شناسهٔ خبر: 75893807 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

در این کشور دیگر نیروی انسانی تربیت نمی‌شود

تهران-ایرنا- سکوت کنید و خوب نگاه کنید؛ چیزی در این کشور آرام و بی‌سروصدا دارد می‌میرد! نه با بمب و نه با تحریم خارجی بلکه با امضاهای داخلی، با بخشنامه‌ها و با میزهای اداری؛ اینجا نسل‌کشی صنعت در جریان است!

صاحب‌خبر -

از همان سال‌های بعد از انقلاب تا امروز به‌ویژه دوره‌ ۸۴ تا ۹۲ هزاران واحد صنعتی، یکی‌یکی در سکوت خاموش شدند؛ اسم‌شان را «غیرفعال»، «راکد»، «در انتظار احیا و بازسازی» گذاشتند اما حقیقت خیلی ساده‌تر است و آن حقیقت چیزی نیست بجز قتل تولید!

ما روزگاری کفش ملی داشتیم، کارخانه‌ای که نه فقط کفش می‌ساخت بلکه نیروی انسانی تربیت می‌کرد، طراح و تکنسین می‌ساخت، هویت صنعتی داشت و امروز سهامدارانش فقط منتظرند، حکم ورشکستگی صادر شود تا زمین‌ها و ماشین‌آلات به قیمت آهن‌قراضه مزایده شوند! درست مثل گوشت قربانی! مثل یک جسد که همه چشم دوخته‌اند به اینکه کی غریبه‌ها بیایند و تکه‌تکه‌اش کنند. ارج، آزمایش، پارس الکتریک و… اینها فقط اسم نیستند؛ اینها حافظه صنعتی یک ملت بودند و ما این حافظه را داریم خودمان و با دستان خودمان پاک می‌کنیم.

این فجایع فقط نتیجه‌ «بدشانسی اقتصادی» نیست و مکانیسم قتل دقیق است. کسی که می‌خواهد یک کارگاه ساده تولید کفش یا قطعه‌ فلزی راه بیندازد، قبل از روشن کردن اولین دستگاه باید یکی، دو سال در صف مجوزها فرسوده شود، «این فرم»، «آن تایید»، «این کمیسیون»، «استعلام اون اداره»، «الزام احداث در فلان شهرک» و هنوز تولید شروع نشده، روح تولیدکننده له شده! و وقتی بالاخره مجوز گرفت، هنوز یک کیلومتر هم جلو نرفته، ناگهان صدای پای مأمور بیمه، مالیات، محیط‌زیست، استاندارد، بهداشت، شهرداری، منابع طبیعی، برق منطقه‌ای، آب منطقه‌ای و وزارت‌خانه‌های مختلف می‌رسد. هر کدام سند رسمی دارند که نشان می‌دهد، او باید پول بیشتری بدهد! نه برای توسعه تولید، برای حفظ بقا!

این تراژدی را هر صاحب کارگاه می‌فهمد که حق انشعاب برق صنعتی را با نرخ‌های سنگین پرداخت می‌کنی اما بعد می‌گویند: «باید پنل خورشیدی نصب کنی!» حق فاضلاب را پرداخت می‌کنی، بعد می‌گویند: «باید تصفیه‌خانه شخصی بسازی!» هزینه توسعه زیرساخت را می‌دهی اما اداره راه ازت پول می‌گیرد چون کامیونت از جاده استفاده کرده! انگار تولیدکننده «مجرم» است و دولت و نهادها «طلبکار قانونی»همین منطق به‌ظاهر منطقی، در عمل یک چیز تولید می‌کند: انکار تولید و تشویق به دلالی!

وقتی تولید، پرهزینه‌تر، پرریسک‌تر و غیرقابل‌ پیش‌بینی‌تر از واردات باشد، کارآفرین سالم و فنی، ناچار به سمت واردات و دلالی رانده می‌شود و وقتی دلالی جای تولید را بگیرد، مهارت می‌میرد. دانش فنی می‌میرد! نسل استادکار می‌میرد! و این دقیقاً همان چیزی است که امروز داریم تجربه‌اش می‌کنیم، وقتی کارگاه‌های صنعتی تعطیل می‌شوند و به ‌جایش کافه و سفره‌خانه باز می‌شود! انگار یک ملت به‌طور دسته‌جمعی تصمیم گرفته، چای و قلیان به هم تعارف کند و منتظر واردات همه‌ چیز بماند؛ از جوهر ۳۰ میلی‌لیتری دوات و لیقه گرفته تا قطعات پیش پا افتاده!

اما فاجعه‌ اصلی این نیست که «کارخانه می‌میرد»! فاجعه این است که دانشِ ساختن دفن می‌شود. استادکار کفش، تکنسین تزریق پلاستیک، مهندس تعمیر ماشین‌آلات، پرسنل زنجیره تأمین، اینها فقط انسان نیستند، اینها ثروت‌اند، نه ساختمان سوله! وقتی اینها پراکنده شدند، حتی اگر فردا میلیاردها دلار سرمایه بیاید، دوباره ساختن صنعتی که مُرده، سال‌ها و نسل‌ها زمان می‌خواهد! صنعت جایگزین‌پذیر نیست! صنعت مثل ریه است، وقتی تخریب شد، مصنوعی‌اش هیچ‌وقت کیفیت زندگی سابق را برنمی‌گرداند!

و حالا خطاب به فعالان اقتصادی و مدیران اقتصادی این کشور، این فقط یک «گلایه اقتصادی» نیست، این هشدار است! اگر امروز این روند را متوقف نکنیم، فردا دیگر چیزی برای اصلاح وجود نخواهد داشت. نه کارخانه‌ای، نه متخصصی، نه توان تولیدی‌ای که قابل احیا باشد. کشوری بدون صنعت، ملت مصرف‌کننده است؛ هر چقدر هم پول داشته باشد، برده‌ دیگران است.

نایب‌رئیس سازمان زنان حزب کارگزاران سازندگی ایران

منبع: روزنامه سازندگی، ۲۸ آبان ۱۴۰۴