جهان صنعت نیوز – در کمتر از یک دهه، هوش مصنوعی از یک ابزار تحقیقاتی محدود به پدیدهای تبدیل شده که تقریباً همهچیز را در اقتصاد تغییر داده است. این فناوری اکنون در ایمیلها، جستوجوهای اینترنتی، طراحی نرمافزار و تحلیلهای پزشکی حضور دارد و به محور اصلی امیدها و نگرانیهای سرمایهگذاران تبدیل شده است. شرکتهایی که در زمینه سختافزار و پردازش هوش مصنوعی فعالیت میکنند، ارزشهایی به دست آوردهاند که تا همین چند سال پیش غیرقابل تصور بود؛ ارزشهایی که امروز حتی از بودجه سالانه بسیاری از کشورها فراتر میرود.
اما در پس این رشد خیرهکننده، یک پرسش سرنوشتساز قرار دارد. آیا هوش مصنوعی واقعاً توان ایجاد چنین ارزش افزودهای را دارد یا تمام این سرمایهگذاریها در حال ساختن یک حباب اقتصادی عظیم است که ممکن است روزی بترکد؟
گزارشهای مالی نشان میدهد که بین سالهای ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۶، سرمایهگذاری جهانی در زیرساختهای مرتبط با هوش مصنوعی از مرز ۴۰۰ میلیارد دلار گذشته و احتمالاً به نیم تریلیون دلار خواهد رسید. شرکتهایی که تولیدکننده تراشه و تجهیزات پردازش این فناوری هستند، در خط مقدم این موج قرار گرفتهاند. یکی از این شرکتها چندی پیش به ارزشی رسید که حتی ماشینحسابهای ساده قادر به نمایش آن نبود. این رشد سریع، بازتابی از انتظار سرمایهگذاران نسبت به آیندهای است که در آن هوش مصنوعی همهچیز را از برنامهنویسی گرفته تا درمان بیماریها متحول کند.
این اتفاق تنها یک تغییر در ارزش سهام یا سود شرکتها نیست. بسیاری از صندوقهای بازنشستگی، شرکتهای بیمه و میلیونها سرمایهگذار خرد آمریکایی حتی کسانی که نمیدانند در چه سهمهایی سرمایهگذاری کردهاند، اکنون بخشی از سرمایه خود را در این موج قرار دادهاند. هوش مصنوعی در عمل به موتور اصلی رشد بازارهای سهام تبدیل شده و بیش از یکسوم ارزش شاخص S&P500 را در اختیار مجموعهای از غولهای فناوری قرار داده است.
بر اساس نظرسنجیهای صنعتی، حدود ۸۰ درصد شرکتهایی که از ابزارهای هوش مصنوعی استفاده میکنند، هنوز تأثیر معناداری بر سودآوری خود مشاهده نکردهاند. بسیاری از ابزارهای فعلی در سطح عمومی از چتباتها گرفته تا ابزارهای تولید متن هنوز نتوانستهاند بهرهوری را به شکل لازم افزایش دهند. بخش بزرگی از این سرمایهگذاریها صرف ساختن مراکز داده عظیم میشود؛ ساختمانهایی غولپیکر که مصرف برق آنها از مصرف کامل برخی شهرهای بزرگ بیشتر است.
هزینه نگهداری این مراکز داده چنان زیاد است که برخی تحلیلگران میگویند شرکتهای پیشتاز این حوزه تنها برای اینکه هزینههای سرمایهای سال جاری خود را جبران کنند، باید صدها میلیارد دلار درآمد ایجاد کنند. اما درآمد واقعی آنها بسیار کمتر از این رقم است.
این همان شکافی است که بسیاری از اقتصاددانان را نگران کرده است؛ میزان سرمایهگذاری سرسامآور است، در حالی که بازدهی فعلی هنوز محدود و نامطمئن است.
در دهه ۱۹۹۰، اینترنت بهعنوان انقلابی بیبدیل ظاهر شد و شرکتهای زیادی تنها با اتکا بر ایدههای نو شکل گرفتند؛ ایدههایی که بسیاری از آنها چند دهه بعد عملی شدند. اما در آن زمان ظرفیت واقعی بازار هنوز به اندازهای نبود که بتواند این حجم از هیجان و سرمایهگذاری را پشتیبانی کند.
امروز نیز بسیاری از کارشناسان میگویند وضعیت هوش مصنوعی شباهتهایی جدی به آن دوران دارد. همه میدانند که این فناوری آینده را تغییر خواهد داد، اما کسی نمیداند چه زمانی و در چه گسترهای.
اگر برخی از ایدههای هیجانانگیز فعلی مانند ساخت داروهای جدید، رباتهای فوقهوشمند یا مدلهای پیشبینی مالی تقریباً کامل دیرتر از انتظار محقق شوند، احتمال دارد شکاف میان هزینهها و درآمدها بسیار بزرگتر شود. اما تفاوت مهم اینجاست که این بار مخاطره تنها برای سرمایهگذاران حرفهای نیست. این بار کل اقتصاد درگیر شده است.
در کنار هزینههای فناورانه، یک بخش کمتر دیدهشده اما مهم نیز وجود دارد و آن مهندسی مالی پشت ساخت مراکز داده است. برخی شرکتهای بزرگ فناوری تمایلی ندارند که هزینههای ساخت و توسعه مراکز داده را به صورت مستقیم در صورتهای مالی خود ثبت کنند، زیرا این کار ممکن است بر جذابیت آنها نزد سرمایهگذاران اثر بگذارد. بنابراین از سازوکارهای پیچیده مالی استفاده میکنند. شرکتهای خصوصی و صندوقهای سرمایهگذاری هزینه ساخت را میپردازند و شرکتهای فناوری سپس این مراکز داده را اجاره میکنند.
این اجارهها سپس بستهبندی شده و به صورت ابزارهای مالی جدید، همانند اوراق بهادار، فروخته میشوند. این مدل شباهتهایی با سازوکارهای بحران مالی ۲۰۰۸ دارد؛ جایی که وامهای پرریسک بستهبندی شده و به سرمایهگذاران سراسر جهان فروخته میشد، بدون اینکه کسی بهدرستی بداند پشت این اوراق چه میگذرد.
گرچه وضعیت امروز به پیچیدگی بحران سال ۲۰۰۸ نیست، اما این روند هشداردهنده است. سرمایهگذاریهایی عظیم در بستری از قراردادهای پیچیده و پرابهام در حال گردش است.
دو سناریوی اصلی پیش روی اقتصاد قرار دارد و هر دو پیامدهایی چالشبرانگیز دارند:
سناریوی اول : اگر ارزش شرکتهای هوش مصنوعی کاهش یابد، بازار سهام به شدت آسیب میبیند؛ صندوقهای بازنشستگی، سرمایهگذاران کوچک و بانکها تحت فشار قرار میگیرند. رکود گسترده ممکن است پیامد ناگزیر چنین اتفاقی باشد.
سناریوی دوم: اگر این فناوری واقعاً جهشی عظیم ایجاد کند، فشار اقتصادی از سمت دیگری وارد میشود: جابجایی گسترده نیروی کار، نابودی میلیونها شغل سنتی و شکلگیری یک نظم جدید در بازار کار. در این سناریو نیز درد اقتصادی اجتنابناپذیر است؛ فقط ماهیت آن متفاوت است.
سناریوی سوم: برخی تحلیلگران احتمال سومی را هم مطرح میکنند.اینکه اقتصاد یک دهه در مرز میان ترس و امید باقی بماند؛ نه حباب بترکد و نه هوش مصنوعی به درآمدزایی نهایی برسد. این وضعیت میتواند نوعی زیست در حباب باشد یعنی سرمایهگذاری سنگین، نگرانی دائم و عدم قطعیت ساختاری.
پرسش دیگری که به سرعت در حال شدت گرفتن است این است که اگر حباب هوش مصنوعی به مرز انفجار برسد، آیا دولت آمریکا اجازه میدهد شرکتهای اصلی سقوط کنند؟
برخی نشانهها نشان میدهد که دستکم بخشی از بدنه سیاسی آمریکا، این شرکتها را برای رقابت با قدرتهای جهانی بهویژه چین ضروری میداند. در چنین شرایطی احتمال دارد شرکتهای بزرگ هوش مصنوعی در عمل تبدیل به بیش از حد بزرگ برای ورشکستگی شوند؛ همان وضعیتی که در بحران بانکی ۲۰۰۸ مشاهده شد.
این موضوع در صورت وقوع، میتواند واکنشهای اجتماعی و سیاسی گستردهای ایجاد کند. بسیاری از شهروندان ممکن است این پرسش را مطرح کنند که «چگونه ممکن است شرکتهایی که خود را سازندگان آینده معرفی میکردند، اکنون نیازمند کمکهای دولتی باشند؟»
علیرغم همه نگرانیها، بسیاری از پژوهشگران و متخصصان فناوری به آینده امیدوارند. آنها میگویند که هوش مصنوعی در آستانه جهشهایی است که میتوانند زندگانی بشر را متحول کنند. درمان بیماریهای پیچیده، کاهش هزینههای تولید، پیشبینیهای دقیق برای جلوگیری از بحرانهای مالی و حتی خلق مدلهای هوشمندی که بتوانند مدلهای جدیدتر را بسازند.
همین امیدهاست که سرمایهگذاری عظیم امروز را زنده نگه داشته است. حتی اگر هیچکس نتواند تضمین کند این آینده چه زمانی فرا میرسد.
هوش مصنوعی اکنون در مرحلهای است که نه میتوان از آن چشم پوشید و نه میتوان بدون نگرانی به آن خوشبین بود. هر دو مسیر پیش رو با هزینههای سنگینی همراه هستند. اما در هر صورت، روشن است که این فناوری دیگر تنها یک ابزار نیست؛ هوش مصنوعی به یک نیروی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تبدیل شده که مسیر توسعه آمریکا و شاید جهان را برای دهههای آینده تعیین خواهد کرد.
جهان امروز در انتظار یک پاسخ است؛ آیا این حجم عظیم از سرمایهگذاری، پایههای یک اقتصاد جدید را میسازد، یا آغازی است برای یکی از بزرگترین حبابهای تاریخ فناوری؟
∎