع روستا در نزدیکی سرو سیرچ را به کتابخانه هوشنگ مرادیکرمانی تبدیل کردند اما متأسفانه بسیاری اوقات درهای آن بسته است.
همچنین مدرسهای که این نویسنده دوران دبستان را در آنجا سپری کرده، در سال ۱۳۸۰ به نام ایشان نامگذاری شد. البته عدهای مخالفت کردند. ما هم طوماری نوشتیم و دانشآموزان منطقه امضا کردند و به دفتر سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور وقت ارسال شد که پس از آن دستور دادند و این نام به تصویب رسید.
این روزنامهنگار میافزاید: سیرچ در مسیر گذر گردشگران داخلی و خارجی است و بهعنوان زادگاه یک نویسنده بینالمللی، یک جاذبه فرهنگی بسیار مهم برای کشور به حساب میآید اما مورد غفلت واقع شده است. مسئولان در استان کرمان باید نگاه جامعتری به استفاده از این ظرفیت داشته باشند.
اسما پورزنگیآبادی - روزنامه اطلاعات| اگر امروز در تهران، خانه هوشنگ مرادیکرمانی به «خانه قصه» بدل شده تا کودکان و بزرگسالان در آن به محل تولد و قد کشیدن داستانهای این نویسنده نامدار سفر کنند، در دل کویر کرمان هم خانهای دیگر از او باقی مانده است؛ خانهای بزرگتر و شگفتانگیزتر به نام «سیرچ»؛ روستایی که مرادیکرمانی بسیار از آن یاد میکند، چه در مصاحبهها و چه در اغلب قصههایش.
«روستایی با آسمانی باز و شبهایی پرستاره و ابرهای زیاد و کوههایی که تا بلندای آسمان بالا رفته بود. روستای ما بین کوهها واقع شده بود. شب که میشد این کوهها در سیاهی فرو میرفتند و جایجای روستا پر بود از شغال و روباه و گرگ و دیگر حیواناتی که از شب تا صبح صدا میکردند. صبح هر روز هم با صدای مرغ و خروس آغاز میشد... روستای ما وسعت زیادی نداشت. بین دو کوه گیر کرده و حالتی درهمانند داشت...»
این روستا زادگاه نویسندهای است که قصههایش از خاک و آب و کوه و درختان و باغها و آدمهای آن ریشه گرفتهاند. سیرچ در فاصله نسبتا کوتاهی از بیابان لوت، جایی که دمای هوا تا مرزی غیرقابلباور بالا میرود و در برخی سالها گرمترین نقطه کره زمین شناخته شده است، چونان پناهگاهی خنک و سبز قد کشیده است. کوههایش اغلب ماههای سال سفیدپوشند. این تضاد شگفتانگیز یعنی داغترین نقطه جهان در یک سوی آن و کوههای برفپوش در سوی دیگر به سیرچ، چهرهای افسانهای بخشیده است.
برخلاف بسیاری از مناطق استان کرمان که خالی از رود و رودخانهاند، از میان این روستا رودخانهای زلال و حیاتبخش میگذرد. سیرچ همچنین سرو سههزارسالهای دارد که هیچ چشمی تاکنون از تماشای قامتش در آن چشمانداز رویایی سیر نشده است. همجواری عجیبِ کویر و برف، خشکی و آب و گرما و خنکی، سیرچ را به روستایی منحصر بهفرد در کرمان بدل کرده؛ جایی که خودِ زندگی انگار قصه است.
هوای این روستای کویری در تمام طول سال مطبوع و نسبتا خنک و در زمستان بسیار سرد است. پاییز سیرچ تماشایی است. در این روستا کشاورزی جریان دارد و باغاتی شانه به شانه هم روییدهاند که انواع محصولات مانند هلو، گیلاس، آلبالو، انجیر و انار در آنها به بار مینشیند. چنارهای کهنسال زیادی هم در روستا وجود دارد.
پاییز دلانگیز
دکتر عباس تقیزاده، پژوهشگر و روزنامهنگار اهل شهداد در نزدیکی سیرچ که با انتشار گزارشهایی از آسیبهای گردشگری بیضابطه به طبیعت مصفای این روستا میکوشد تا توجه متولیان را به آن جلب کند به گزارشگر روزنامه اطلاعات میگوید: «وقتی به پاییز میرسیم کمکم برگ درختان انار و انگور و چنار، زرد و قرمز و ارغوانی میشود، انارهای قرمزرنگی که در پاییز بر روی شاخهها شکافته میشوند با این ترکیب رنگهای متنوع، تصاویر بسیار زیبایی خلق میکند.
قدم زدن در کوچهباغهای سیرچ و شنیدن موسیقی گوشنواز شکستن برگهای خشک زیر پا که با صدای رودخانه و پرندگان در هم میآمیزد سحرانگیز است. در آذرماه، مه هم روستا را فرا میگیرد و زیبایی آن صدچندان میشود. در زمستان که تقریبا برگ همه درختان میریزد سرو سبز کهنسال میان درختانی که به خواب زمستانی رفتهاند زنده بودن روستا را بسیار واضح و چشمنواز به تصویر میکشد.»
روستای رهاشده
روستای سیرچ که در مسیر گذر گردشگران پرتعداد داخلی و خارجی به سمت لوت و کلوتها واقع شده و جزو روستاهای هدف گردشگری در کشور به حساب میآید با این طبیعت مصفا و با توجه به این که زادگاه یکی از نویسندگان بینالمللی ایران است میتوانست یک مقصد ویژه گردشگری و یک مرکز فرهنگی باشد اما در نبود نظارت و برنامه و توجه، دستدرازی زیادی به طبیعت آن شده است. ویلاسازی در این روستا از دهه ۷۰خورشیدی تاکنون بیوقفه ادامه دارد، حریم رودخانه با ساختوسازها نقض شده، گردشگران زبالههای بسیاری را در کوچهها و کنار رودخانه رها میکنند، شاخههای درختان را میشکنند و زیر چنارهای کهنسال و حتی سرو سههزارسالهای که ثبت ملی شده آتش درست میکنند.
آخرین تصاویری که از این تخریبها منتشر شده را تقیزاده ثبت کرده که نشان میدهد گردشگران، زبالههای زیادی را در تنه یک چنار تنومند که خالی شده ریختهاند. آنطور که تقیزاده میگوید پس از انتشار این گزارش، دهیار روستای سیرچ شخصا به این محل رفته و اقدام به جمعآوری زبالهها کرده است.
خانم اسکندری، مدیر یک اقامتگاه بوم گردی «کاشکیلو» در شهداد که در ۳۵ کیلومتری سیرچ است اعلام کرده که اگر آموزشوپرورش و دهیاری، توافق و برنامهریزی کنند تا دانشآموزان منطقه، هفتهای یکبار رودخانه سیرچ و فضای عمومی روستا را تمیز کنند ناهارشان را تأمین میکند. ارزشمندی این اقدامات بهجای خود ولی سیرچ نیازمند توجه جدی در امر برنامهریزی و مدیریت و مراقبت جامع است.
ساماندهیِ بیسرانجام
تقیزاده با تأکید بر این که یکی از ویژگیهایی که سیرچ را در کرمان جذاب کرده رودخانهای است که در آن جریان دارد، میگوید: متأسفانه جریان آب رودخانه نسبت به دهههای گذشته کمتر شده است. از دهه ۷۰ خورشیدی و زمانی که حضور گردشگران در این منطقه فزونی گرفت، طرحی برای ساماندهی روستا در نظر گرفته و اقدامات اولیه نیز برای آن انجام شد ولی ناتمام باقی ماند و در حال حاضر با یک رودخانه رهاشده در سیرچ مواجهیم. حریم رودخانه در بسیاری از نقاط رعایت نشده و تا نزدیکی آن ساختوساز انجام گرفته که لازم است دستگاههای مربوطه ورود و حریم آن را پاکسازی کنند.
این رودخانه در مسیر خود به شهر «اندوهجرد» در حاشیه لوت میرود که در آنجا کشاورزی جریان دارد. متأسفانه گزارشهایی شده که برخی افراد از آب رودخانه استفاده غیرمجاز کرده یا با پمپ از آن برداشت یا چاه غیرمجاز حفر میکنند و همین اقدامات باعث شده هم آب رودخانه و چشمهها و هم آب روستا کم شود؛ تا جایی که هماکنون یکی از چالشهای سیرچ، کمبود آب کشاورزی و شرب است. البته تغییر اقلیم و کمبارشی هم تأثیرگذار بوده است.
جاده ناایمن
جاده سیرچ به کرمان، کمعرض و بسیار خطرناک است و تصادفات مرگبار و شدیدی در آن رخ میدهد. تقیزاده با بیان این مطلب میافزاید: سیرچ در درهای در پاییندست این جاده واقع شده است. مدرسه، دهیاری، پمپ بنزین، واحدهای تجاری و سالن ورزشی در یک سمت این جاده قرار دارند و به همین دلیل تردد دانشآموزان و عابران پیاده و موتورسواران در این محدوده زیاد است، در حالی که هیچ زیرگذر و پلی برای عبور ایمن وجود ندارد.
در زمستانها ارتفاعات این منطقه برفگیر است و چون در بسیاری از مناطق کرمان، برف چندانی نمیبارد، جمعیت زیادی برای تفریحاتی مثل اسکی و برفبازی به سیرچ میآیند و معمولا ملاحظات ایمنی را هم رعایت نمیکنند. اسکی در محیطی که استانداردهای لازم را ندارد و با وجود جاده ناایمن و تراکم بالای خودروها در تونل سیرچ به سمت شهداد که سیستم تهویه ندارد، آسیبهای زیادی ایجاد میکند.
گردشگران ضد طبیعت
زبالههای رهاشده یکی از بزرگترین مشکلاتی است که گردشگران برای این روستای خوش آبوهوا و منظر ایجاد کردهاند. تقیزاده میگوید: با وجود این که دهیاری روستا تعداد زیادی سطل زباله نصب کرده ولی بسیاری از گردشگران، زبالهها را در روستا و پیرامون رودخانه رها میکنند. کنار چنارهای کهنسال، آتش برای پختن غذا یا در سرما برای گرم شدن روشن میکنند.
گاهی در حریم سرو سیرچ هم آتش روشن میشود که اکنون کمتر شده ولی هنوز هم وجود دارد. لازم است محیط پیرامون سرو سیرچ و رودخانه، ساماندهی و بر رفتار گردشگران، نظارت و کنترل شود. فعالیتهای ترویجی و آموزشی در این روستا یک نیاز مبرم است.
کتابخانه و مدرسه نویسنده
این پژوهشگر اهل شهداد با بیان آن که طبیعت سیرچ دیگر تازگی و طراوت ۴۰-۳۰ سال قبل را ندارد، میگوید: دستدرازی زیادی به طبیعت روستا شده است و با این طبیعت دستکاریشده، سیرچ نمیتواند هوشنگ مرادیکرمانی دومی را پرورش دهد.
او در پاسخ به این پرسش که آیا خانهای که مرادیکرمانی تا ۱۳ سالگی در آن زندگی کرده هنوز وجود دارد یا نه، میگوید: خانه پدربزرگ پدری ایشان در جوار سرو سیرچ بود که بین وارثان تقسیم شده و اکنون خانه خاصی وجود ندارد که بگوییم خانه این نویسنده سرشناس بوده است. قرار بود یکی از خانههای آنجا تملک و به مرکزی فرهنگی با نام مرادیکرمانی تبدیل شود ولی شرکتی که برای این کار اعلام آمادگی کرده بود با مالک به توافق نرسیدند.
روستای سیرچ کتابخانه خیّرسازی دارد که به اسم مرادیکرمانی است. حدود سه سال پیش، خانم «فرزانه اخوت» که کتابخانههایی در مناطق محروم و مرزی ایجاد میکنند، یک اتاق در مسجد جامع روستا در نزدیکی سرو سیرچ را به کتابخانه هوشنگ مرادیکرمانی تبدیل کردند اما متأسفانه بسیاری اوقات درهای آن بسته است.
همچنین مدرسهای که این نویسنده دوران دبستان را در آنجا سپری کرده، در سال ۱۳۸۰ به نام ایشان نامگذاری شد. البته عدهای مخالفت کردند. ما هم طوماری نوشتیم و دانشآموزان منطقه امضا کردند و به دفتر سیدمحمد خاتمی، رئیسجمهور وقت ارسال شد که پس از آن دستور دادند و این نام به تصویب رسید.
این روزنامهنگار میافزاید: سیرچ در مسیر گذر گردشگران داخلی و خارجی است و بهعنوان زادگاه یک نویسنده بینالمللی، یک جاذبه فرهنگی بسیار مهم برای کشور به حساب میآید اما مورد غفلت واقع شده است. مسئولان در استان کرمان باید نگاه جامعتری به استفاده از این ظرفیت داشته باشند.