شناسهٔ خبر: 75876890 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

گفت‌وگوی ایبنا با تایماز رضوانی، نویسنده و گوینده کتاب‌های صوتی؛

کتاب‌های صوتی، بسیاری از کسانی که کتاب نمی‌خوانند را به مطالعه نزدیک کرده است

در بخش گویندگی کتاب‌های داستانی با چالش‌هایی مواجه شویم. گاهی قصه فضایی دارد که گوینده تنها نباید روخوانی کند. فراز و فرودها هم که جزو بدیهیات است را باید رعایت کرد و بیشتر شیوه قصه‌گویی مطرح است.

صاحب‌خبر -

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ دنیای کتاب‌های صوتی هر روز گسترده‌تر از قبل می‌شود و گویندگان حرفه‌ای زیادی به آن علاقه‌مند می‌شوند. گسترش کتاب‌های صوتی از الزامات دنیای امروز است که با پیشرفت فضای مجازی و تلفن‌های همراه، راحت‌تر و در دسترس‌تر از همیشه شده است. کتاب‌های صوتی، تجربه خواندن را به تجربه‌ای راحت‌تر و در دسترس‌تر تبدیل کرده‌اند و این امکان را می‌دهند تا در هر زمان و مکانی بتوان کتاب‌ها را شنید. تایماز رضوانی، یکی از گویندگانی حرفه‌ای و فعالی است که این روزها حضوری پررنگ در فرایند صوتی کردن کتاب‌ها دارد. رضوانی با صدای گرمش به سلبریتی این حوزه تبدیل شده است.

از ورودتان به حوزه کتاب صوتی بگویید. آیا بر اساس دغدغه‌های شخصی خودتان وارد این حوزه شدید؟

دغدغه اصلی من گویندگی بود و نه گویندگی کتاب. همیشه برایم فضای رادیو بسیار دوست داشتنی بود تا اینکه به لطف حسن همایی به جایی رفتم که در حضور استادانی مانند ابوالحسن تهامی، مرحوم محمدحسین باغی، مرحوم خسرو شمشیرگران و … که در آنجا تیزر می‌خواندند، تجربه‌های زیادی پیدا کردم. آنها می‌آمدند و من هر روز بعد از کارم در استودیوی آقای کاظمی می‌نشستم و برایم به نوعی کارآموزی بود. حدود شش-هفت ماه این کار را می‌کردم تا اینکه بعد از آن یک سری تیزرهای تبلیغاتی محدودی را خواندم. با این حال ادامه ندادم و با دوستان موسسه نوار آشنا شدم و برای گویندگی کتاب صوتی آغاز به کار کردم. از آنجا دیگر فعالت‌هایم کلید خورد و گوینده کتاب صوتی شدم.

برای شما که در گویندگی حرفه‌ای هستید، فضای کتاب صوتی نسبت به گویندگی در رادیو و تلویزیون چه تفاوت‌هایی دارد؟

گویندگی کتاب صوتی، نه به این خاطر که حرفه من است، بلکه به اذعان دوستان و همکارانم در حرفه گویندگی، از سخت‌ترین بخش‌های گویندگی است؛ آن هم به خاطر مواردی است که باید زمان اجرا رعایت کنیم. باید صریح حرف بزنیم و کلمات واضح ادا شوند. در عین حال قصه‌ای را که برای شنونده بیان می‌کنیم نباید عصا قورت داده و سخت باشد، گوینده باید بسیار حواسش به اجرایش باشد و هیچ حروفی نباید مشکلی داشته باشد. شنونده باید بتواند قصه را همراهی کند و تصویر بسازد.

آیا میان گویندگی رمان و داستان و گویندگی کتاب‌های غیرداستانی تفاوتی وجود دارد؟

در بخش داستانی صدا و لحن من در خدمت تصویرسازی شنونده قرار می‌گیرد. گویندگی غیرداستانی ممکن است روانشناسی، جامعه شناسی، تاریخی و سیاسی باشد، برای همین، مشخصه اول این است که آیا مخاطب یک صدای خوب می‌شنود یا خیر و بعدی اینکه آیا مخاطب متوجه می شود گوینده به لحاظ مفهومی چه می‌گوید یا خیر. بارها برای همه ما پیش آمده زمان مطالعه یک کتاب برمی‌گردیم و به این فکر می‌کنیم که چه شد؟ چه اتفاقی افتاد؟ مخاطب می‌تواند آن قطعه را عقب بزند و دوباره بشنود ولی ممکن است فرصت این کار را نداشته باشد در اینجا برای او سخت می‌شود؛ از این نظر مهم است. گاهی فهم قضیه برای مخاطب مهم‌تر است و خودِ گوینده باید اهل مطالعه باشد و آن را شنونده حس کند.

پس گویندگی داستانی چالشی‌تر است؟

در بخش گویندگی کتاب‌های داستانی با چالش‌هایی مواجه شویم. گاهی قصه فضایی دارد که گوینده تنها نباید روخوانی کند. فراز و فرودها هم که جزو بدیهیات است را باید رعایت کرد و بیشتر شیوه قصه‌گویی مطرح است. مهم است حرفی که زده می‌شود را مخاطب بتواند تصویری کند و ببیند.

تا به حال کتابی بوده که خودتان با علاقه آن را صوتی کرده باشید؟

به دلیل اینکه مدت طولانی گویندگی کرده‌ام در حال حاضر می‌توانم کتاب‌هایی بخوانم که خودم به آن علاقه‌مندم. الان می‌توانم بگویم ۹۵ درصد کتاب هایی که در این سال‌ها خوانده‌ام را دوست داشته‌ام و همه را با علاقه صوتی کرده‌ام. قبلاً شاید بعضی از کتاب‌هایی که پیشنهاد می شد را خیلی دوست داشتم ولی آن کتاب‌ها، پرمخاطب بودند و باید صوتی می‌شدند.

بهترین کتابی که خودتان دوست داشتید کدام بوده است؟

کتاب‌های زیادی بوده‌اند مثل «سایه باد» و «پله پله تا ملاقات خدا». این کتاب‌ها فضای عجیبی داشتند. «گاو خونی» نیز عیش مدامی برایم بود و همچون تسلی خاطر می‌ماند.

کتابی که بیشترین متقاضی را داشته کدام بوده؟

در میان این کتاب‌ها «سایه باد» بیشتر بوده است.

حس می‌کنم کتاب صوتی نسبت به گذشته مخاطب بیشتری پیدا کرده است. حس می‌کنید چقدر در این دوره و زمانه کتاب‌هایی که صوتی می شوند به بالا رفتن فرهنگ مطالعه کمک می‌کنند؟

حتماً کمک می‌کنند! در دوران کرونا جلسه‌ای در کلاب هاوس داشتیم که آنجا این بحث مطرح شد که یک سری کتاب‌ها را نباید در حین انجام دادن کارهای دیگر گوش داد. اما اگر یک داستانی بود که توانستیم کار دیگری را کنارش انجام دهیم، چرا کتاب صوتی گوش نکنیم؟ مگر در این مواقع پادکست گوش نمی‌دهیم؟ این نظریه توانست آدم‌هایی را کتاب‌خوان کند که چندان اهل کتاب نبوده‌اند. البته بخش عمده‌ای از این کتاب‌ها، اصطلاحاً کتاب‌های زرد هستند. اما وقتی نظرات را در پلتفرم‌های فروش کتاب‌های صوتی می‌بینم خوشحال می‌شوم که آن کتاب خاص هم شنیده می‌شود و مخاطب خودش را دارد. کتاب‌هایی هم بوده که صوتی کرده‌ام و سال‌های بعد کسانی خواهند گفت که فلان کتاب سال‌ها پیش صوتی شده و ناشران فکر فروشش نبوده‌اند.

کاملاً مشخص است که در این سال‌ها که ریتم زندگی بیشتر شده این مدیوم گسترده‌تر شده و آدم‌هایی کتاب صوتی گوش می‌دهند که قبلاً اهلش نبوده‌اند. این نگاه شما که سراغ کتاب های زرد و انگیزشی نمی روید مشخص است که مخاطب حرفه‌ای کتاب هستید و در انتخاب نگاه حرفه‌ای دارید!

من و آدم‌های دیگر نمی‌توانیم با این موضوع بجنگیم. به نظرم هر وقت به ما ۲۰۰ سال عمر دادند می‌توانیم بخش کوتاهی از آن را به این موارد اختصاص بدهیم! چیزی که در کتاب‌های انگیزشی ساده به دست می‌آید امکان ندارد بتواند رنج ما را رفع کند. برای رفع آن رنج باید سختی بکشیم و بعد پشت آن لذت می‌آید. زمانی که فلوبر و تولستوی می‌خوانم شاید اولش سخت و دور و دراز باشد و مرا اذیت می‌کند ولی بعد از خواندن آن کتاب دیگر آن آدم قبل نیستم چون بسیار برای خواندن آن زحمت کشیده‌ام و غرق آن شده‌ام. من کتاب‌هایی که می‌گویند فلان کار را بکنید و به فلان موضوع فکر نکنید، نمی‌فهم؛ مگر فکر کردن انسان دکمه دارد؟ نمی‌توانیم با این موارد مقابله کنیم و نباید هم این کار را بکنیم.

همین که آگاهانه انتخاب می‌کنید کدام طیف را دنبال کنید یک امتیاز است!

بله این یکی از شانس‌های من بوده است. البته کتاب‌هایی هم بوده که با تفکر من نمی‌خوانده ولی حس کرده‌ام حرف درستی می‌زند و صوتی‌اش کرده‌ام. گاهی کسی به دانسته‌های من اضافه می‌کند و من بعداً درباره آن حرف مطالعه می‌کنم. هر چه سن بالاتر می‌رود یاد می‌گیریم روی درست و غلط بودن چیزی پافشاری نکنیم. گاهی می‌بینم کتابی حرف درستی زده و لزوماً قرار نیست کسی اندیشه مرا تایید کند.

یک سری آدهای مشهور داریم که به واسطه شهرت به صوتی کردن کتاب‌ها می پردازند. برای شما که حرفه‌ای این کار هستید حضور آدم‌های مشهور در این حوزه چه حس و حالی دارد؟

خدا را شکر می‌کنم که مخاطب کتاب صوتی، سلبریتی کتاب صوتی را می‌فهمد. دلیلی ندارد که ما گوینده‌های کتاب‌های صوتی با آن مقابله کنیم. کسانی بوده‌اند که شناخته شده بودند و کتاب‌هایی را صوتی کرده‌اند ولی مخاطب با کار آنها ارتباط برقرار نکرده است و کار آنها به یک یا دو کتاب محدود شده و ادامه نیافته است. در میان این افراد خصوصاً کسانی که از تئاتر آمده‌اند نیز کسانی بوده‌اند که کارشان را بلد بوده و این حرفه را بسیار حرفه ای ادامه داده‌اند. هنرمندی مثل هوتن شکیبا یکی از آن چهرهاست.

گویا نگاه شما نسبت به ورود چهره‌های مشهور به این حوزه چندان مثبت نیست؟

مخالف ورود سلبریتی‌ها نیستم ولی مخاطب پس از یک سری کتاب‌هایی که خوانده می‌شود آن کتاب را پس می‌زند. البته چهره‌هایی هم بوده‌اند که کار خوبی ارائه کرده‌اند. مثلاً مهسا حجازی چند وقت پیش کتابی را خوب خواند و من از آن استقبال می‌کنم. به طور کلی بحث مارکتینگ هم مهم است که به آن توجه می‌شود. همچنین این روزها کتاب صوتی، سلبریتی خودش را دارد که خودش نکته مهمی است.

پس کتاب صوتی را باید مدیومی را در نظر بگیریم که مخاطب خودش را دارد؟

بله اصولاً همینطور است. در چنین مواردی نمی‌توانیم بگوییم چون ما فیلم سینمایی بازی نمی‌کنیم سلبریتی‌ها هم نباید کتاب صوتی کنند! به هرحال هر دو هنر با هم تنیده شده‌اند و هر چه بخواهیم خشک باشیم و عناد داشته باشیم نتیجه خوبی نخواهیم گرفت.

برخی افراد در پادکست‌هایشان از روی عشق و علاقه و بدون چشم داشت مالی کتاب‌ها را به شکل صوتی می‌خوانند. حضور این افراد را چگونه می‌بینید؟

موافق این کار نیستم. خوانندگان کتاب صوتی باید تکنیک‌ها را یاد بگیرند و حرفه‌ای این کار باشند. باید صدا را تربیت کرد تا ماندگار شود. پادکسترهایی که می‌خواهند در این زمینه کار کنند باید دوره فن بیان ببیند. ضمن اینکه در نظر بگیرید برای نوشته شدن و انتشار کتاب هزینه شده و کسی که مجوز این کار را ندارد درست نیست که آن را به صورت رایگان در اختیار دیگران بگذارد. واقعاً مبلغی که برای کتاب صوتی پرداخت می‌شود، رقم قابل توجهی نیست ولی همان به پیشرفت آن کمک می‌کند. کتاب صوتی «کلیدر» آنقدر خوب است که باید در جهان معرفی شود و همه آن را به همدیگر معرفی کنند. حالا مگر چقدر برای آن پول پرداخت می‌شود؟ به نظرم کتاب گران نیست، متاسفانه مخاطب کتاب جیبش چندان پر نیست.

پیشنهاد خاصی برای افزایش مخاطب کتاب صوتی دارید؟

با وقوع جنگ و بعد از اتفاقات ابتدای تابستان، یک سری می‌گویند اوضاع کتاب صوتی بهتر و یک سری می‌گویند که بدتر شده است. افرادی که در این حوزه کار می‌کنند افراد و ناشران حرفه‌ای هستند، کار خود را بلدند و در جذب مخاطب موفق بوده‌اند. آنها در فضای داستانی و فضایی که بتوانند با صداها و موسیقی کار کنند موفق بوده‌اند و این چیزی است که برای مخاطب جذاب است. به نظر باید به مخاطبی که کتاب صوتی گوش نمی‌کند کمی زمان بدهیم؛ او باید کتاب های صوتی در ژانرهای مختلف بشنود و بعد تصمیم بگیرد که می‌خواهد ادامه بدهد یا خیر. کتاب صوتی در کشور ما سابقه زیادی ندارد. گاهی از حجم حرفه‌ای بودن آدم‌هایی که در این حوزه کار می کنند، حیرت می کنم. همین باعث می‌شود که سطح توقع از کارمان بالاتر رود و هر جای دیگری که کار کنیم حالت سخت‌گیرانه داشته باشیم.

ما همیشه می گوییم مخاطبان کتاب صوتی کسانی هستند که چندان اهل کتاب خواندن نیستند. ولی کسانی که کتاب فیزیکی را دوست دارند هم می‌توانند مخاطب کتاب صوتی باشند.

بله دقیقاً همین طور است. حتی گاهی در مواقعی که کتابی سخت و دشوار است همزمان که کتاب را گوش می‌دهند، کتاب را هم در دست می‌گیرند و همزمان هم گوش می‌دهند و هم می‌خوانند. گاهی برخی افراد خود کتاب را خوانده‌اند و بعد صوتی آن را شنیده‌اند یا برعکس؛ اول شنیده‌اند و بعد ترغیب شده‌اند کتاب را خوانده‌اند. این کارها خیلی به فهم بیشتر کتاب کمک می‌کند. به هر حال فرصتش هم باید پیش بیاید. الان دغدغه ابتدایی مردم معاش است و این حرف‌هایی که می‌زنیم برای مرحله‌ای است که از این دغدغه‌ها عبور کرده باشیم.

معمولاً مخاطب وقتی فیلمی را تماشا می‌کند به خاطر بازیگر، کارگردان و فیلمنامه‌نویس آن را می‌بیند. ما بازیگران کتاب صوتی هستیم و فردی که بر کار من نظارت می‌کند کار بزرگ‌تری انجام می دهد و از جوانب مختلفی کار را می‌بیند. خوشحالم که خوش‌شانس بوده‌ام با افرادی کار کرده‌ام کخ در نظارت یگانه بوده‌اند و اگر نظارت‌شان به آن درخشانی نبود من هم موفق نمی‌شدم. آن‌ها هم باید دیده شوند، زیرا کار بزرگی انجام می‌دهند.

خودتان از افراد دیگر کتاب صوتی شنیده‌اید که برایتان جذاب باشد؟

یک سری گوینده هستند که بسیار جذاب و درست تصویرسازی می‌کنند. آرمان سلطان‌زاده «ابله» داستایفسکی را طوری خوانده است که حتی کسانی که داستایفسکی گوش نمی‌دهند به واسطه صدای او به آن علاقه‌مند می‌شوند. این اتفاق بسیار خوبی است. حسن همایی نیز در این حوزه بسیار باسواد است. مهبد قناعت پیشه، مهیار ستاری، سحر بیرانوند، فرهاد اتقیایی و میلاد فتوحی. برخی از آنها کم و بیش در رادیو هم فعال هستند. این‌ها افرادی هستند که وقتی صدایشان را می‌شنوم کیف می کنم و با خود می‌گویم چقدر خوبند، کاش بقیه هم صدای آنها را می‌شنیدند و کاش افراد بیشتری در دنیا زبان فارسی را می‌دانستند.