هرمز شجاعیمهر در گفتوگو با خبرآنلاین، ریشه بخشی از نابسامانی امروز در اجرای تلویزیونی را در تغییر معیارهای انتخاب مجری میداند. او میگوید پیش از آنکه «تیپ و قیافه و چهره عجیب و غریب» معیار باشد، مجریگری و گویندگی بیش از هر چیز «نیازمند شخصیت» است؛ شخصیتی که بتواند در برابر میلیونها مخاطب، حامل پیام رسانه ملی باشد. او معتقد است: «چیزهای اینچنین مثل مجریگری و گویندگی پیش از اینکه نیازمند صدای خوب باشد، پیش از اینکه تیپ و قیافه و چهره عجیب و غریب بخواهد، نیازمند شخصیت انجام آن کار است. کسی که در مقابل دوربین رسانه ملی برای میلیونها نفر حرف میزند باید شخصیت و علم اجرا داشته باشد، شخصیت داشته باشد.»
شجاعیمهر با صراحت وضعیت امروز را نتیجه انتخابهای سلیقهای و غیرحرفهای میداند. او تأکید میکند: «متأسفانه این روزها معیار کار در صدا و سیما روی حساب فامیلبازی و روی این حساب که آن فرد منطبق بر خط فکری تصمیمگیران است شده است و ملاک انتخابها ابداً علمی نیست و فیلتر خاصی بهجز سلیقه وجود ندارد و متأسفانه به همین دلیل در رسانه ملی چنین اشکالات وحشتناکی روی آنتن صدا و سیما به وجود میآید که واقعاً باعث خجالت است.»
به باور او، پیامد چنین انتخابهایی، رفتارهایی است که در شأن رسانه ملی نیست: «مجری رسانه ملی بدون اینکه جایگاه خود را بداند در زندگی خصوصی مردم سرک میکشد فقط برای اینکه وایرال شود و توسط مردم دیده شود. اعمال سلیقهها صدمه میزند به رسانه ملی و مشکل اصلی دقیقاً همین سلیقههای شخصی است که باعث گرفتاری شده است.»
آموزش در گذشته، ورودهای ناگهانی امروز: «ما ذرهذره وارد کار میشدیم»
شجاعیمهر در ادامه با یادآوری دوران آغاز فعالیت خود، تفاوت ساختار آموزشی گذشته با وضعیت امروز را برجسته میکند. او میگوید: «من کاملاً به خاطر میآورم روزهای اول کارم چهار تا استاد گویندگی ساده و درجه یک داشتیم؛ دو تا خانم که یکی خانم فروغ کنعانی و دیگری خانم فیروزه امیرمعز بودند و دو تا استاد آقا داشتیم، امیر نوری و آقای رضا معینی، که هر چهار نفر بهشدت درجهیک بودند. من شش ماه در کلاس این چهار نفر بودم با اینکه در امتحانات با نمرات بسیار عالی قبول شدم و مشکلی نبود.»
او تأکید میکند که تا پیش از پایان این دوره، اجازه ورود به آنتن به او داده نشد: «تا آن دوره ششماهه تمام نشد به من اجازه ورود به تلویزیون را ندادند. و تازه زمانی که رفتم فقط اجازه دادند همان جمله کوتاه معروف: “اینجا تهران است صدای جمهوری اسلامی ایران” را بگویم.»
شجاعیمهر از این مسیر بهعنوان یک روند ضروری یاد میکند: «ما ذرهذره وارد کار میشدیم تا حتی کوچکترین اشتباهی نکنیم و اشکال نداشته باشیم.»
اما او وضعیت امروز را متفاوت و نگرانکننده توصیف میکند: «الان گوینده از راه میرسد و اصلاً مشخص نیست از کجا آمده و تأیید شده. بعد از یک ماه کار کردن شروع به انجام اجراهای بسیار سخت میکند و این در حوزه اجرا، ورزش و هنر هر دو دیده میشود.»
از دست رفتن مرجعیت تلویزیون: «دیگر دل کسی برای آن نمیسوزد»
شجاعیمهر در تحلیل نسبت تلویزیون با شبکههای اجتماعی نیز نگاه تندی دارد. او با پذیرش این واقعیت که مرجعیت تلویزیون کاهش پیدا کرده، میگوید: «این مرجعیت تغییر کرده، بله این موضوع کاملاً درست است چون دیگر دل کسی برای تلویزیون نمیسوزد.»
او که معتقد است بخشی از مجریان امروز نه دغدغه رسانه دارند و نه پایبندی به جایگاه آن و در ادامه میگوید: «این آقایان و خانمهایی که امروز در تلویزیون مشغول به کار هستند فقط میخواهند خودشان را مطرح کنند و خودشان را صاحب نام کنند. حرفها و مطالبی که میگویند فقط برای نشان دادن خودشان است، اصلاً ارزش تلویزیون برای این افراد کجاست؟ واقعاً یک فاجعه در حال رخ دادن برای تلویزیون است.»
هرمز شجاعیمهر در گفتوگو با خبرآنلاین، ریشه بخشی از نابسامانی امروز در اجرای تلویزیونی را در تغییر معیارهای انتخاب مجری میداند. او میگوید پیش از آنکه «تیپ و قیافه و چهره عجیب و غریب» معیار باشد، مجریگری و گویندگی بیش از هر چیز «نیازمند شخصیت» است؛ شخصیتی که بتواند در برابر میلیونها مخاطب، حامل پیام رسانه ملی باشد. او معتقد است: «چیزهای اینچنین مثل مجریگری و گویندگی پیش از اینکه نیازمند صدای خوب باشد، پیش از اینکه تیپ و قیافه و چهره عجیب و غریب بخواهد، نیازمند شخصیت انجام آن کار است. کسی که در مقابل دوربین رسانه ملی برای میلیونها نفر حرف میزند باید شخصیت و علم اجرا داشته باشد، شخصیت داشته باشد.»
شجاعیمهر با صراحت وضعیت امروز را نتیجه انتخابهای سلیقهای و غیرحرفهای میداند. او تأکید میکند: «متأسفانه این روزها معیار کار در صدا و سیما روی حساب فامیلبازی و روی این حساب که آن فرد منطبق بر خط فکری تصمیمگیران است شده است و ملاک انتخابها ابداً علمی نیست و فیلتر خاصی بهجز سلیقه وجود ندارد و متأسفانه به همین دلیل در رسانه ملی چنین اشکالات وحشتناکی روی آنتن صدا و سیما به وجود میآید که واقعاً باعث خجالت است.»
به باور او، پیامد چنین انتخابهایی، رفتارهایی است که در شأن رسانه ملی نیست: «مجری رسانه ملی بدون اینکه جایگاه خود را بداند در زندگی خصوصی مردم سرک میکشد فقط برای اینکه وایرال شود و توسط مردم دیده شود. اعمال سلیقهها صدمه میزند به رسانه ملی و مشکل اصلی دقیقاً همین سلیقههای شخصی است که باعث گرفتاری شده است.»
آموزش در گذشته، ورودهای ناگهانی امروز: «ما ذرهذره وارد کار میشدیم»
شجاعیمهر در ادامه با یادآوری دوران آغاز فعالیت خود، تفاوت ساختار آموزشی گذشته با وضعیت امروز را برجسته میکند. او میگوید: «من کاملاً به خاطر میآورم روزهای اول کارم چهار تا استاد گویندگی ساده و درجه یک داشتیم؛ دو تا خانم که یکی خانم فروغ کنعانی و دیگری خانم فیروزه امیرمعز بودند و دو تا استاد آقا داشتیم، امیر نوری و آقای رضا معینی، که هر چهار نفر بهشدت درجهیک بودند. من شش ماه در کلاس این چهار نفر بودم با اینکه در امتحانات با نمرات بسیار عالی قبول شدم و مشکلی نبود.»
او تأکید میکند که تا پیش از پایان این دوره، اجازه ورود به آنتن به او داده نشد: «تا آن دوره ششماهه تمام نشد به من اجازه ورود به تلویزیون را ندادند. و تازه زمانی که رفتم فقط اجازه دادند همان جمله کوتاه معروف: “اینجا تهران است صدای جمهوری اسلامی ایران” را بگویم.»
شجاعیمهر از این مسیر بهعنوان یک روند ضروری یاد میکند: «ما ذرهذره وارد کار میشدیم تا حتی کوچکترین اشتباهی نکنیم و اشکال نداشته باشیم.»
اما او وضعیت امروز را متفاوت و نگرانکننده توصیف میکند: «الان گوینده از راه میرسد و اصلاً مشخص نیست از کجا آمده و تأیید شده. بعد از یک ماه کار کردن شروع به انجام اجراهای بسیار سخت میکند و این در حوزه اجرا، ورزش و هنر هر دو دیده میشود.»
از دست رفتن مرجعیت تلویزیون: «دیگر دل کسی برای آن نمیسوزد»
شجاعیمهر در تحلیل نسبت تلویزیون با شبکههای اجتماعی نیز نگاه تندی دارد. او با پذیرش این واقعیت که مرجعیت تلویزیون کاهش پیدا کرده، میگوید: «این مرجعیت تغییر کرده، بله این موضوع کاملاً درست است چون دیگر دل کسی برای تلویزیون نمیسوزد.»
او که معتقد است بخشی از مجریان امروز نه دغدغه رسانه دارند و نه پایبندی به جایگاه آن و در ادامه میگوید: «این آقایان و خانمهایی که امروز در تلویزیون مشغول به کار هستند فقط میخواهند خودشان را مطرح کنند و خودشان را صاحب نام کنند. حرفها و مطالبی که میگویند فقط برای نشان دادن خودشان است، اصلاً ارزش تلویزیون برای این افراد کجاست؟ واقعاً یک فاجعه در حال رخ دادن برای تلویزیون است.»