در فوتبال حرفهای دنیا، بازیکنان پس از مسابقه - چه در برد، چه در باخت- در یک چارچوب مشخص رسانهای صحبت میکنند: تحلیل فنی، توضیح درباره اشتباهات و تمرکز بر کیفیت بازی و تصمیمهای داخل زمین. در فوتبال ایران اما این الگو بارها از مسیر اصلی منحرف شده و واکنش اخیر مهدی طارمی پس از شکست برابر ازبکستان نمونه تازهای از همین چرخه تکراری و غیرحرفهای است.طرح موضوع زیرساختها و استادیومها -هرچند واقعی، انباشته شده و مورد اعتراض همه- دقیقاً در لحظهای از سوی بازیکنی که اروپا را گشته و با چم و خم فوتبال حرفهای آشناست، مطرح شد که انتظار میرفت کاپیتان تیم ملی درباره کیفیت بازی، ناهماهنگی تاکتیکی و ضعف ساختاری تیم صحبت کند و بس.
در مقابل این رفتار آماتوری اما پرسش مهم اینجاست: اگر تیم ملی همان شب از ازبکستان میبُرد، آیا باز هم چنین انتقادی از زیرساختها مطرح میشد؟
آیا در فضای بُرد، باز هم گفته میشد که آزادی آماده نیست یا دربی اصفهان با تماشاگران محدود برگزار میشود؟ بعید است؛ تجربه سالهای اخیر نشان داده بسیاری از این مسائل فقط زمانی وارد گفتوگوی ملیپوشان میشوند که عرق شکست و شرم بر پیشانی دارند و توضیحی برای عملکرد ضعیفشان ندارند.
شوربختانه در فوتبال ایران، ضعف سواد رسانهای پدیدهای ریشهدار است و ملیپوش و غیر ملیپوش و حرفهای و آماتور هم ندارد. بازیکنان حرفهای دنیا بهخوبی میدانند که لحظه پس از مسابقه، زمان طرح نقدهای ساختاری نیست؛ زیرا افکار عمومی از بازیکن انتظار تحلیل فنی دارد، نه باز کردن پروندههایی که ربط مستقیم به کیفیت بازی ندارند. اگر بازیکنی دغدغه اجتماعی یا ساختاری داشته باشد، آن را در فضایی جداگانه و با راهبردی مشخص مطرح میکند و ناکامی یأسآور را به مشکلات قدیمی پیوند نمیزند.
اما نباید از یاد برد اینکه در چنین موقعیتهایی بحث به بیراهه میرود، تنها به بازیکنان مربوط نیست. نقش مدیر رسانهای تیم ملی در این میان چه میشود؟
در ساختار حرفهای، مدیر رسانهای دقیقاً مسئول هدایت فضای گفتوگو، کنترل پیامها و کمک به بازیکنان برای ارائه یک واکنش سنجیده و هدفمند است. اما در فوتبال ایران، گویی این جایگاه تنها روی کاغذ وجود دارد و در مهمترین لحظات، اثر و کارکردی از آن دیده نمیشود.
تیم ملی مدتهاست محبوبیت سابق را ندارد و با مشکلات فنی جدی روبهرو است: برندگی لازم در خط حمله دیده نمیشود، تاکتیکها زود برای حریف قابل پیشبینی میشوند و سبک بازی نتوانسته هواداران را قانع کند.
اینها مسائلی است که انتظار میرفت کاپیتان تیم ملی دربارهشان حرف بزند.
فوتبال ایران در آستانه جام جهانی بیش از هر زمان دیگری به تمرکز فنی، صراحت و رفتار رسانهای حرفهای نیاز دارد. تا زمانی که میان «لحظه مناسب گفتوگو» و «موضوع مناسب گفتوگو» تمایز قائل نشویم، همین چرخه تکراری ادامه خواهد داشت: شکست، حاشیه، انحراف بحث و فراموششدن اصل ماجرا.
تناقضگوییهای آقای کاپیتان
در فوتبال حرفهای دنیا، بازیکنان پس از مسابقه - چه در برد، چه در باخت- در یک چارچوب مشخص رسانهای صحبت میکنند: تحلیل فنی، توضیح درباره اشتباهات و تمرکز بر کیفیت بازی و تصمیمهای داخل زمین.
صاحبخبر -
∎