شناسهٔ خبر: 75883776 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایسکانیوز | لینک خبر

ایسکانیوز گزارش می‌دهد؛

شروع خوب و پایان ناتمام، هنرِ در چنته فیلم‌ساران ایرانی

اینکه چرا سریال‌های ایرانی به‌ خصوص در شبکه نمایش خانگی نمی‌توانند یک پایان‌بندی قابل قبول، خلاقانه و منسجم ارائه دهند؛ پرسشی است که مطرح می‌شود. از نبود فیلمنامه‌نویسی حرفه‌ای گرفته تا مشکلات مالی، از شتاب‌زدگی در تولید تا بی‌برنامگی مدیریتی، همگی در شکل‌گیری چنین پایانی نقش دارند.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه فرهنگ و هنر ایسکانیوز، در سال‌های اخیر، با رونق پلتفرم‌های نمایش خانگی در ایران و ورود تعداد زیادی از فیلمسازان و بازیگران مطرح به این حوزه، توقع مخاطبان از کیفیت آثار افزایش یافته است. با این حال، یکی از گله‌های ثابت و چندباره تماشاگران، ضعف عمیق و ریشه‌دار در پایان‌بندی سریال‌هاست؛ ضعفی که انقدر تکراری شده که گویی بخشی از هویت سریال‌سازی ایرانی است. شروعی جذاب، میانه‌ای پرفرازونشیب، و پایانی ناامیدکننده. این چرخه آن‌قدر تکرار شده که حالا دیگر نه به‌عنوان یک اتفاق تصادفی، بلکه به‌مثابه یک بحران ساختاری مورد بحث قرار می‌گیرد.

اینکه چرا سریال‌های ایرانی به‌ خصوص در شبکه نمایش خانگی نمی‌توانند یک پایان‌بندی قابل قبول، خلاقانه و منسجم ارائه دهند؛ پرسشی است که از سوی تماشاگران مطرح می‌شود. پاسخ این پرسش البته یک‌خطی نیست. از نبود فیلمنامه‌نویسی حرفه‌ای گرفته تا مشکلات مالی، از شتاب‌زدگی در تولید تا بی‌برنامگی مدیریتی، همگی در شکل‌گیری چنین پایانی نقش دارند. اما آنچه وضعیت را پیچیده‌تر می‌کند، این است که سریال‌های ایرانی اغلب با شروع‌های بسیار جذاب و حتی هیجان‌انگیز وارد میدان می‌شوند؛ شروع‌هایی که توقعات را به اوج می‌برد و مخاطب را امیدوار می‌کند. اما درست از همان لحظه اوج، سیر نزولی آغاز می‌شود.

یکی از مهم‌ترین مشکلات، نبود ایده روشن برای پایان است. بسیاری از فیلمسازان ایرانی مسیر داستان را با یک جرقه یا ایده اولیه آغاز می‌کنند، اما برای نحوه جمع‌بندی آن یا ایده‌ای ندارند یا ایده‌شان به اندازه کافی پرورده نشده است. نتیجه این می‌شود که داستان پس از چند قسمت جذاب، به بن‌بست می‌رسد. نویسندگان یا مجبورند از مسیرهای فرعی استفاده کنند که هیچ توجیه منطقی در بستر داستان ندارد، یا اینکه اصلاً مسیر را رها کنند و به‌صورت ناگهانی، یک پایان شتاب‌زده بسازند. مخاطب هم که از ابتدا با شوق و کنجکاوی همراه داستان بوده، ناگهان با یک پایان ناقص یا بی‌معنا مواجه می‌شود؛ پایانی که یا شخصیت‌ها را بی‌دلیل حذف می‌کند، یا گره‌ها را نیمه‌کاره می‌گذارد، یا اصلاً گره‌ای را باز نمی‌کند.

اما فقط نابلدی نیست؛ آب‌بستن به فیلمنامه یا به قول عامیانه «کش دادن بی‌دلیل» هم یکی از دلایل مهم ضعف در پایان‌ سریال‌های ایرانی است. بسیاری از سریال‌های نمایش خانگی به‌جای ۱۰ یا ۱۲ قسمت استاندارد، ناگهان به بیش از۲۰ قسمت می‌رسند. این افزایش تعداد قسمت‌ها نه به دلیل نیاز داستان، بلکه کاملاً اقتصادی است. هر قسمت بیشتر یعنی درآمد بیشتر در پلتفرم‌ها. اما وقتی محتوا برای این حجم از قسمت‌ها کافی نباشد، سازندگان مجبور می‌شوند داستان را با جزئیات بی‌اهمیت، دیالوگ‌های تکراری، سکانس‌های کش‌دار و روایت‌های بی‌ربط پُر کنند؛ در نتیجه، به جایی می‌رسند که ادامه دادن منطقی داستان ممکن نیست، اما هنوز تعدادی قسمت باقی مانده است. پایان هم در این شرایط یا بسیار دیر شکل می‌گیرد و یا چنان بی‌جان است که هیچ ردی از نقطه اوج ابتدایی در آن دیده نمی‌شود.

یکی دیگر از عوامل مهم، مشکلات مالی و تهیه‌کنندگی است. بسیاری از سریال‌های نمایش خانگی در جریان تولید با کاهش ناگهانی بودجه مواجه می‌شوند. این کاهش بودجه ممکن است به دلیل مشکلات سرمایه‌گذار، محدودیت‌های ناگهانی در پلتفرم‌ها، یا حتی مسائل نظارتی رخ دهد. وقتی بودجه کم می‌شود، اولین قربانی معمولاً پایان‌بندی منسجم است. تیم تولید مجبور می‌شود به‌سرعت کار را جمع کند، برخی لوکیشن‌ها را حذف کند، داستان‌های فرعی را ناتمام رها کند و حتی زمان‌بندی فیلمبرداری را به شکل غیرحرفه‌ای کاهش دهد. در چنین شرایطی، حتی اگر سازندگان قصد ارائه پایان خوب را داشته باشند، امکانات لازم برای اجرای آن فراهم نیست. نتیجه همان پایان‌های عجولانه‌ای است که تماشاگران را سردرگم و ناراضی برجای می‌گذارد.

و البته نمی‌توان از بی‌برنامگی ساختاری در سریال‌سازی ایرانی چشم پوشید. در بسیاری از پروژه‌ها فیلمنامه هنوز کامل نشده، ولی تولید آغاز می‌شود. سازندگان امیدوارند در طول تولید بتوانند پایان داستان را طراحی کنند؛ اتفاقی که معمولاً منجر به آشفتگی در روایت می‌شود. در سوی دیگر، برخی سریال‌ها با وجود شروع خوب، پس از مدتی با اختلافات میان سازندگان، بازیگران یا پلتفرم‌ها مواجه می‌شوند که آخرین آن را می‌توان سریال «ازازیل» ساخته حسن فتحی برشمرد. همین اختلافات باعث توقف طولانی تولید یا حتی لغو ادامه سریال می‌شود. نمونه‌های متعددی از سریال‌هایی در نمایش خانگی وجود دارد که پس از فصل اول یا حتی در میانه فصل نیمه‌کاره رها شده‌اند. مخاطب در چنین شرایطی نه تنها پایانی نامناسب دریافت نمی‌کند، بلکه اصلاً پایانی دریافت نمی‌کند!

از جمله سریال هایی که نصفه نیمه رها شدند و به مخاطبی که مدت ها قسمت به قسمت سریال را دنبال می‌کرد بی احترامی شد می‌توان به «جزیره» ساخته سیروس مقدم، «بازنده» ساخته امین حسین پور، «حیثیت گمشده» ساخته سجاد پهلوان زاده، «آکتور» ساخته نیما جاویدی، «شبکه مخفی زنان» ساخته افشین هاشمی و در نهایت «وحشی» ساخته هومن سیدی اشاره کرد هرچند که اعلام شده فصل دوم وحشی در حال ساخت است اما تا زمان انتشار آن نمی‌توان این سریال را از لیست سریال های نیمه رها شده خارج کرد.

این رهاشدگی سریال‌ها ضربه بزرگی به اعتماد مخاطبان زده است. تماشاگران که زمانی با شور فراوان دنبال‌کننده سریال‌های ایرانی بودند، حالا با تردید به آنها نگاه می‌کنند. جمله‌ای که این روزها بین کاربران شبکه‌های اجتماعی دست‌به‌دست می‌شود، گویای شرایط است. «سریال ایرانی شروع نکن؛ چون یا بد تموم میشه یا اصلاً تموم نمیشه!» این بی‌اعتمادی پیامدهای اقتصادی نیز دارد؛ فشار روی پلتفرم‌ها بیشتر می‌شود و سازندگان برای جلب دوباره اعتماد، مجبورند هزینه‌های هنگفتی صرف تبلیغات کنند.

با وجود همه این مشکلات، نمی‌توان گفت ایرانی‌ها پایان‌بندی خوب بلد نیستند. برخی آثار سینمایی ایرانی، چه در ژانر اجتماعی و چه در ژانرهای دیگر، نشان داده‌اند که فیلمسازان توانایی خلق پایان‌های هوشمندانه، تاثیرگذار و به‌یادماندنی را دارند. پس مسئله ناتوانی ذاتی نیست؛ مسئله ساختار معیوب تولید سریال است. در سینما معمولاً فیلمنامه کامل است، بودجه از ابتدا مشخص است و روند تولید تحت کنترل قرار دارد. اما در سریال‌سازی نمایش خانگی، این نظم وجود ندارد؛ یا بسیار سست و غیرقابل اتکا است. بنابراین، پایان‌بندی آسیب می‌بیند.

برای خروج از این چرخه معیوب، سریال‌سازی در ایران نیازمند چند تغییر بنیادی است. نخست، حرفه‌ای‌سازی روند نگارش فیلمنامه و الزام پلتفرم‌ها به پذیرش فیلمنامه کامل و بدون حذف و اضافه‌های تجاری. دوم، تعیین سقف منطقی برای تعداد قسمت‌ها بر اساس نیاز واقعی داستان. سوم، شفافیت مالی و جلوگیری از توقف‌های ناگهانی.

واقعیت این است که مخاطب ایرانی امروز، آگاه‌تر، باتجربه‌تر و سخت‌گیرتر از گذشته است. مقایسه با سریال‌های بین‌المللی، تحمل برای پایان‌بندی‌های ضعیف را به صفر رسانده. اگر کارگردانان، تهیه کنندگان و فیلمنامه نویسان ایرانی بخواهند در این بازار رقابتی باقی بمانند، چاره‌ای جز توجه جدی به هنر پایان‌بندی ندارند. شروع جذاب کافی نیست؛ مخاطب به پایان‌های خوب احترام می‌گذارد و آنها را به خاطر می‌سپارد. در نهایت، یک سریال با پایان ضعیف، مثل یک کتاب نیمه‌تمام یا یک مسیر ناتمام است؛ تجربه‌ای که نه تنها لذت‌بخش نیست، بلکه بارها و بارها مخاطب را از دوباره قدم گذاشتن در آن مسیر منصرف می‌کند.

انتهای پیام/