علی دخانچی، برادر شهید حسین دخانچی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری آنا، دربارهٔ اهمیت روایت زندگی جانبازان بهخصوص جانبازان قطعنخاعی در قالب کتاب گفت: ابتدا میخواهم به نکتهای اشاره کنم؛ اخیراً مصاحبهای از شهید دخانچی در یکی از مجلات دانشآموزی مربوط به حدود سال ۱۳۷۱ دیدم. در آن مصاحبه، از ایشان پرسیده بودند که چه پیامی برای جوانان و دانشآموزان دارند. پاسخ ایشان این بود که: «دانشآموزان هرچه بیشتر درس بخوانند، ما از درد جانبازیمان کم میشود و متوجه این درد نمیشویم.» این جمله نشان میدهد که شهید دخانچی چقدر به علمآموزی جوانان علاقهمند بود. امروز هم بسیاری از جانبازان همین نگاه را دارند و همین را میخواهند. درواقع، پیرو فرمایش بزرگان که اینقدر بر دانشاندوزی تأکید کردهاند، ایشان نیز تأکید زیادی بر این موضوع داشتند؛ یعنی نباید اجازه دهیم دشمنان بگویند بچههای مذهبی، انقلابی و امامحسینی ما کمسواد هستند.
او افزود: از سوی دیگر، پرداختن به زندگی جانبازان برای من که در میان آنان بزرگ شدهام، اهمیت ویژهای دارد. بههرحال، من با حاج حسین تنها دو سال اختلاف سنی داشتم و در بسیاری از موقعیتها، چه در داخل کشور، چه در سفرهای زیارتی مانند مکه، در کنار او و سایر جانبازان بودهام. حالا که خانم حسینی این کتاب را نوشتهاند، بعد از چهل سال همراهی با شهید دخانچی و پس از گذشت بیش از بیستوسه سال از شهادت ایشان، تازه میفهمم که درد و رنج یک جانباز چیست. این عزیزان، درد و ناراحتیهای خود را به جان میخریدند و هرگز شکایتی نمیکردند. هیچگاه از شهید دخانچی و امثال ایشان گلهای نشنیدهایم.
برادر شهید حسین دخانگی در ادامه صحبت خود بیان کرد: امروز هم جانبازان عزیزی در میان ما هستند؛ مانند حاج اصغر افسری که یکی از دوستان، به دلیل بردباریاش، او را «ملکی در زمین» نامیده است. اینکه نمیتواند راه برود، برای او مسئلهٔ کوچکی است. دردهای روحی و جسمیای دارند که حتی گفتنش برای من دشوار است یا مثلاً حاجعلی بابکی که هم دستش قطع شده و هم بیناییاش را از دست داده، اما هرگز گلهای نکرده است. برای این بزرگواران، رنج جسمی مهم نیست؛ آنچه اهمیت دارد، ادامه یافتن همان آرمانی است که برایش به جبهه رفتند.
او در پاسخ به این پرسش که چرا همواره همراه شهید دخانچی بوده و ثمرهٔ این همراهی در زندگی شخصیاش چه بوده است؟ پاسخ داد: باید بگویم که این موضوع به تربیت خانوادگی ما بازمیگردد. همچنین، این روحیه در میان ایرانیها، مسلمانان و بهویژه بچهشیعهها وجود دارد. من در کشورهای خارجی بهویژه آلمان، دیدهام که چنین همراهیهایی رایج نیست؛ اما در فرهنگ ما، این نوع رفتارها طبیعی است.
علی دخانچی افزود: از سوی دیگر، امثال من شاهد انقلاب و جنگ بودهایم. دیدهایم که این عزیزان از آغاز تا پایان، به آرمانی که برایش به جبهه رفتند، پایبند ماندند. بنابراین، کمترین کاری که از ما برمیآمد، این بود که در کنارشان باشیم و روایتگر این مسیر و ایستادگی باشیم.
دخانچی دربارهٔ دغدغههای فرهنگی و اجتماعی برادر شهیدش بیان کرد: شهید دخانچی در دوران جانبازی تا شهادت، دغدغههای متعددی دربارهٔ جامعه، خانواده و انقلاب داشت. یکی از دغدغههای همیشگیاش، حضور پرشور مردم در راهپیماییها بود. همیشه در این باره سؤال میکرد. همچنین تأکید بسیاری بر پیروی از رهبر جانباز انقلاب داشتند. جملهٔ معروفی هم از ایشان باقی مانده که گفتهاند: «دست از یاری بزرگ جانباز انقلاب برندارید.»
او افزود: در حوزهٔ خانواده نیز نگاه عمیقی داشتند. یادم هست در اواخر دههٔ هفتاد، برای عیادت و دیدار نوروزی نزد ایشان رفته بودیم. به تن پسرم که آن زمان کلاس اول دبستان بود، کتوشلوار پوشیده بودیم و صرفاً جهت بامزه بودن، کراوات بسته بودیم. پس از آن دیدار، به شهید گفتم که اوضاع فرهنگی جامعه خوب نیست. ایشان در پاسخ گفتند: «اگر کاری از دستت برنمیآید، خودت و خانوادهات را حفظ کن. انشاءالله همهچیز حفظ میشود.» بعدها دیدم این سخن، ریشه در آیات و روایات دارد. حتی امام خمینی (ره) در دههٔ چهل فرمودهاند که اگر انسان حتی یک نفر هم باشد، باید برای برپایی حاکمیت اسلامی تلاش کند.
برادر شهید در ادامه عنوان کرد: هنگام بازگشت از آن دیدار نوروزی، دیدم پسرم چفیهای به گردن دارد. پرسیدم: این چفیه را از کجا آوردی؟ گفت: «عمو حسین گفت عزیزم، آن کمد را باز کن و بهجای کراوات، این چفیه را به گردنت ببند.» این یعنی فرهنگسازی. حالا همان پسرم، بیش از ۳۰ سال دارد و اهل هیأت و مسجد است و در این فضا فعالیت میکند. جانبازان همیشه میگفتند: «ما بازنشسته که نشدیم هیچ، تازه کارمان شروع شده است!» این جمله را همان زمان میگفتند؛ درحالیکه بسیاری از آنها جانباز نخاعی یا گردنی بودند.
علی دخانچی در پایان دربارهٔ تأثیر تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «تب ناتمام» گفت: وقتی قرار شد که این کتاب نوشته شود، از ابتدا معتقد بودیم که «تب ناتمام» میتواند بر مخاطبان زن بهویژه بانوان جوان تأثیرگذار باشد. فکر میکنم در تقریظ حضرت آقا نیز حتماً بر همین موضوع تأکید شده باشد؛ اینکه در این کتاب الگویی برای زنان معرفی شده است.
گفتنی است، کتاب «تب ناتمام» که روایتی مادرانه از دوران جانبازی شهید حسین دخانچی است، به قلم زهرا حسینی مهرآبادی نوشته و از سوی انتشارات حماسه یاران منتشر شده است. شهید حسین دخانچی، جانباز قطع نخاعی است که مادرش بیش از ۱۷ سال از او پرستاری کرد. این جانباز در اسفند سال ۱۳۸۰ به یاران شهیدش پیوست.
انتهای پیام/