به گزارش خبرگزاری آنا، در یک صبح یک رور عادی، مردی سراسیمه وارد پلیس آگاهی تهران شد؛ خانه‌اش بی‌هیچ شکستی، بی‌هیچ آثار زورگیری، خالی شده بود. طلا و ارزهایی که سال‌ها پس‌انداز کرده بود، یک‌شبه ناپدید شده بودند. اما عجیب‌تر از سرقتِ بی‌رد و نشان، اعتمادِ پدر بود؛ اعتمادی که به پسرش داشت و گمان نمی‌کرد از همان‌جا ضربه بخورد.
کارآگاهان پایگاه پنجم وقتی خانه را بررسی کردند، اولین چیزی که توی ذوقشان زد، همین نبودِ تخریب بود. انگار سارقان کلید داشته‌اند؛ انگار راه خانه را بلد بوده‌اند؛ انگار همه‌چیز را از قبل می‌دانستند.
سرنخ‌ها یکی‌یکی کنار هم قرار گرفت تا بالاخره پرده از حقیقتی تلخ برداشته شد: دو نفر از دوستان صمیمی پسر خانواده، «صالح» و «قدرت»، پشت این سرقت ایستاده بودند. همان‌هایی که همیشه رفت‌وآمد داشتند، همان‌هایی که خانواده به آنها اعتماد کرده بود.
پسر مالباخته وقتی روبه‌روی کارآگاهان نشست، بغض کرده گفت: با وعده‌های الکی و فریب، گفتند طلا و ارز را بیار، با هم کار سرمایه‌گذاری می‌کنیم… بعدش گوشی‌ها را خاموش کردند و غیبشان زد.
تیم عملیات وارد عمل شد. چند روز تعقیب‌وگریز در خیابان‌ها و کوچه‌های جنوب تهران طول کشید تا اینکه بالاخره مخفیگاه آن دو جوان در حوالی بزرگراه آیت‌الله سعیدی شناسایی شد. لحظه دستگیری، ماجرا رنگ تازه‌تری به خود گرفت؛ در اتاقی کوچک، کنار لباس‌های خاک‌خورده، دو قبضه سلاح گرم، چندین سلاح سرد و تجهیزات مشکوک دیگر پیدا شد. چیزی فراتر از یک سرقت ساده…
صالح و قدرت وقتی در برابر مدارک و اعترافات گیر افتادند، لب به سخن گشودند: با پول سرقت، باغ و زمین در شمال خریده بودند؛ رؤیای یک زندگی جدید، بر پایه خیانت به دوست.
سردار ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ، بعد از پایان عملیات گفت: این پرونده یک یادآوری مهم است؛ اعتماد بی‌حساب‌وکتاب، حتی به نزدیک‌ترین افراد، می‌تواند خطرناک باشد. طلا و ارز زیاد در خانه نگه ندارید و فرزندان‌تان را نسبت به وعده‌ها و فریب‌های دوستان ناآگاه، هوشیار کنید.
سرقت حل شد، متهمان بازداشت شدند؛ اما زخمی که بر اعتماد یک خانواده نشست، شاید به این زودی‌ها ترمیم نشود.
انتهای پیام/