به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، کتاب و کتابخوانی در ایران همواره آینهای از تحولات فکری و اجتماعی جامعه بوده است. گزارش روزنامه آیندگان در سال ۱۳۴۷ تصویری زنده و دقیق از وضعیت نشر و کتابفروشی در تهران ارائه میدهد؛ تصویری که در آن شور ادبی و عطش روشنفکران برای ادبیات نو با واقعیتهای اقتصادی و اجتماعی بازار کتاب در تضاد است. این گزارش نشان میدهد چگونه کتاب، در عین اهمیت فرهنگی، درگیر مشکلاتی چون محدودیت مخاطبان، هزینههای سنگین چاپ و بیثباتی بازار بوده است.
در این گزارش، تصویری دوگانه از جامعه ارائه میشود: از یک سو، ناشران پیشرو مانند «نیل» که ادبیات معاصر ایران و جهان را به مخاطبان معرفی میکردند و جوانان روشنفکر را به شعر نو و رمانهای جدید جذب میساختند؛ و از سوی دیگر، مشکلاتی چون کمبود خریدار، فصلی بودن بازار کتاب، هزینههای سنگین چاپ، سرقت کتاب و حتی چانهزنی مشتریان که حیات اقتصادی ناشران را تهدید میکرد. تضاد میان خلوتی کتابفروشیها و شلوغی اغذیهفروشیها یا جذابیت فروش قسطی در مؤسسه «امیرکبیر» در برابر سکوت دیگر کتابفروشیها، خود بازتابی از جایگاه کتاب در فرهنگ عمومی آن روزگار است.
در ادامه گزراش روزنامه آیندگان که در چهار بخش منتشر شده است از نظر میگذرد:
یک
درباره کتاب و کتابخوانها در ایران، تحقیقات و بررسی همهجانبهای انجام شده است و از آنجا که جوانان در سراسر دنیا ازجمله علاقهمندان مشتاق مطالعه کتابها هستند، همکاران ما، خانم «سیمین کیود» و آقای «شاهرخ جنابیان» امر تحقیق درباره کتاب و کتابخوانها را به عهده گرفتهاند و در گزارشی که میخوانید، نظرات ناشران و کتابفروشیها را درباره کتاب درمییابید و البته در عین حال با چهره کتابخوانان نیز آشنا میشوید.
این تحقیق درباره کتاب و کتابخوانان طی چند گزارش انجام خواهد یافت تا در آخر کار بتوانیم شمای کلی و قابل استفاده در این مورد به دست دهیم. طبق آماری که از اتحادیه ناشران و کتابفروشان گرفتهایم، توی همین تهران خودمان هشتاد ناشر و دویستوچهل کتابفروشی وجود دارد که بنا به موقعیت و جایشان کتابهای خاصی منتشر میکنند. در حدود ۱۹ کتابفروشی و ناشر در خیابان شاهآباد و سه یا چهار تا در خیابانهای بالا و تعدادی در بازار و بقیه در نقاط دیگر تهران پراکندهاند.
ناشرانی که در بالای شهر ساکناند، نظیر «روزن» و «جوانه»، ادبیات نوی ایرانی و فرنگی و یا به زبان دیگر آثار نویسندگان موج نویی را منتشر میکنند. ناشرانی که در بازار و اطراف آن هستند، همگی کتابهای مذهبی و آثار کلاسیک ایرانی را منتشر میکنند و همه آنها از کمی تیراژ و دست کج مشتریان و چانهزدن آنها مینالند.
در هر سال به طور نسبی یکصد و بیست کتاب تازه در تهران به چاپ میرسد و دویست کتاب تجدید چاپ میشود. این روزها بازار کتابهای مخصوص بچهها و رمانهای جیبی بسیار گرم است و خواستاران زیادی دارد.
پس از مقدمهای که ذکر آن رفت، خبرنگاران «آیندگان» گزارش خود را چنین شروع می کنند: از خیابان شاهآباد [«جمهوری» کنونی] شروع کردم؛ زیرا در این خیابان هم مؤسسات انتشاراتی نسبتا زیادی وجود دارد و هم کتابفروشیها. مؤسسه انتشاراتی نیل که در چهارراه مخبرالدوله قرار گرفته است، تشکیل میشود از دو باب مغازه بزرگ با ویترینهایی پر از کتابهای گوناگون - که بر حسب موضوعات و یا مؤلف و مترجم در کنار هم چیده شدهاند و در این کار از سلیقه و ذوق شاعرانهای نیز استفاده شده است.
شما وقتی که به سردر کتابفروشی مرکزی نیل نگاه میکنید، چند تابلو از کتابهایی که انتشار داده است، جلب نظرتان میکند: «دن آرام»، «سرخ و سیاه»، «دن کیشوت»، «بابا گوریو». مدیر این مؤسسه که مردی روشنفکر و علاقهمند به کار انتشاراتی است، در مورد مؤسسه نیل میگوید: ما از سال ۱۳۳۳ شروع به کار کردیم و در این مدت بیشتر توجه ما به ادبیات معاصر بوده است - چه از ایران و چه از کشورهای خارجی و به طور مثال میتوانیم از شاهکارهای ادبیات فرنگی «دن کیشوت»، اثر سروانتس؛ «ژان کریستف»، اثر رومن رولان؛ «دن آرام»، شاهکار میخائیل شولوخف را نام ببریم که جزو ده رمان بزرگ از میان صدها شاهکار ادبی جهان پس از ماهها بررسی انتخاب شده است و در ادبیات معاصر فارسی چه در زمینه داستاننویسی و چه در زمینه شعر تا حال آثار ارزندهای از طرف این مؤسسه چاپ شده است که برای نمونه میتوانیم «یکلیا و تنهایی او» از تقی مدرسی و «در بسته» از ناصر نیرمحمدی، «بوبول» از ایرج پزشکزاد، «نقش پرند» از م.ا. به آذین، «نفرین زمین» از جلال آل احمد را نام ببریم و همچنین «زمین»، مجموعه شعرهای ه.ا.سایه؛ «هوای تازه» و «آیدا در آینه» از احمد شاملو ؛ «شعر انگور»، «دختر جام»، «چشمها و دستها» از نادر نادرپور ؛ «آوا» از سیاوش کسرائی ؛ «آوار خاک» از منوچهرآتشی ؛ «بهار را باور کن» از فریدون_مشیری ؛ «شبستان» از محمود کیانوش، از طرف این مؤسسه منتشر شده است.
دو
در ساعتی که ما در کتابفروشی نیل هستیم، یعنی ساعت هفت بعد از ظهر و بیش از نیمساعت در آنجا توقف داریم، حتی یک نفر برای خرید کتاب مراجعه نمیکند، فقط یکی از شاعران معاصر در آنجا حضور دارد که ظاهرا به تصحیح فرمهای چاپی مشغول است. میپرسیم: «با توضیحاتی که دادید و ما هم میدانیم، تا حال کتابهای بسیار جالبی از طرف مؤسسه شما منتشر شده است. پس چرا اینجا اینقدر خلوت است؟ در حالی که ما تصور میکردیم حالا باید خیلی شلوغ باشد و شما وقت سر خاراندن نداشته باشید.» با تأسف میگوید: «چه میشود کرد؟ اولا کتابخوانها محدودند و وانگهی حالا اصلا فصل کتاب نیست، گذشته از همه اینها ما کتابهای درسی و نیمهدرسی نمیفروشیم.»
- پس فصل کتاب چه وقت است؟
- شش ماهه دوم سال. ما در بهار و تابستان فروش چندانی نداریم.
- فروش متوسط شما در روز چقدر است؟
- به طور متوسط روزانه هشتاد تا صد جلد کتاب میفروشیم، ولی شعبه دیگر ما که روبهروی دانشگاه است، فروشش بهمراتب بیشتر است.
- از میان کتابهایی که تا حال منتشر کردهاید، چه نوع کتابهایی بیشتر فروش داشته است؟
- کتابهای شعر نو بالاترین رقم چاپ و بیشترین فروش را دارد و پس از آن آثار منثور نویسندگان معاصر ایران خواهان بسیار دارد. چنان که کتاب «نفرین زمین» جلال آلاحمد در طی مدت سه ماه دو هزار جلد به فروش رسیده است. ضمنا فروش کتابهای علمی هم خوب است.
میپرسیم: «شما در کار انتشاراتی با چه مشکلاتی روبهرو هستید؟» و پیش از اینکه مدیر مؤسسه جوابی بدهد، شاعر و نویسنده معاصر از پشت عینک کلفت خویش خیلی تیز به ما نگاه میکند و توضیح میدهد:
«ببینید! اگر یک کتاب دویست صفحهای در دو هزار جلد به چاپ برسد و هر جلد هشتاد ریال قیمتگذاری شده باشد، میبینیم که مثلا روی هر جلد کتاب هجده ریال تمام میشود که در جمع بالغ بر سه هزار و ششصد تومان فقط خرج روی جلد است و از طرفی هزار و پانصد تومان پول چاپ، هزار و دویست تومان پول کاغذ است و حقالتألیف که ده درصد بهای روی جلد است و حداقل هزار و هشتصد تومان میشود. چاپ یک کتاب دویست صفحهای در دو هزار نسخه بالغ بر هشت هزار تومان خرج برمیدارد. حالا اگر این رقم را اضافه به ده درصد تخفیفی که به کتابفروشیها میدهند و کرایه مغازه و حقوق کارکنان و خرجهای متفرقه دیگر را از کل مبلغ (شانزده هزار تومان) - با فرض اینکه همه کتابها به فروش برسد - که نمیرسد، کسر کنیم، چندان نفعی برای ناشر ندارد.» و با طنز و طعنه اضافه میکند: «آدم اگر بهجای کتابفروشی توی این مغازه بزرگ عرقفروشی راه بیندازد، در روزی پانصد تومان نفع خالص دارد.»
و مدیر مؤسسه نیل اضافه میکند: «کمی تیراژ کتاب و چانهزدن مشتریها از بزرگترین اشکالات ما است. با اینکه مشتریان ما همگی از طبقات جوان و روشنفکر هستند، وقتی به کتابفروشی میآیند، خیال میکنند واقعاً دارند پاکتی شیک و تجملی میخرند. به همین جهت شروع میکنند به چانهزدن... که حالا کمتر حساب کنید و به ما تخفیف بدهید و از این حرفها... و مطلب دیگری که شاید شایسته نباشد که بگویم: دست کج خریداران است. در هفته ما سه یا چهار کتاب را همینطوری از دست میدهیم.
- شرایط فروش کتاب در مؤسسه شما چگونه است؟
- ما فقط تخفیف میدهیم و کتاب قسطی و نسیه نمیفروشیم.
سه
در حالی که از این حرفها گیج شدهایم، میپرسیم: گرانترین کتاب شما چقدر قیمت دارد و ارزانترین آن را چقدر میفروشید؟
- «از سال ۱۳۳۳ که ما این مؤسسه را تأسیس کردهایم، تا به حال گرانترین کتابی را که از چاپ درآوردیم، یک دوره ده جلدی خاطرات چرچیل است که ۱۵۰ تومان قیمت بر آن گذاشتیم و ارزانترین کتابها را هم در سال گذشته منتشر کردیم به نام «گفتاری در باب استعمار» که فقط ۲۵ ریال قیمت داشت و انصافاً هم خوب فروش رفت.
- بیشتر مشتریهای شما از چه طبقهای هستند و اصولاً شما چه نوع کتابهایی را بیشتر چاپ میکنید؟
- مشتریان مؤسسه ما اکثراً دانشجو هستند و به همین سبب ما بیشتر کتابهایی در زمینه ادبیات معاصر ایران و جهان چاپ میکنیم و فروش عمده ما هم از همین نوع کتابهاست. مثلاً فروش کتابهای شعر نو سی و بلکه چهل درصد فروش ما را تشکیل میدهد.
به فهرست کتابهایی که در سال گذشته در این مؤسسه به طبع رسیده، نگاه میکنیم و درمییابیم که واقعاً مؤسسه انتشاراتی نیل مخصوص انتشار اشعار و ادبیات معاصر ایران است؛ چون فقط در سال ۴۶، بیست و یک کتاب تازه در زمینه ادبیات معاصر ایران و جهان چاپ کرده که شش کتاب شعر نو و هفت کتاب منثور از مشهورترین نویسندگان معاصر ایرانی نظیر آل احمد، ساعدی در میان آنها دیده میشود. جالب اینکه اغلب شاعران موج نو کتابهای خود را در نیل چاپ میکنند و علتش شاید مشتریان خاص نیل است.
هشت جلد دیگری که نیل در سال گذشته چاپ کرده است، همگی از آثار نویسندگان مشهور و معاصر جهان است.
هنوز کتابفروشی خلوت است و شاعر، به تصحیح فرمهای چاپی مشغول...
«نیل» را ترک میکنیم و توی شلوغی خیابان شاهآباد به مغازههای دیگر وارد میشویم.
دومین گذرگاه ما مؤسسه انتشاراتی «جاویدان» است که نسبتاً جوان به نظر میآید؛ چون فقط ۵ سال است که تأسیس شده است. مسئول این کتابفروشی توضیح میدهد که: «مشتریهای ما اغلب جوان هستند و محصل... بیشتر کتابهای درسی و کمکدرسی میخرند... شما میدانید که کتاب فروختن هم فصلی دارد. فصل کار ما هم پاییز و زمستان است. از میان کتابهای غیر درسی، کتابهای شعر نو بیشتر خریدار دارد، خصوصاً کتابهای فروغ فرخزاد و سهیلی و مشیری. دخترها معمولاً خیلی کم کتاب غیر درسی میخرند، ولی از این تعداد هم تقریباً هشتاد درصد آثار کلاسیک فرنگی نظیر آثار لامارتین و هوگو را دوست دارند. در مغازه ما ادبیات معاصر ایرانی و فرنگی به استثنای اشعار نو چندان خواهانی ندارد. ما در روز بهطور متوسط تقریباً صد تومان فروش داریم که اغلب کتابهای درسی و کمکدرسی و نیز لوازمالتحریر است. مشکل بزرگ ما کمی فروش و نیز دلهدزدی دوستان است که از خیر هیچ کتابی نمیگذرند...»
«بگذارید برایتان بگویم که تا به حال کسی از مغازه ما دفتر و کاغذ و خودنویس بلند نکرده، بلکه همه در این مورد بخصوص به کتاب علاقه دارند... ولی ما چندان هم از این مطلب غصهدار و ناراحت نیستیم؛ چون اصولاً صنف کتابفروش این اصل را پذیرفته که کسانی که به کتاب علاقه دارند، پول ندارند و آنهایی که پول دارند هم کتاب دوست ندارند.» (و ما بعداً این جمله را چندین بار دیگر در کتابفروشیها شنیدهایم.) و بعد میپرسیم:
- در سال ۴۶ و چند ماه اول سال ۴۷ چند کتاب تازه چاپ کردهاید؟
- در سال ۴۶ و این چند ماه اخیر یازده کتاب چاپ کردیم که همگی تجدید چاپ بودند؛ یعنی اصلاً کتاب تازهای از طبع درنیاوردیم.»
چهار
باز هم خودمان را در شلوغی خیابان شاهآباد مییابیم. رفتوآمدها در جریان است و کتابفروشیها اغلب خالی... سر راه، همان نزدیک کتابفروشی بزرگ امیرکبیر، یک اغذیهفروشی را میبینیم که از جمعیت موج میزند... و با صحنه خالی کتابفروشی تضاد وحشتناکی دارد.
جلوی ویترین امیرکبیر هیچ کتابی نیست به جز یک تابلوی بزرگ که روی آن با خط درشت و چشمگیر نوشتهاند:
«فقط با سیصد ریال
به مقدار سه هزار ریال از هر نوع کتاب دلخواه شما تقدیم میگردد و بقیه پول آن در ۹ ماه دریافت میشود.
توضیحات بیشتر را از فروشندگان مغازه بخواهید.»
برای گرفتن توضیحات بیشتر به داخل مغازه میرویم. مغازهای بزرگ که اطرافش را قفسههای کتاب فرا گرفته است و فروشندهها به پیشخوان تکیه دادهاند و مشغول صحبت هستند.
خودمان را معرفی میکنیم و میخواهیم شرایط قسطی دادن کتاب را بدانیم. جوانی که پشت ماشینحساب ایستاده و چهرهای مصمم و اخمو دارد، میگوید که باید یک قطعه چک یا سفته را به امضای یک نفر کارمند برسانیم و آن را به امیرکبیر بدهیم و در مقابلش کتاب قسطی برداریم و کمکم پولش را بپردازیم.
امیرکبیر تنها مؤسسهای است که کتاب قسطی به مشتریانش میدهد و در پنج مغازه بزرگ کتابفروشی خود بیشترین فروش را دارد.
کارکنان مغازه میگویند که از نظر فروش و ازدحام مشتری، کتابفروشیهای اول خیابان فردوسی و مقابل دانشگاه مقام اول را دارا هستند.
برای دیدن لااقل یک کتابفروشی شلوغ را مییابیم و راهمان را در حاشیه خیابان شاهآباد طی میکنیم و در سه کنجی خیابان فردوسی و نادری به فروشگاه شماره ۳ امیرکبیر وارد میشویم. در این مغازه شلوغ!! ... هفت نفر مشتری میبینیم! یک دختر خیلی سانتیمانتال کنار قفسهای که کتابهای جیبی را در آن چیدهاند، ایستاده است و آنها را زیر و رو میکند و دو تا پسر محصل هم کاغذ کلاسه میخرند و یک دختر و پسر دیگر هم میخواهند کتابی در شرح احوال امیرکبیر پیدا کنند. دو نفر دختر خانم بیست و چهار و بیست و پنج ساله هم دنبال یک کتاب شعر از فروغ میگردند که فروشنده میگوید: «نداریم... چاپ جدیدش هنوز درنیامده.»
از جوان خوشچهرهای که پشت پیشخوان ایستاده است، سوال میکنیم که در روز بهطور متوسط چند نفر مراجعهکننده دارند... با خنده میگوید: «ما هر روز بیشتر از ۵۰۰ نفر مراجعهکننده داریم، ولی فقط صد نفر از آنها کتاب میخرند. مثلاً همین امروز ششصد، هفتصد نفر به مغازه ما آمدهاند، سؤال کردهاند، چانه زدهاند و فقط مطابق فیشهایی که داریم، ۱۱۲ نفر کتاب خریدهاند. گاهی اوقات هم مشتریان ما در اینجا با هم وعده ملاقات میگذارند، بعد از نیمساعت کتابهای عجیب و غریبی که هیچ مناسبتی با هم ندارند، از ما میخواهند و آن را ورق میزنند و طرف میآید و راهشان را میگیرند و میروند و ما را مات و متحیر جا میگذارند، ولی دیگر ما به تمام این جریانات عادت کردهایم.»
به اطرافمان نگاه میکنیم. همه کسانی که در مغازه هستند، جوان به نظر میرسند.
میپرسیم که مراجعهکنندگان شما بیشتر از چه قشری هستند؟ اول به یک مشتری که تازه وارد مغازه شده است، یک خودکار میفروشد و بعد میگوید:
«همه مشتریهای ما جوان هستند، بین ۱۶ تا ۳۵ سال. تقریباً شصت درصد دانشجو، بیست درصد محصل و بیست درصد بقیه زوجها و کارمندان.»
- چه نوع کتابهایی بیشتر میفروشید؟ یعنی چه کتابهایی را بیشتر از شما میخواهند؟»
- کتابهای علمی و تحقیقی. حتی بچهها هم کتابهایی را میخواهند که در زمینههای علمی نوشته شده باشد. بعد از کتابهای علمی و تحقیقی، کتابهای اقتصادی و بعد ادبیات معاصر خریدار دارد. در زمینه ادبیات، کتابهای جیبی و در زمینه کتابهای موج نو، کتابهای لوکس و در قسمت کتابهای علمی و تحقیقی، کتابهای معمولی خریدار و خواستار دارد.
۲۵۹