شناسهٔ خبر: 75914917 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ایمنا | لینک خبر

هنردرمانی؛ رمز و رازی نهفته برای تسکین ذهن

هنر درمانی به‌عنوان یک رویکرد نوین روان‌شناختی، با بهره‌گیری از فرایند خلق آثار هنری، به بهبود سلامت روان افراد کمک می‌کند و این روش می‌تواند اضطراب، افسردگی و استرس را کاهش دهد و مهارت‌های شناختی و اجتماعی را تقویت کند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری ایمنا، در سال‌های اخیر، هنردرمانی به‌عنوان یکی از شیوه‌های نوین مداخله در حوزه سلامت روان مورد توجه مراکز درمانی و پژوهشی قرار گرفته است و گزارش‌ها نشان می‌دهد استفاده از ابزارهای هنری در روند درمان، امکان بیان احساسات پیچیده را بدون نیاز به زبان فراهم می‌کند؛ موضوعی که به‌ویژه برای افرادی که در بیان کلامی هیجان‌ها با دشواری روبه‌رو هستند، اهمیت ویژه‌ای دارد. کارشناسان معتقدند بیرونی‌سازی تجربه‌های درونی در قالب تصویر و رنگ، نخستین گام در کاهش تنش‌های هیجانی و بهبود خودآگاهی است.

مطالعات عصب‌روان‌شناسی نیز تأکید می‌کند فعالیت‌های هنری موجب فعال‌سازی مسیرهایی در مغز می‌شود که نقش مستقیم در تنظیم هیجانات و کاهش اضطراب دارند. بر اساس داده‌های منتشرشده، ورود فرد به فرایند خلاقیت باعث کاهش سطح هورمون‌های استرس و افزایش احساس آرامش می‌شود و متخصصان اعتقاد دارند که این تغییرات زیستی در کنار تمرکز بر لحظه حال، شرایطی ایجاد می‌کند که فرد برای مدت کوتاهی از چرخه افکار اضطراب‌زا فاصله بگیرد و امکان ترمیم روانی بیشتری پیدا کند.

در سطح بالینی، هنردرمانی به‌عنوان روشی کارآمد برای کاهش شدت مکانیسم‌های دفاعی شناخته می‌شود. پزشکان و درمانگران گزارش داده‌اند که در جریان خلق اثر هنری، افراد با سهولت بیشتری به بیان هیجان‌های پنهان یا تجربه‌های ناخوشایند گذشته می‌پردازند و تحلیل انتخاب رنگ‌ها، ساختارها و تغییرات ایجادشده در اثر، به درمانگر کمک می‌کند تا به الگوهای هیجانی فرد دسترسی دقیق‌تری داشته باشد که این ویژگی موجب شده هنردرمانی به عنوان ابزاری مؤثر در کنار درمان‌های گفت‌مانی مورد استفاده قرار گیرد.

بر پایه ارزیابی‌ها، هنردرمانی تنها یک مداخله درمانی برای اختلالات روانی نیست، بلکه به‌عنوان رویکردی ارتقایی در حوزه سلامت روان عمومی نیز شناخته می‌شود و امکان استفاده از این روش برای کودکان، نوجوانان، سالمندان و حتی کارکنان سازمان‌ها در برنامه‌های ارتقای سلامت روان، باعث گسترش آن در مرکزهای مشاوره و مراکز فرهنگی شده است، با توجه به دسترس‌پذیری، سادگی اجرا و اثرگذاری قابل‌توجه، کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند هنردرمانی در سال‌های آینده سهم بیشتری در برنامه‌های مداخله‌ای و پیشگیرانه حوزه روان‌شناسی به خود اختصاص دهد.

پیرامون تأثیر هنر درمانی بر کاهش اضطراب و استرس، ارتقای سلامت روان و رفاه عاطفی، تقویت مهارت‌های شناختی، کاهش علائم افسردگی، تقویت اعتماد به نفس و خودباوری و رشد عاطفی، اجتماعی و شناختی کودکان و نوجوانان و ایجاد فضای امن برای بیان احساسات با هنر درمانی و کاربرد آن در محیط‌های غیر بالینی، با فاطمه خدادادی، روانشناس بالینی گفت‌وگویی داشتیم که شرح آن را در ادامه می‌خوانید.

هنردرمانی؛ رمز و رازی نهفته برای تسکین ذهن

ایمنا: چگونه مسیرهای عصبی مرتبط با هیجان توسط هنر فعال می‌شود و چرا این موضوع در کاهش اضطراب مؤثر است؟

خدادادی: هنر و به‌ویژه فعالیت‌هایی مانند نقاشی، موسیقی یا طراحی، به صورت مستقیم بخش‌های احساسی مغز مانند آمیگدالا و سیستم لیمبیک را فعال می‌کند و این یعنی فرد بدون اینکه لازم باشد کلامی صحبت کند، هیجان‌هایی که گیر کرده است و راه خروج پیدا نمی‌کنند، از مسیر دیگری تخلیه می‌شوند. این تخلیه غیرکلامی برای مغز مانند یک سوپاپ اطمینان عمل می‌کند و فشار هیجانی کاهش پیدا می‌کند.

وقتی فرد مشغول خلق کردن است، مغز وارد حالت نیمه‌هدایت‌شده می‌شود و هم کنترل دارد هم آزادی که همین حالت باعث آزاد شدن دوپامین و کاهش هورمون‌های استرس مانند کورتیزول می‌شود و از نظر عصب‌روان‌شناسی، این تغییرات شیمیایی همان چیزی است که اضطراب را آرام می‌کند، چراکه سیستم عصبی از حالت هشدار به حالت تنظیم منتقل می‌شود.

علاوه بر این، مسیرهای عصبی مربوط به تمرکز و حواس‌پرتی سالم یعنی انتقال توجه از افکار مزاحم به فعالیت خلقی، فعال می‌شود که این کار مغز را وادار می‌کند به جای رفتن به سمت افکار تکراری و اضطراب‌زا، وارد مسیرهای تازه شناختی شود و در دوره‌های درمانی مشاهده شده که این تغییر مسیر عصبی به مرور یک الگوی پایدار آرام‌سازی می‌سازد.

فعال شدن مراکز هیجانی در کنار شبکه‌های حرکتی و حسی، نوعی تجربه ادغام در مغز ایجاد می‌کند و فرد احساس می‌کند بخش‌های مختلف وجودش با هم هماهنگ شده است و این ادغام یکی از مهم‌ترین فاکتورهای کاهش اضطراب و افزایش احساس کنترل درونی است.

ایمنا: در هنردرمانی، تفاوت میان بیان هیجانی و تخلیه هیجانی چیست و هر یک چه نقشی در سلامت روان دارند؟

خدادادی: بیان هیجانی یعنی فرد بتواند احساسات خود را بدون قضاوت و بدون سانسور، در قالبی امن بیان کند و این بیان بیشتر شبیه آشکار کردن احساسات زیرپوستی است، به عنوان مثال کشیدن یک تصویر تاریک تنها به معنی خشم نیست، بلکه می‌تواند فقط یک تجربه درونی مبهم باشد که فرد پیش‌تر نمی‌توانسته آن را توضیح دهد و همین شفاف‌سازی برای مغز اثر درمانی دارد.

تخلیه هیجانی یک مرحله عمیق‌تر است و هیجانات جمع شده، فشارهای قدیمی یا تنش‌هایی که سال‌ها انباشته شده است، در روند خلق آزاد می‌شوند و این تخلیه به طور معمول با رهایی بدنی و احساسی همراه است که این حالت برای کاهش بار هیجانی عالی است.

از نظر روان‌شناسی بالینی، بیان هیجانی بیشتر به شناخت و خودآگاهی کمک می‌کند، در حالی که تخلیه هیجانی سیستم عصبی را سبک می‌کند، هر دو مهم است، اما در دوره‌های درمانی به طور معمول اول بیان اتفاق می‌افتد و بعد تخلیه، چراکه مغز باید ابتدا احساسات را تشخیص بدهد قبل از اینکه بتواند آن‌ها را رها کند.

ترکیب این دو باعث می‌شود فرد احساس کند خود را بهتر می‌شناسد و تحت کنترل فشارهای درونی نیست و این فرایند به طور مستقیم روی تنظیم هیجانی و پیشگیری از عود اضطراب یا افسردگی اثر دارد.

ایمنا: فرایند خلق اثر هنری چگونه می‌تواند توجه را از افکار استرس‌زا دور کند؟

خدادادی: حالت Flow یا غرقه‌گی وقتی رخ می‌دهد که فرد به قدری در فعالیت درگیر می‌شود که احساس زمان، نگرانی‌ها و حتی خودآگاهی لحظه‌ای کاهش پیدا می‌کند و هنر به‌طور طبیعی این شرایط را ایجاد می‌کند، چراکه هم جنبه کنترل‌شده و هم آزادی بیان دارد و این ترکیب بهترین محرک برای ورود به Flow است.

وقتی فرد وارد این حالت می‌شود، مغز از شبکه پیش‌فرض که مسئول افکار مزاحم، نشخوار ذهنی و نگرانی است، فاصله می‌گیرد و افکار استرس‌زا خاموش می‌شوند و مغز فضای آزاد برای بازیابی انرژی پیدا می‌کند که این خاموشی موقت برای سیستم عصبی مانند یک استراحت عمیق محسوب می‌شود.

در حالت Flow، میزان دوپامین و سروتونین افزایش می‌یابد و هورمون‌های استرس کاهش می‌یابند و همین تغییرات شیمیایی باعث احساس آرامش و حضور در لحظه می‌شود. به همین دلیل است که بسیاری از افراد بعد از خلق یک اثر هنری احساس سبک شدن دارند.

به مرور این تجربه به ذهن یاد می‌دهد که برای فرار از افکار اضطرابی، راه‌هایی غیر از سرکوب یا اجتناب وجود دارد و این مهارت بر درمان‌های اضطراب و حتی افسردگی تأثیر پایدار می‌گذارد.

هنردرمانی؛ رمز و رازی نهفته برای تسکین ذهن

ایمنا: نوع خاصی از هنر در درمان اختلالات مشخصی مؤثرتر است؟

خدادادی: پژوهش‌ها نشان داده است که بعضی اختلالات با نوع خاصی از هنردرمانی سازگاری بیشتری دارند، اما این به معنی نسخه ثابت نیست، به عنوان مثال، نقاشی و طراحی برای اختلالات اضطرابی بهتر جواب می‌دهند، چراکه فعالیت‌های آرام و تکرارپذیر هستند و توجه را از افکار مزاحم دور می‌کنند.

در درمان تروما، مجسمه‌سازی و کارهای سه‌بُعدی مؤثرتر است و این نوع فعالیت‌ها به فرد کمک می‌کنند مفاهیم کنترل، بازسازی و قدرت را از طریق لمس و تغییر شکل مواد تجربه کند و تحقیقات نشان می‌دهد اشتغال داشتن دست‌ها به شکل فیزیکی موجب کاهش تحریک‌پذیری آمیگدالا می‌شود.

برای افسردگی، هنرهایی که رنگ و صدا دارند مانند نقاشی رنگی یا موسیقی تأثیر عمیق‌تری دارند و این فعالیت‌ها مدارهای پاداش و انگیزه را فعال می‌کنند و فرد را از بی‌حسی عاطفی خارج می‌سازند.

نکته مهم این است که انتخاب نوع هنر باید براساس شخصیت فرد، تجربه‌های گذشته و علاقه درونی او باشد و مناسب‌ترین هنر، هنری است که فرد با آن احساس امنیت و آزادی تجربه کند.

ایمنا: رابطه میان خودآگاهی و هنردرمانی چگونه تعریف می‌شود و هنر چه کمکی به شناخت بخش‌های نادیده شخصیت می‌کند؟

خدادادی: خودآگاهی در هنردرمانی از جایی شروع می‌شود که فرد متوجه می‌شود رنگ‌ها، خطوط یا فرم‌هایی که انتخاب می‌کند، بازتاب دنیای درونی او هستند. این آگاهی اغلب ناخودآگاه آغاز می‌شود و فرد نقاشی می‌کشد و سپس متوجه می‌شود تصویری کشیده که خود او هم انتظارش را نداشته است.

این فرایند به فرد اجازه می‌دهد بخش‌هایی از شخصیت که پنهان یا دفاعی است، به سطح برسند و هنر زبانی است که سانسور کلامی ندارد، بنابراین احساسات، نیازها و ترس‌های سرکوب‌شده راحت‌تر ظاهر می‌شوند و روان‌شناس از همین تصاویر یا الگوها برای کشف وضعیت هیجانی و شناختی فرد استفاده می‌کند.

به مرور فرد یاد می‌گیرد بین آثار و حالات درونی او ارتباط برقرار کند و به عنوان مثال متوجه می‌شود هر بار مضطرب است رنگ‌های تیره انتخاب می‌کند یا وقتی احساس امنیت دارد فرم‌ها نرم‌تر می‌شوند و این شناخت، مهارت تشخیص احساس را تقویت می‌کند.

خودآگاهی باعث می‌شود فرد کنترل بیشتری بر رفتارها و واکنش‌هایش داشته باشد، هنردرمانی به معنای ترجمه ناخودآگاه به شکل قابل‌دیدن است و همین قابل‌دیده شدن، شروع تغییر است.

ایمنا: در جلسات هنردرمانی، اثر هنری از اهمیت بیشتری برخوردار است یا فرایند خلق آن؟

خدادادی: در روان‌شناسی حرفه‌ای، همیشه فرایند ارزش درمانی بالاتری دارد تا نتیجه و اثر هنری تنها یک محصول است، اما فرایند خلق، مسیر عبور هیجانات و شناخت‌ها است، حتی در روش‌های تحلیلی، روان‌شناس به شیوه انتخاب رنگ، فشار قلم، تکرار فرم‌ها و تغییر احساس فرد حین کار توجه می‌کند.

فرایند خلق باعث فعال شدن شبکه‌های شناختی، حرکتی، هیجانی و عصبی می‌شود و وقتی این شبکه‌ها با هم درگیر می‌شوند، یک ادغام عصبی اتفاق می‌افتد که خودش یک عامل درمانی است و اثر هنری نهایی فقط نشان می‌دهد این فرایند چطور پیش رفته است.

با این حال، خود اثر هم بی‌اهمیت نیست و اثر به فرد کمک می‌کند تجربه‌های درونی خود را بیرونی‌سازی و آن‌ها را با فاصله نگاه کند و این فاصله‌گیری شناختی یکی از مؤثرترین تکنیک‌های درمانی است.

نقش روان‌شناس این است که از محصول هنری برای باز کردن گفت‌وگو، تفسیر هیجانات و هدایت فرد به سمت آگاهی بیشتر استفاده کند، اما محور اصلی همیشه تجربه لحظه به لحظه خلق است.

هنردرمانی؛ رمز و رازی نهفته برای تسکین ذهن

ایمنا: چطور می‌توان از هنردرمانی برای بازسازی طرح‌واره‌های ناکارآمد و ایجاد الگوهای رفتاری سالم‌تر استفاده کرد؟

خدادادی: طرح‌واره‌ها به طور معمول از تجربه‌های کودکی شکل می‌گیرند و در بزرگسالی به رفتارهای تکراری تبدیل می‌شوند. هنردرمانی به فرد اجازه می‌دهد این طرح‌واره‌ها را به شکل نمادین نمایش بدهد و وقتی فرد یک طرح‌واره را می‌کشد، آن را جسمیت می‌بخشد و ملموس می‌کند و این اولین قدم برای تغییر است.

در مرحله بعد، روان‌شناس با فرد روی تغییر شکل، تغییر رنگ یا بازسازی تصویر کار می‌کند و این بازسازی نمادین، پیام مستقیمی برای مغز دارد که من می‌توانم تجربه‌های قدیمی را دوباره بسازم و این تجربه اصلاح‌شده به مرور در سطح شناختی و رفتاری تثبیت می‌شود.

فرد از طریق هنر می‌تواند نسخه سالم‌تر همان طرح‌واره را خلق کند و به عنوان مثال از تصویر تنهایی به تصویر حمایت یا از کنترل سختگیرانه به انعطاف می‌رسد و این انتقال نمادین روی باورها و الگوهای رفتاری اثر می‌گذارد.

هنردرمانی به طور غیرمستقیم دفاع‌های روانی را دور می‌زند و فرد بدون اینکه مقاومتی نشان بدهد وارد فرایند بازسازی می‌شود و به همین دلیل این روش برای تغییر طرح‌واره‌ها بسیار مؤثر است.

ایمنا: نقش هنردرمانی در تنظیم هیجانی چیست و چگونه می‌تواند در کنار درمان‌های شناختی–رفتاری یا بین‌فردی مورد استفاده قرار گیرد؟

خدادادی: هنردرمانی روی سیستم عصبی اثر می‌گذارد و فرد را از واکنش به تنظیم منتقل می‌کند و وقتی فرد مشغول خلق کردن است، فشار هیجانی کم می‌شود و ذهن به‌جای طغیان‌های ناگهانی، وارد یک ریتم آرام‌تر می‌شود و این تجربه مثل تمرین عملی تنظیم هیجان است.

در کنار درمان شناختی–رفتاری (CBT)، هنر به فرد کمک می‌کند افکاری که باید بررسی شوند بهتر دیده شوند، گاهی شناخت افکار ناکارآمد در گفت‌وگو سخت است، اما در نقاشی یا ساختن یک فرم نمادین به‌وضوح خودش را نشان می‌دهد و روان‌شناس از همین نشانه‌ها برای اصلاح شناخت استفاده می‌کند.

در درمان بین‌فردی (IPT)، هنر می‌تواند ابزار ابراز احساسات سرکوب‌شده در رابطه‌ها باشد و فرد راحت‌تر می‌تواند خشم، دلتنگی یا نیازهایش را به شکلی غیرکلامی بیان کند. این بیان سپس وارد گفت‌وگوی درمانی می‌شود و روابط واقعی فرد را بهبود می‌دهد.

هنردرمانی انعطاف روانی ایجاد می‌کند و فرد یاد می‌گیرد هیجاناتش را نه سرکوب کند نه منفجر شود، بلکه آن‌ها را تبدیل به تجربه سازنده کند و این مهارت، مکمل هر درمان حرفه‌ای است و اثرات بلندمدت دارد.