به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، صدایی آرام، مطمئن و صمیمی که سالهاست از رادیو تهران شنیده میشود، بخشی از خاطرات جمعی مردم پایتخت شده است. فاطمه نصرآبادی از گویندگان باسابقه و محبوبی است که بیش از سه دهه، با صداقت و عشق، همراه شنوندگان بوده است. او هنوز با همان شور و فروتنی معتقد است رادیو فقط رسانه نیست، بلکه بخشی از زندگی مردم است. گفتوگوی ما با فاطمه نصرآبادی را در ادامه میخوانید.
در یکی از روزهای آرام پاییز، وارد ساختمان رادیو تهران میشویم. از پشت شیشههای اتاق پخش، صدای گرم و دلنشین فاطمه نصرآبادی شنیده میشود. وقتی برنامهاش تمام میشود، با لبخند بیرون میآید؛ لبخندی که بهخوبی نشان میدهد هنوز عشق به کار در او زنده است. او میگوید: من از سال ۱۳۷۵ وارد رادیو شدم. آزمونهای متعددی برگزار شد و بعد از حدود یک سال آموزش، رسماً گوینده شدم. آن روزها رادیو برایم دنیایی تازه بود. رادیو برای من فقط شغل نیست، نفس کشیدن است.
جایی که صدا همه چیز است
او از همان ابتدا آموخته بود که گویندگی یعنی زیستن با مردم. وی ادامه میدهد: در رادیو تصویر وجود ندارد. صدا همه چیز است؛ احساس، فکر، لبخند و حتی اشک. باید یاد بگیرید با صدا زندگی کنید، نه فقط با آن کار کنید.
نصرآبادی باور دارد که گوینده رادیو باید صادق و آگاه باشد. وی میافزاید: سواد و اخلاق حرفهای از صدای زیبا مهمتر است. گوینده باید مردم را بفهمد و با آنها زندگی کند. اگر مردم احساس کنند صداقت داری، به تو اعتماد میکنند. غرور در رادیو جایی ندارد.
او هنوز هم با اجرای زنده هیجانش بالا میرود و میگوید: هر بار که چراغ قرمز پخش روشن میشود، انگار نخستین روز کاریام است. رادیو به من آموخته که هر روز، یک شروع تازه است.
به اعتقاد نصرآبادی، رادیو رسانهای آرام، اما تأثیرگذار است و ادامه میدهد: در بحرانها، در قطعی برق، یا حتی در تنهایی مردم، رادیو کنارشان است. این نزدیکی، قدرت رادیو است. وقتی از رادیو تهران درباره موضوعی اجتماعی صحبت میکنیم، مردم حس میکنند یکی از خودشان دارد سخن میگوید.
تلخ و شیرین ۳ دهه فعالیت
وقتی از خاطرات کاریاش میپرسیم، مکثی میکند و میافزاید: یکی از تلخترین روزهای کاریام زمانی بود که باید خبر سقوط هواپیمای خبرنگاران را اعلام میکردم. بغض کرده بودم، اما برنامه زنده بود و نمیشد مکث کرد. باید به مردم آرامش میدادم، در حالیکه دلم آشوب بود.
اما رادیو همیشه فقط غم نیست. او خاطرات شیرین بسیاری هم دارد که برای ما بگوید و ادامه میدهد: در یکی از برنامهها درباره بستن کمربند ایمنی صحبت کردیم. مدتی بعد رانندهای تماس گرفت و گفت اگر آن روز حرف شما را نشنیده بودم، شاید زنده نمیماندم. آن روز فهمیدم رسانه یعنی مسئولیت؛ یعنی تأثیر واقعی روی زندگی مردم.
نصرآبادی در طول سالها از استادان بزرگ رادیو آموخته است و میگوید: من شاگرد بزرگانی، چون احمد آذر، خانم منوچهری و زندهیاد منوچهر نوذری بودهام. آنها به ما یاد دادند که گوینده نباید فقط زیبا حرف بزند، بلکه باید درست و فهمیده حرف بزند. فروتنی مهمترین ویژگی گوینده است.
او گویندگان جوان را هم تحسین میکند، اما توصیهای مادرانه برایشان دارد: صدای زیبا کافی نیست. مطالعه کنید، تاریخ، ادبیات و جامعه را بشناسید. مردم از پشت میکروفن تشخیص میدهند که با یک گوینده مطلع و صادق روبهرو هستند یا فقط با یک صدا.
وقتی از او درباره آینده رادیو تهران میپرسیم، با لبخند و اطمینان پاسخ میدهد: رادیو باید همان رسانه فکر و احساس بماند. شاید شکل پخش و تکنولوژی تغییر کند، اما اصل ارتباط انسانی نباید از بین برود. مردم هنوز به صدا پناه میبرند، چون صدا صادق است.
او تأکید میکند که رادیو تهران برایش خانهای همیشگی است: ۳۰ سال است در این خانه زندگی میکنم. اینجا برایم فقط محل کار نیست، خاطره است، تاریخ است، عشق است. شاید روزی من نباشم، اما صداها میمانند. اگر شنونده با شنیدن صدای تو احساس آرامش کند، یعنی رسالتت را در رادیو انجام دادهای. صدایی که با عشق به گوش میرسد، هیچوقت خاموش نمیشود.
گفتوگو تمام میشود، اما صدای او همچنان در فضای رادیو میپیچد. چراغ قرمز پخش روشن است و همان صدا، با همان صمیمیت همیشگی، میگوید: «اینجا رادیو تهران است... سلام بر شنوندگان خوبمان.»
انتهای پیام/