علی مطهری در واکنش به یادداشت مهرداد خدیر با عنوان «مطهری برانداز نبود اما آخوند شاهی هم نبود» جوابیهای اراسال کردهاند که بر اساس قانون مطبوعات عینا در ادامه منتشر میشود.
آقای مهرداد خدیر در پایگاه اطلاعرسانی عصر ایران نسبت به سخن نسنجیده آقای ابراهیم فیاض درباره آیتالله مطهری که گفته بود «ایشان ۳۷ نامه با عنوان اعلیحضرت به شاه نوشته و شاهنشاهی بود» احساس تکلیف کرده و به تعبیر بهتر فرصت را مغتنم شمرده، در قالب دفاع از شهید مطهری نظرات خاص خود را هم مطرح کردهاند.
مطلب ایشان گرچه در مواردی قابل تقدیر است ولی مصداق سخن دکتر شریعتی – مراد و مرشد آقای خدیر – است که گفت اگر میخواهید حقیقتی را خراب کنید، خوب به آن حمله نکنید، بد از آن دفاع کنید.
نکاتی را ناظر به مطلب ایشان به عرض میرسانم:
۱. عنوان مقاله ایشان این است: «مطهری برانداز نبود اما آخوند شاهی هم نبود». عنوانی است با ایهام و تا حدی در راستای نظر آقای فیاض.
آیتالله مطهری برانداز رژیم شاه بود ولی فقط در صورتی که رژیم بعدی یک رژیم اسلامی باشد. وقتی که میدید افکار مارکسیستی حتی در برخی گروهها و افراد مبارز مسلمان تأثیر گذاشته و دچار افکار التقاطی شدهاند و میرود که نهضت اسلامی به نفع کمونیستها تمام شود، البته که نگران میشد و با افرادی – حتی از دوستان نزدیک خودش – که معتقد بودند باید با کمونیستها برای سرنگونی شاه متحد شویم و بعد از سرنگونی یک فکری میکنیم، مخالفت میکرد و میگفت ما دو دشمن داریم، یکی شاه و دیگر کمونیستها. کمونیستها رقیب ما نیستند، دشمن ما هستند.
لذا وقتی در سال ۱۳۵۶ به فضل خدا رهبری امام خمینی (ره) در نهضت اسلامی مسجّل و برای مردم روشن شد و خطر کمونیسم فروکش کرد و نهضت در مسیر درست خود قرار گرفت، میبینیم استاد مطهری فعالتر از همه تا پیروزی نهضت و تا زمان شهادت در کنار امام قرار داشت. بنابراین استاد مطهری برانداز رژیم شاه بود، همان طور که امامخمینی برانداز بود.
۲. آقای خدیر گفته است: «استاد مطهری با تشخیص شخص پروفسور رضا، رئیس دانشگاه تهران و تأیید هیئت علمی دانشکده الهیات شامل چهرههایی چون دکتر زرینکوب و مهدوی دامغانی استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران شد.» این هم خطاست. آیتالله مطهری با پیشنهاد مرحوم آقای راشد علیرغم میل خودش در امتحان مدرسی دانشکده الهیات دانشگاه تهران شرکت کرد و به عنوان شخصی که موجب اعجاب ممتحنین شده بود انتخاب گردید.
۳. ایشان گفتهاند «بعد از اختلاف مطهری و شریعتی این شایعه پیچید که چون ساواک به حسینیه ارشاد حساس شده مطهری آنجا را ترک کرده و تا مطهری بود ساواک ارشاد را تحمل میکرد و همین باعث انگ به استاد شد.» اولاً ما چیزی به نام اختلاف مطهری و شریعتی نداریم. فقط انتقاداتی بوده از ناحیه استاد مطهری به برخی نظرات دکتر شریعتی که بعد از انتشار آثار او مطرح شد.
دکتر شریعتی خود را شاگرد استاد مطهری میدانست و نقدی مطرح نکرده است.
ثانیاً چنان شایعهای اصلاً نبوده و کسی به یاد نمیآورد و رفتن استاد مطهری از حسینیه ارشاد با آنکه مؤسس آن بود، به خاطر تکرویهای مرحوم میناچی در هیئت مدیره این مؤسسه بود نه به خاطر این که ساواک به آنجا حساس شده است. ضمناً انگی هم درباره استاد مطرح نبوده است.
۴. ایشان گفتهاند «دوستی او با مهندس بازرگان گواه است که نسبتی با حکومت نداشت.» باید به عکس میگفتند که دوستی مهندس بازرگان با استاد مطهری گواه است که بازرگان نسبتی با حکومت نداشت.
۵. گفتهاند «اگر شاه مفاد نامه سرگشوده رهبران جبهه ملی در خرداد ۵۶ را اجرا کرده و تن به انتخابات آزاد داده بود، بعید نبود که مطهری هم مثل بازرگان از همین روند حمایت کند.» این هم اشتباه است. استاد مطهری مانند امام خمینی معتقد به رفتن شاه و سلطنت بود و بر سر این موضوع با امثال دکتر یدالله سحابی – که میگفتند شاه سلطنت کند نه حکومت، و به مشروطه واقعی برگردیم – بحث میکرد.
۶. گفتهاند «مطهری نه زندان رفت و نه تبعید شد.» این هم غلط است. مطهری در ۱۵ خرداد ۴۲ به خاطر سخنرانی علیه شخص شاه ۴۵ روز در زندان بود و تا مرز اعدام پیش رفت و بعداً نیز به بهانههای مختلف مانند جمعآوری اعانه برای مردم فلسطین و تعطیلی حسینیه ارشاد حداقل سه بار بازداشت شد و هربار چند روز در بازجویی و زندان بود و اصولاً ساواک نظارت کامل بر عملکرد ایشان داشت.
۷. گفتهاند «به دستور مستقیم دکتر رضا، رئیس وقت دانشگاه تهران، برای مطهری به عنوان استاد وامی اختصاص یافت تا بتواند اتومبیل بنز خریداری کند.» البته استاد مطهری در سال ۱۳۵۰ اتومبیل بنز مدل پایین خریداری کردند اما نه از چنین وامی، و راننده هم داشتند. اسناد دانشگاه موجود است. چنین وامی ایشان دریافت نکرده است.
۸. آقای خدیر گفتهاند «مطهری با سید حسین نصر و احسان نراقی که از معتمدان دربار بودند دوستی داشت.» دوستی سید حسین نصر با استاد مطهری – که چندان توأم با صمیمیت نبوده – قبل از مسئولیت آقای نصر در دفتر فرح بوده است. زمانی که آقای نصر رئیس دفتر فرح شد و استاد مطهری عکس نصر را در روزنامه کیهان دیدند که در مقابل فرح خم شده است، با ناراحتی گفتند «خاک بر سر نصر». احسان نراقی هم به ندرت رفت و آمدهایی داشت و اخباری را از درون حکومت منتقل میکرد.
۹. ایشان گفتهاند «استاد مطهری قطعاً به اندازه آقایان خامنهای و هاشمی ضد رژیم نبود.» این هم نادرست است. این که این دو نفر زندان بیشتری را تحمل کردهاند دلیل بر این نیست که ضد رژیمتر بودند، بلکه آنها بخشی از ضد رژیم بودن خود را از استاد مطهری الهام گرفته بودند، همان طور که بخش بیشتر را از امام خمینی الهام گرفته بودند.
۱۰. گفتهاند «اگر رژیم شاه به روحانیونی مثل مطهری و بهشتی و باهنر و موسوی اردبیلی زیاد کار نداشت، به خاطر این بود که خطر اصلی را کمونیستها میدانست.» این هم نادرست است. رژیم شاه کاملاً به مطهری و بهشتی و باهنر و موسوی اردبیلی خصوصاً مطهری کار داشت چون میدانست کار اساسی بر ضد رژیم را اینها دارند انجام میدهند.
البته این که رژیم شاه تا این اواخر، خطر اصلی را کمونیستها میدانست، حرف درستی است، زیرا از قدرت روحانیت و مذهب در ایران غافل بود و به همین جهت به تغییر تاریخ اسلامی به تاریخ شاهنشاهی اقدام کرد و سیاست ترویج فساد و فحشاء را دنبال میکرد و ترسی از قشر متدین نداشت و همین باعث جریحهدار شدن عواطف مذهبی قشر متدین شد و با استفاده هوشمندانه امامخمینی از این فرصتها نهضت اسلامی اوج گرفت و انقلاب اسلامی پیروز شد، در حالی که هیچکس حتی خود امام خمینی فکر نمیکردند انقلاب اسلامی به این سرعت پیروز شود.