به گزارش پایگاه خبری 598، کانال تلگرامی اندیشه مشکات در مطلبی نوشت:
جان مرشایمر، استاد برجسته روابط بینالملل و یکی از نظریهپردازان اصلی رئالیسم تهاجمی در گفتوگو با شبکه الجزیره ارزیابی دقیق و صریحی از جنگ اخیر ایران و اسرائیل، آینده برنامه هستهای ایران، نفوذ لابی اسرائیل بر سیاست آمریکا، و پیامدهای منطقهای و جهانی این تحولات ارائه میکند.
او در این گفتوگو، برخلاف روایتهای جریان غالب در غرب، تصویری کاملاً متفاوت از واقعیت میسازد؛ تصویری که برای مخاطب ایرانی اهمیت ویژهای دارد، چون مستقیماً موقعیت ایران در توازن قدرتهای منطقهای و جهانی را توضیح میدهد.
مرشایمر در ابتدا توضیح میدهد که برخلاف نمایش رسانههای غربی عملکرد اسرائیل در جنگ دوازدهروزه «موفق» نبوده و حتی میتوان آن را شکست استراتژیک دانست.
به گفته او، اسرائیل نه توانست تأسیسات و توان غنیسازی ایران را نابود کند و نه قادر شد ساختار سیاسی این کشور را دچار فروپاشی کند. او تأکید میکند که حملات اسرائیل عملاً باعث نزدیکی بیشتر مردم و حکومت ایران شد و نشان داد که تخریب کامل ظرفیت هستهای ایران از مسیر نظامی اساساً ناممکن است.
مرشایمر همچنین با اشاره به توان موشکی تهران میگوید که ایران امروز قادر است با قدرت به اسرائیل ضربه بزند و هر جنگ تازه از بستن هرمز گرفته تا بارش موشکهای بالستیک، هزینههایی خواهد داشت که حتی واشنگتن نیز تاب تحملش را ندارد.
او در ادامه توضیح میدهد که اسرائیل تقریباً هیچ دستاوردی از جنگ به دست نیاورد و برعکس، ایران توانست قدرت بازدارندگی خود را تقویت کند.
به روایت مرشایمر، اسرائیل و آمریکا همچنان بر «صفر بودن» غنیسازی در ایران اصرار دارند، اما ایران دقیقاً بر حفظ این توان پافشاری میکند و این تضاد بنیادین عملاً امکان هرگونه توافق را از بین میبرد.
او یادآوری میکند که پس از خروج آمریکا از برجام و همزمانی مذاکرات عمان با حملات اسرائیل، اعتماد ایران به واشنگتن و تلآویو کاملاً فرو ریخته است. مرشایمر بهصراحت میگوید که «اسرائیل سیاست هستهای آمریکا را تعیین میکند» و تا زمانی که تلآویو خواهان حذف کامل غنیسازی باشد، هیچ مذاکره واقعی معنا نخواهد داشت.
بر اساس توضیحات او، مسئله ایران تنها محدود به برنامه هستهای یا جنگ نیست؛ بلکه در قلب رقابت میان لابی اسرائیل و سیاست خارجی آمریکا قرار دارد. مرشایمر اشاره میکند که لابی اسرائیل امروز حتی از زمان انتشار مقاله معروف او و والت قویتر شده و با وجود تغییرات جدی در افکار عمومی آمریکا، همچنان میتواند دولتها را به حمایت بیقیدوشرط از اسرائیل و حتی ورود به جنگ وادار کند.
او یادآور میشود که اسرائیل سالها تلاش کرده آمریکا را به جنگ با ایران بکشاند و در دوره اخیر نیز موفق شده واشنگتن را وارد درگیری کند. با وجود این، ابتذال خشونت در غزه و وضوح آن در شبکههای اجتماعی باعث شده بخش بزرگی از مردم آمریکا بهخصوص نسل جوان علیه اسرائیل موضع بگیرند، هرچند این تغییر اجتماعی هنوز تأثیر مستقیم بر سیاست رسمی نگذاشته است.
در بخش پایانی مربوط به ایران و منطقه، مرشایمر توضیح میدهد که طرحهای آتشبس در غزه از ابتدا فاقد شانس موفقیت بودهاند، زیرا هدف اصلی اسرائیل «نسل کشی» و بیرونراندن کامل فلسطینیان است؛ هدفی که با بقای مردم غزه در سرزمینشان قابل جمع نیست.
او تأکید میکند که هیچ افق سیاسی معناداری برای فلسطینیان در طرحهای آمریکا وجود ندارد و این موضوع، همراه با سیاستهای چنددههای اسرائیل در گسترش شهرکها، عملاً مرگ قطعی طرح دودولتی را رقم زده است. از نظر او، اسرائیل بهدنبال یک دولت واحد «بدون فلسطینیان» است و این نگاه، نه با مذاکره و نه با فشار خارجی تغییر نمیکند. مرشایمر در نهایت نتیجه میگیرد که بحرانهای منطقه، از ایران تا فلسطین تا زمانی که این ساختار قدرت برقرار است، وارد مرحله حلوفصل نخواهند شد.
∎