شناسهٔ خبر: 75869711 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: طرفداری | لینک خبر

غم همیشه می‌ماند؛ دیوگو ژوتا و دردی که لیورپول از آن نمی‌گوید

در نقد عملکرد فعلی لیورپول و بازیکنانش می‌توان ساعت‌ها درباره آمار و داده‌های فنی صحبت کرد، اما سایمون هیوز این‌بار به سراغ پارامتری رفته که اغلب نادیده گرفته می‌شود: بُعد انسانیِ یک فقدان بزرگ.

صاحب‌خبر -

طرفداری | در دقیقه‌ی بیستم بازی‌های لیورپول در فصل جاری، صحنه‌ای آشنا تکرار می‌شود. صرف‌نظر از این‌که اوضاع تیم داخل زمین چگونه است، هواداران برای ادای احترام به دیوگو ژوتای فقید که پیراهن شماره‌ی ۲۰ او نیز بازنشسته شده، سرود محبوب‌شان «اوه، اسمش دیوگوئه» را با صدایی رسا می‌خوانند.

این صحنه، به‌نوعی یک آیین‌ یادبود رسمی برای بازیکنی است که 130 روز پیش به همراه برادرش آندره سیلوا در جریان یک سانحه رانندگی در شمال اسپانیا جانش را از دست داد. هواداران سرود را با صدای بالا می‌خوانند، اما حالا احساسی از اندوه در آن موج می‌زند؛ سرودی که روزی نشانه‌ شادی بود، امروز رنگ سوگ گرفته است. گزارشگران برای مخاطبان معنا و علت این تشویق را یادآوری می‌کنند و سپس به گزارش بازی بازمی‌گردند، در حالی که قرمزها دوباره تمام توجه‌شان را به حمایت از تیم معطوف می‌کنند، تیمی که این فصل بارها دچار افت شده است.

لیورپول هفت بازی نخست فصل ۲۶-۲۰۲۵ را با پیروزی پشت سر گذاشت، اما در ادامه، هفت مسابقه از ۱۰ بازی بعدی را واگذار کرد. این افت برای قهرمان فصل گذشته لیگ برتر که در تابستان هم سرمایه‌گذاری هنگفتی انجام داد، بسیار غافلگیرکننده است. با این حال، باید یادآوری کرد که تا‌به‌حال هیچ‌یک از مدافعان عنوان قهرمانی لیگ برتر شاهد چنین فاجعه‌ای  نبوده است: مرگ یکی از بازیکنان اصلی لیورپول، کسی که پنج سال در ترکیب تیم به‌میدان می‌رفت و کم‌تر از شش ماه پیش هم نقش مهمی در قهرمانی بیستم قرمزها ایفا کرده بود. اگر قرار باشد برای رنج‌ها سلسله‌مراتبی قائل شویم، خانواده‌ی دیوگو ژوتا بدون تردید در بالاترین جایگاه قرار می‌گیرند و شاید شنیدن این سرود برایشان اندکی آرامش‌بخش باشد. اما برای بازیکنان و اعضای باشگاه لیورپول، موضوع می‌تواند شکل دیگری داشته باشد.

دیوگو ژوتا ردپای ژوتا در دیوارهای اطراف آنفیلد

قابل درک است که آن‌ها به محض شنیدن سرود دیوگو ژوتا در آنفیلد، لحظه‌ای مکث می‌کنند؛ هر بار که تیم در جریان بازی به یک گل نیاز پیدا می‌کند، ذهنشان ناخودآگاه به لحظاتی می‌رود که ژوتا ناجی‌شان بود. و همین‌طور طبیعی است که این بازیکنان، که روزگاری شکست‌ناپذیر به نظر می‌رسیدند، با نگاه کردن به فضای خالی رختکنی که ژوتا پیش از بازی در آن آماده می‌شد، موجی از اندوه را احساس کنند یا حتی برای لحظه‌ای به این فکر فرو بروند که فوتبال در برابر چنین فقدانی چقدر بی‌معنا جلوه می‌کند. اگر همه این‌ها، هرچند به شکلی نامحسوس، در شرایط فعلی لیورپول به‌عنوان یک تیم فوتبال نقش داشته باشد، اتفاقی کاملاً طبیعی خواهد بود.

ما دوست داریم در مورد تاکتیک صحبت کنیم: آرنه اسلوت باید چه چیزی را تغییر دهد؟ ویرتس دقیقاً کجا باید بازی کند؟ در بحث آمار، به دوندگی سوبوسلای نگاه کنید. اما xG هیچ‌وقت مخفف «انتظارِ اندوه» نبوده است. این موضوع به‌قدری حساس و ناخوشایند است که شاید به همین دلیل کمتر کسی حاضر شده درباره‌اش صحبت کند. این مسئله آن‌قدر ظریف و دشوار است که شاید به همین دلیل کمتر کسی سراغش رفته است. مشکل اینجاست که حتی اگر بخواهید واقعاً آن را درک کنید، احتمال دارد ناخواسته نگاه و قضاوت‌های شخصی خودتان را به ماجرا تحمیل کنید؛ به‌ویژه وقتی بازیکنان تقریباً هیچ‌وقت درباره احساساتشان حرف نزده‌اند، که واقعاً به‌حق هم است. 

کودی خاکپو تنها بازیکنی بود که پیش از شروع فصل در مورد مرگ دیوگو ژوتا صحبت کرد؛ اما وینگر هلندی همزمان در حال هضم آن اتفاق بود. حالا که تیم در فرم ضعیفی قرار گرفته، طبیعی است که بازیکنان از صحبت در مورد احساساتشان خودداری کنند زیرا شبیه بهانه‌تراشی خواهد بود. ویرجیل فن دایک و اندی رابرتسون، کاپیتان‌های لیورپول، تابستان گذشته صرفاً در چارچوب تعهدات رسانه‌ای‌شان درباره این موضوع مصاحبه داشته‌اند.

البته نقش منتقدان لیورپول هم حائز اهمیت است؛ برای این که فکر کنیم مرگ ژوتا هیچ تأثیر جدی‌ای نداشته، باید با همدلی بیگانه باشیم. با این حال، اگر بُعد انسانی ماجرا را در نظر بگیرید، مخصوصاً اگر طرفدار لیورپول باشید، ممکن است این‌طور به نظر برسد که با بی‌دلیل با افت تیم مدارا می‌کنید. در این میان، منتقدان زیادی هستند که در تکاپوی اثبات خودشان هستند و تلاش می‌کنند خلأ موجود را پر کنند. وین رونی در پادکستش به مشکلات رهبری لیورپول اشاره کرد و حتی ابتدا تلویحاً گفت فن‌ دایک بعد از امضای قرارداد جدیدش در آوریل «دیگر کاری انجام نمی‌دهد». این ادعا واکنش تند فن‌ دایک را به‌دنبال داشت.

دیوگو ژوتا برابر اورتون آخرین لحظات ماندگار ژوتا در مستطیل سبز 

با این حال، در نقد وین رونی، تأثیر دیوگو ژوتا بر ویرجیل فن دایک نادیده گرفته شده است. بازیکنی که نه‌تنها باید با اندوه شخصی خود کنار بیاید، بلکه وظیفه دارد دیگران را هم سرپا نگه دارد. چنین وضعیتی برای هیچ کاپیتانی عادی نیست. خوشبختانه رونی هرگز تجربه مواجهه با یک رختکن داغ‌دیده را نداشته که بخواهد به آن استناد کند، اما برای فن‌ دایک، ماجرا به این سادگی نیست که فقط سر بازیکنی که عملکرد خوبی ندارد فریاد بکشد.

همیشه وقتی یک تیم نتایج خوبی نمی‌گیرد، بیشترین فشار متوجه سرمربی است. بخش زیادی از هواداران لیورپول در شبکه‌های اجتماعی، از این که آرنه اسلوت در فیفادی به تعطیلات رفته بود، ناراحتی خود را ابراز کردند. این موضوع به بحثی جدی در رسانه‌های هواداری و پادکست‌ها تبدیل شد. با این حال، صحبت بسیار کمی در مورد تأثیر ژوتا بر سرمربی لیورپول وجود داشت؛ مربی‌ای که معمولاً به‌سختی می‌توان در او نشانه‌ای از احساسات را مشاهده کرد.

شاید آرنه اسلوت به چنین وقفه‌هایی نیاز دارد تا ذهنش را آرام کند. او می‌داند بسیاری از مشکلات فعلی لیورپول را تنها خودش می‌تواند حل‌وفصل کند، اما اگر در میان این فشار سنگین لحظه‌ای برای خودش نداشته باشد، این فرصت‌ها از بین می‌روند. در حادثه هیلزبرو، کنی دالگلیش، سرمربی - بازیکن وقت لیورپول در مراسم تشییع جنازه جان‌باختگان در تلاش بود به دیگران کمک کند، اما سنگینی آن اندوه و مسئولیت بر او غلبه کرد و سرانجام کمتر از دو سال بعد از سمت خود کنار رفت.

این که اسلوت فاصله گرفته و آفتاب می‌گیرد، به معنای آن نیست که در حال گذراندن بهترین روزهای زندگی‌اش است. او پس از مرگ ژوتا، بی‌وقفه در تابستان برای خرید بازیکنان جدید کار کرده و همین باعث شده فرصت استراحت کمی داشته باشد. همانطور که یورگن کلوپ اشاره کرده بود، بار هدایت لیورپول بسیار سنگین است؛ چه برسد به بحران‌هایی که جانشین او باید در آنفیلد مدیریت می‌کرد. 

وقتی در مورد درگذشت ژوتا صحبت می‌کنیم، جای چندانی برای فوتبال وجود ندارد و به‌حق چنین است: این یک تراژدی انسانی است که مادر و پدر را از فرزندشان، همسر را از شوهرش و سه کودک کوچک را از پدرشان محروم کرده است. با این حال، روشن است که چنین فاجعه‌ای پیامدهای ورزشی سنگینی هم برای هم‌تیمی‌های او به‌جا می‌گذارد. مرگ ژوتا درست در آستانه آغاز پیش‌فصل لیورپول رخ داد. چند روز بعد او در پرتغال به خاک سپرده شد و باشگاه به بازیکنان اجازه داده بود هر زمان که احساس آمادگی کردند، به تمرینات بازگردند. اما آیا واقعاً آماده بودند؟ تنها خودشان می‌دانند، هرچند جای تعجبی ندارد اگر بسیاری‌شان در آن روزها حتی نمی‌دانستند کجا بروند یا چه کاری باید انجام دهند.

مراسم ترحیم یدوگو ژوتا بازیکنان و مدیران لیورپول در مراسم خاکسپاری دیوگو ژوتا

این حادثه، بدون تردید در آمادگی لیورپول نقش داشت؛ به نحوی که تیم برای تقابل با کریستال پالاس در سوپرجام انگلیس آماده به‌نظر نمی‌رسید. علاوه بر این، چالش‌های غیرمنتظره‌ای نیز برای بازیکنان تازه‌وارد باشگاه ایجاد کرد، بازیکنانی که از آن‌ها انتظارات زیادی وجود داشت. گیورگی مامارداشویلی، فلوریان ویرتس، یرمی فریمپونگ و میلوش کرکز آماده برگزاری اولین تمرین‌شان بودند که آن خبر وحشتناک از اسپانیا رسید. 

خودتان را جای بازیکنان جدید لیورپول بگذارید: باشگاه جدیدتان قهرمان فعلی لیگ برتر است. وارد زمین تمرین می‌شوید، جایی که باید پرانرژی و سرزنده باشد، اما تنها چیزی که حس می‌کنید، ویرانی و اندوه است. حتی اگر بتوانید با غم آن‌ها همدلی کنید، آیا واقعاً می‌توانید با این مردان، که حالا هم‌تیمی جدیدتان هستند، همدردی کنید؟ شما ژوتا را نمی‌شناختید و شاید حس کنید دارید روی درد و رنج دیگران پا می‌گذارید. این تراژدی، هفته‌های اول حضورتان در مرسی‌ساید را تغییر می‌دهد. قرار بود شور و هیجان زیادی در اولین بازی دوستانه فصل وجود داشته باشد، اما بازی مقابل پرستون بیشتر شبیه یک مراسم یادبود است. حال و هوای آنفیلد در بازی آغازین لیگ برتر برابر بورنموث بین مقاومت، غم و خستگی در نوسان بود. 

این وضعیت بازتابی است از جایگاه فعلی لیورپول؛ حتی مشاور سوگی که هنگام درگذشت ژوتا به خدمت گرفته شده بود، هنوز برای مراجعه اعضای تیم در دسترس است. از زمان مرگ مهاجم پرتغالی در اوایل ژوئیه، لیورپول در عرض یک ماه دو فقدان دیگر را نیز تجربه کرد: مت بیرد، مدیر محبوب سابق تیم زنان در سن ۴۷ سالگی و جاناتان هامبل، مسئول تدارکات همان تیم در سن ۴۴ سالگی.

سرمربی تیم زنان لیورپول یافته‌های اولیه نشان می‌دهد مت بیرد خودکشی کرده است 

ادامه دادن آسان نیست. ژوتا فوتبالیست متفاوتی بود؛ نفوذش تا سطح تیم اول امتداد داشت، درست همان‌طور که در عکس‌هایی از حضور بازیکنان در چلتنهام و جشن مجردی او دیده می‌شود. یاد او هنوز آن‌قدر زنده است که یک لحظه کافی است تا ذهن‌ها دوباره به گذشته پرتاب شود. در ماه سپتامبر، لیورپول دو بازی پیاپی لیگ را برابر اورتون و کریستال پالاس پشت سر گذاشت؛ دو مسابقه‌ای که آغاز افت آن‌ها بود. فصل گذشته، ژوتا در هر دو دیدار گل‌های پیروزی را به ثمر رسانده بود. این بار هرچند لیورپول از سد اورتون گذشت، اما برابر پالاس مسابقه‌ای به‌مراتب فرسایشی و دشوار داشت.

پس از فیفادی فعلی، لیورپول در پنج بازی به‌میدان خواهد رفت که معمولاً انتظار می‌رود در همه آن‌ها پیروز شود. با این حال، در افق، تقابل با وولورهمپتون دیده می‌شود؛ 27 دسامبر، بازی با تیمی که دیوگو ژوتا پیش‌ از انتقال به آنفیلد، در آن‌جا حضور داشت. این فصل برای لیورپول بی‌سابقه است. و این دلیل که دیگر نمی‌توانند روی دیوگو ژوتا حساب کنند، به این معنا نیست که حضورش در همه‌جا احساس نمی‌شود.

به قلم سایمون هیوز در اتلتیک با تغییراتی جزئی در نوشتار و انتقال مطلب