شناسهٔ خبر: 75869858 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

انسان‌شناسی توحیدی علامه؛ سنگ بنای انقلاب اسلامی

علامه طباطبایی را برخی غیرسیاسی می‌دانند؛ اما روایت دیگر او را معمار اندیشه‌ای معرفی می‌کند که انقلاب اسلامی بر آن بنا شد؛ سکوتش نه بی‌طرفی، بلکه حکمت موقعیت بود تا عقلانیت اسلامی و بیداری قرآنی برای نهضت حفظ شود.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه حوزه و روحانیت خبرگزاری تسنیم، حجت الاسلام ابراهیم انجم شعاع، مبلغ و استاد حوزه علمیه قم در نوشتاری با ارائه گزارش کوتاهی از یک رویداد درباره اندیشه و سلوک سیاسی علامه طباطبایی(ره) و ارتباط نظری ایشان با انقلاب اسلامی نوشت: نسبت علامه طباطبایی با انقلاب اسلامی، از آن سؤالاتی است که پاسخ‌های متفاوت و گاه متضاد درباره آن ارائه شده‌است. در کرسی علمی پژوهشکده علوم سیاسی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی در سوم فروردین 1402، این بحث با نگاهی دوباره مورد بررسی قرار گرفته است. سؤال اصلی جلسه این بود: آیا علامه طباطبایی با انقلاب اسلامی همراه بود یا اساساً او را باید چهره‌ای دور از تحولات سیاسی دانست؟

در ابتدای کرسی دو روایت اصلی مورد بحث و بررسی قرار گرفت. روایت اول، علامه را عالمی غیرسیاسی معرفی می‌کرد؛ شخصیتی که بیشترین همّت خود را صرف فلسفه، معرفت قرآنی و تربیت شاگردان کرد و کمتر به مباحث سیاسی ورود پیدا کرده است. بر اساس این دیدگاه، سکوت علامه به‌معنای نوعی «بی‌طرفی» است. اما روایت دوم که در جریان بحث تقویت شد، این بود که علامه نه‌تنها بی‌تفاوت نبود، بلکه در سطحی عمیق‌تر و بنیادی‌تر، با انقلاب اسلامی همراهی داشته است؛ البته نه در قالب کنشگری عملی، بلکه در قامت معمار اندیشه‌ای که انقلاب بر آن تکیه کرد.

از نکات برجسته‌ای که در این کرسی تبیین شد، تحلیل «سکوت سیاسی» علامه بود. بسیاری از بزرگان حوزه، سکوت او را نه از جنس بی‌اعتنایی، بلکه از جنس «حکمت موقعیت» دانسته‌اند. علامه در دوره‌ای می‌زیست که فضای امنیتی، فشار ساواک و حساسیت نسبت به فعالیت‌های فکری و دینی، تهدیدی جدی برای استمرار یک جریان علمی عمیق محسوب می‌شد. او در چنین شرایطی تصمیم گرفت اولویت خود را بر «احیای عقلانیت اسلامی و بیداری قرآنی» بگذارد؛ پروژه‌ای که اگر نیمه‌تمام می‌ماند، شاید انقلاب اسلامی در آینده پشتوانه معرفتی و انسان‌شناختی لازم را نمی‌یافت.

نکته دیگری که در جلسه مورد بررسی قرار گرفت گزارش‌ها و شهادت‌های شاگردان علامه بود؛ شاگردانی که بعدها در متن انقلاب قرار گرفتند. از شهید مطهری گرفته تا امام خامنه‌ای، همگی بر این موضوع تأکید کرده‌اند که علامه از حرکت امام خمینی(ره) خشنود بود و آن را در ادامه مسیر اصلاح دینی و احیای تفکر توحیدی می‌دید. این رضایت قلبی و همراهی فکری، اگرچه در قالب بیانیه و اعلامیه ظاهر نشد، اما در عمق نگاه و گفتار خصوصی او کاملاً قابل شناسایی است.

در ادامه جلسه، به مهم‌ترین محور کرسی پرداخته شد نسبت اندیشه علامه با مبانی انقلاب اسلامی که در اینجا هیچ اختلافی وجود نداشت. علامه طباطبایی در المیزان، نظریه‌ای درباره انسان ارائه کرده که کاملاً با روح انقلاب اسلامی سازگار است: انسانِ خلیفة الله، انسانی مسئول، صاحب رسالت اجتماعی و بنا شده بر محور توحید و عدالت. در مقابل، علامه با اومانیسمی که انسان را خود بنیاد و بریده از خدا معرفی می‌کند، صریحاً مخالفت داشت. انقلاب اسلامی دقیقاً بر همین انسان‌شناسی توحیدی بنا شد؛ انسانی که می‌تواند جامعه را متحول کند و در برابر ظلم بایستد.

به‌علاوه، تربیت نسل مؤسس انقلاب، بخش مهمی از میراث علامه بود. بسیاری از اندیشه‌سازان انقلاب، مستقیم یا غیرمستقیم شاگردان او بودند. وقتی ستون‌های معرفتی یک حرکت اجتماعی از دل آثار و درس‌های یک عالم بیرون می‌آید، نمی‌توان او را نسبت به آن حرکت بیگانه دانست؛ حتی اگر شخصاً وارد میدان سیاسی نشده باشد.

نتیجه‌ کرسی این شد که علامه طباطبایی از نظر مبانی و نگاه کلان، همراه جدی انقلاب اسلامی است. او مفسّر قرآن و فیلسوفی بود که زمینه فکری نهضت را فراهم ساخت. سکوتش، سکوت بی‌مسئولیتی نبود؛ سکوتی بود که به تولید اندیشه انجامید. در واقع، انقلاب اسلامی صدای بلند مردانی بود که پیش از آن، در سکوت علامه طباطبایی تربیت شده‌بودند. انقلاب در خیابان پیروز شد، اما در اتاق کوچک درس علامه، ریشه دواند.

انتهای پیام/