به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، دور جدید مسدودسازی میسرهای دیپلماتیک، از بامداد امروز ۲۴ آبان ماه و با خبر تدوین پیشنویس قطعنامهای از سوی سه کشور اروپایی علیه ایران آغاز شد. این پیشنویس هشت بندی قرار است در نشست آتی شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در روزهای ۲۸ تا ۳۰ آبان ماه ارائه شده و به رای گذاشته شود. در این پیشنویس هم به سنت قطعنامههای پیشین از ایران خواسته شده که فعالیتهای هستهای خود را به شمول غنیسازی و بازفرآوری از جمله تحقیق و توسعه و پروژههای مربوط به آب سنگین تعلیق کند.
سه کشور اروپایی از ایران خواستهاند که به پروتکل الحاقی عمل کرده و اطلاعات هستهای خود را در اختیار آژانس قرار دهد. همچنین پیشنویس این قطعنامه مدعی شده است که ایران به توافق پادمان طبق معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای پایبند نیست. پیشنویس اعلام کرده است که آژانس در طول ۵ ماه گذشته امکان دسترسی به سایتها و اورانیوم غنی شده ایران را نداشته و امکان راستی آزمایی در این زمینه را از دست داده است.
انتشار خبر تهیه پیشنویس علیه فعالیتهای هستهای ایران از سوی تروییکای اروپا با واکنش ایران روبرو شد؛ «امیر سعید ایروانی» سفیر و نماینده ایران در سازمان ملل متحد در واکنش به این موضع سه کشور اروپایی تصریح کرد که ایران تسلیم این فشارها نخواهد شد. «رضا نجفی» نماینده ایران در آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز با اشاره به اینکه تحمیل گزارشدهی به مدیرکل آژانس شرایط را از قبل پیچیدهتر میکند اما هیچ تغییر در وضعیت فعلی اجرای پادمان از سوی ایران ایجاد نخواهد کرد، گفت: این اقدام تکرار اشتباهات گذشته و تلاشی عامدانه برای سیاسی کاری و در عمل بی فایده است.
چرایی صدور این پیشنویس و تبعات آن در مقطع زمانی کنونی که ایران بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازگشت اعتماد به آژانس بینالمللی انرژی اتمی است، از مهمترین پرسشهایی است که برای بررسی آنها با «حسن بهشتیپور» کارشناس روابط بینالملل و تحلیلگر مسائل هستهای به گفتوگو پرداختیم.

ایران پروتکل الحاقی را برای اعتمادسازی بیشتر پذیرفت
در پیشنویس قطعنامه ارائه شده از سوی تروییکای اروپا از ایران خواسته شده است که «به شدت به مفاد پروتکل الحاقی که در ۱۸ دسامبر ۲۰۰۳ امضا کرده، پایبند باشد و آن را به طور کامل و بدون تاخیر اجرا کند»، این خواسته آژانس با توجه به اینکه ایران برجام را پایان یافته میداند؛ تا چه حد قانونی است و پاسخ تهران به آن چه خواهد بود؟
در کل دنیا کشورها میتوانند پروتکل الحاقی را بپذیرند یا نپذیرند؛ در حال حاضر حدود ۷۰ کشور این پروتکل را امضا کردهاند و اجرا هم میکنند. بعضی کشورها هم پذیرفتهاند ولی هنوز اجرا نکردهاند و یا تصویب نهایی مجلس را انجام ندادهاند. ایران در سال ۸۲، برای اینکه حسن نیت خود را به طرف اروپایی نشان دهد؛ این پروتکل را امضا کرد و پذیرفت که به صورت داوطلبانه، به شرطی که طرف مقابل نیز تعهدات خود را انجام دهد، به این پروتکل پایبند باشد. با گذشت زمان و عدم پایبندی آنها به تعهدات خود، ایران هم این اقدامات داوطلبانه را طبق مصوبه مجلس متوقف کرد.
نکته مهم در رابطه بین برجام و پروتکل الحاقی این است که بدانیم ایران در برجام حتی نظارتها و کنترلهای بیشتری نسبت به الزامات پروتکل پذیرفت، به این معنا که ایران به منظور ایجاد اعتماد برخی تعهداتی را هم که در پروتکل الحاقی وجود نداشت هم پذیرفت. در حال حاضر هم در واکنش به اینکه آژانس اجرای پروتکل را از ایران خواسته است باید یک رویکرد کلی داشته باشیم و بر این مهم تاکید کنیم که وقتی امنیت سایتهای هستهای ایران که تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی هستند تامین نشود، ایران چگونه و چرا باید پروتکل الحاقی را اجرا کند؟
این سایتها درحالی مورد حمله قرار گرفتند که هر سه ماه یکبار از آنها با جزئیات بازرسی و گزارش داده میشد و حال پرسش این است که وقتی به این سایتها حمله میشود، چرا ایران و دیگر کشورها باید به پروتکل الحاقی بپیوندد و آن را اجرا کنند؟ این نقض غرض است. طرف غربی که به این تاسیسات حمله کرد باید ابتدا تضمینهای کافی برای عدم تکرار چنین حملاتی را بدهد یا آژانس تدابیری برای کشورهایی که متجاوز هستند در نظر بگیرد. این مهم درحالی است که شورای حکام از محکومکردن این حمله خودداری کرده و این یعنی اقدام تجاوزکارانه آمریکا را حتی در حد لفظی هم محکوم نکرده است. بنابراین با این وضعیت، چرا ایران باید تعهداتی را برای اعتمادسازی اجرا کنند؟ ضمن اینکه طرف مقابل هنوز هیچکدام از تعهداتی را که پذیرفته، اجرا نکرده است.
نشست آتی شورای حکام مشخص خواهد کرد آیا غرب میخواهد راهکاری برای همکاری ارائه کند یا نه
بازگشت پرونده ایران از دستور کار برجامی به چارچوب پادمانی چه تاثیراتی بر بررسی این پرونده خواهد داشت؟ آیاز منظر فنی و حقوقی چه تغییراتی نسبت به دورههای قبل وجود خواهد داشت؟ و از نظر ایران این بررسی در چارچوب پادمانی چگونه باید صورت گیرد؟
این نکته خیلی مهم است و باید ببینیم شورای حکام چه تصمیمی میگیرد. طرف ایران، روسیه و چین رسماً طی نامهای رسمی به آژانس گفتهاند که چون قطعنامه ۲۲۳۱ پایان یافته و دوره ۱۰ ساله به اتمام رسیده است، بنابراین گزارشهای آژانس در مورد فعالیتهای هستهای ایران باید به سمت عادیشدن وضعیت برود و مدیرکل باید طبق NPT گزارش دهد. در چنین شرایطی ما با دو تا نکته مهم روبهرو هستیم. یک؛ تصمیمگیری در مورد این موضوع بر عهده شورای حکام است، نه فقط ایران. یعنی به صرف اعلام ایران و روسیه و چین؛ اگرچه حق میگویند و کاملاً هم درست میگویند اما تصمیمگیری درباره این موضوع بر عهده شورای حکام و این ۳۵ کشوری که عضو این نهاد هستند، قرار دارد.
نکته دوم اینکه گزارشهایی که آقای گروسی تهیه میکند، گزارشهایی است که در واقع هنوز نمیتواند در چارچوب NPT قرار بگیرد، زیرا بخشی از این گزارشها به آن سه مرکزی مربوط میشود که ایران اعلام کرده است که فعلاً از نظر آلودگی به وجود آمده یا مجموعه اقداماتی انجام شده، شرایط مساعدی برای بازرسی ندارند. بنابراین، در چارچوب پروتکل پادمانی، اگر اعمال نظارت و کنترلی صورت گیرد، باید یک توافق جدیدی بین ایران و آژانس امضا شود که ترتیبات اجرایی نظارتها و بازرسی آژانس در شرایط جدید معین شود.
این مسئله هم به دلیل فعالسازی اسنپبک از سوی تروییکای اروپا متوقف شده است. این چارچوب قرار بود در توافق قاهره ایران با آژانس طراحی و توافق شود و شرط آن هم عدم فعالسازی اسنپبک از سوی اروپاییها بود اما این اتفاق نیافتاد. اگرچه ایران، روسیه و چین، معتقدند که اسنپبک فعال نشده و ولی در عمل چون دبیرخانه شورای امنیت این مسئله را اعلام کرده، این موضوع انجام شده است. آنها از شهریورماه درخواست و اعلام کردند که طبق بند ۱۱ قطعنامه یک ماه فرصت برای بازگشت قطعنامهها وجود دارد و ششم مهر عملاً گفتند که این قطعنامهها تحت فصل هفتم برگشته است. بنابراین گزارشهایی که آقای گروسی در حال حاضر به شورای حکام ارائه میدهد، بر اساس NPT نیست، بلکه بر اساس بخشی از NPT است.
تصمیم به بررسی پرونده هستهای ایران خارج از چارچوب برجام تصمیم خیلی مهمی است؛ که مشخص خواهد کرد آیا میخواهند راهکاری برای همکاریهای جدید ایران و آژانس ارائه شود یا نه. اگر این اتفاق روی دهد میتواند نقطه مطلوبی هم برای آژانس و هم برای ایران به منظور شروع یک دوره جدید همکاری باشد. از سوی دیگر اما ممکن است آنها با توجه به شرایط پیشآمده باز همچنان خواستههایی مطرح کنند که عملاً غیرقابل اجراست؛ از جمله همین اجرای پروتکل الحاقی که اصلاً منطقی ندارد. تکلیف این تصمیمگیری در چهارشنبه تا جمعه هفته پیش رو روشن میشود.
رسیدن به همکاری صفر به ضرر دو طرف است
به خواستهها اشاره کردید؛ یکی از این خواستهها همین بازگشت به دوره پیشابرجام و توقف همه فعالیتهای غنیسازی و توسعه سانتریفیوژهای ایران است. آیا این به نوعی عقبگرد در روابط ایران و آژانس و رسیدن به نقطه صفر است؟ چه تبعاتی هم برای خود ایران و هم برای آژانس دارد؟
به نظر من در حال حاضر روابط به صفر نرسیده است؛ برای مثال ایران اعلام کرده که یک مرکز جدیدی راهاندازی کرده است، آژانس معتقد است ایران این موضوع را به اطلاع ما رسانده، ولی هنوز شرایط برای بازدید از این مرکز فراهم نشده است. یا برای مثال ایران اعلام کرده که در جاهای غیر از آن سه تا سایت آسیبدیده، آژانس میتواند بازدید و بازرسی داشته باشد؛ از جمله مثلاً سوختگیری در بوشهر که تحت نظارت آژانس انجام شد. بنابراین همکاری ایران با آژانس به صفر نرسیده اما تمایل دارد به صفر برسد. از این رو و در حال حاضر منطق ایجاب میکند که هر دو طرف یعنی ایران و آژانس از رسیدن به این نقطه جلوگیری کنند. شورای حکام میتواند با یک مصوبه درست مسیر راهحلها و راهکارهای جدید برای همکاری را با ایران باز کند.
اگر چنین اتفاقی نیافتد، هر دو ضرر میکنند. هم طرف ایرانی ضرر میکند، به این دلیل که بار دیگر فشارهای زیادی از طرف کشورهای سلطهجو مثل آمریکا و آلمان و انگلیس و فرانسه افزایش پیدا خواهد کرد و بهانه های جدیدی به وجود میآید. از آن طرف هم بهانههای جدیدی مانند همیشه از طرف آژانس مطرح خواهد شد از آن رو که دیگر نمیتواند مانند قبل نظارت و کنترل عادی بر فعالیتهای هستهای ایران داشته و هر سه ماه یکبار گزارش دهد. این شرایط یک ضربه جدی به NPT و همچنین پروتکل الحاقی است؛ به این دلیل که با توجه به تجربه ایران کشور دیگری حاضر نخواهد شد با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری داشته یا همکاری خود را ادامه دهد، چون قدرتها هر وقت بخواهند، بدون مصوبات شورای امنیت و بدون سازوکارهای بینالمللی، قواعد بینالمللی را نادیده گرفته و به سایتهایی که تحت نظارت هستند، حمله میکنند. یعنی معتقدم همکاری آژانس با سایر کشورها هم دچار تهدید جدی خواهد شد که به ضرر این نهاد است.

فشار برای ارائه قطعنامه از سوی آمریکا و لابی اسرائیل است
به نظر میآید با توجه به اینکه این پیشنویس هم از طرف ترویکای اروپا مطرح شده، این فشار حداکثری بر ایران با شدت هرچه تمام در حال اعمال شدن است و ادامه هم دارد. به نظر شما اهداف کلی اروپا از این میزان فشار چیست؟
کشورهای اروپایی با آمریکا هماهنگ هستند و از این رو به نظرم بیشتر فشار از سوی آمریکا و لابی اسرائیل بوده که در کشورهای آلمان، انگلیس و فرانسه بسیار قوی عمل میکنند. اعمال این فشار همچنین با این هدف صورت میگیرد که ایران در زمینههای دیگر هم در سیاستهای خود تجدیدنظر کند. فرمول آنهم مشخص است؛ آنها میخواهند توان موشکی ایران و نیز حمایت از مقاومت اسلامی از سوی ایران محدود شود و چندین موضوع را با همدیگر دارند دنبال میکنند. برای مثال بحث ادعای همکاری ایران با روسیه و بهویژه در موضوع اوکراین را همیشه مطرح میکنند و مواردی از این دست که با فشار آمریکا صورت میگیرد.